با روى کار آمدن دولت احمدى نژاد و متعاقب آن تسلط نیروهاى امنیتى و راست افراطى در حاکمیت جمهورى اسلامى، واضح است که جامعه ایران از نظر سیاسى وارد عرصه جدیدى شده است. و البته با سوق داده شدن مسئله فعالیتهاى هسته اى ایران به مرکز سیاست هاى جمهورى اسلامى، جنبه هاى دیگر مسائل سیاسى نیز بیش از پیش مطرح مى شوند. تنگتر کردن دائره امکانات مطبوعات، امنیتى کردن بیشتر فضاى جامعه، اعدامهاى اخیر و سرانجام فشار بیشتر بر سازمانهاى غیر دولتى از تبعات این شرایط نوین هستند.
سازمانهاى غیر دولتى که با دور زدن رقابت بر سر قدرت سیاسى، غیر مستقیم تحولات سیاسى در کشور را نشانه گرفته اند، علیرغم فشارهاى سنگین اخیر بر خود، کماکان حضور خود را در جامعه تجربه میکنند و به فعالیتهاى بطئى، آرام و در همان حال ریشه اى خود ادامه میدهند. این سازمانها دیگر اکنون از آنچنان موقعیتى در داخل برخوردارند که آسان نمیشود آنان را ریشه کن کرد و یا به عقب نشینى قطعى واداشت. حتى در کردستان با توجه با تحریکات مستمر رژیم، وعلیرغم دستگیرى و پیگرد فعالین این سازمانها، باز این تشکلها کماکان در مجموع به کار خود ادامه میدهند و در مناسبتهاى مختلف حضور خود را نشان میدهند که از جمله میتوان به فعالیتهاى اخیر سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان اشاره کرد.
اما علاوه بر سرکوبگریها، فشارها و تضییقات رژیم، این سازمانها را میتواند ندانم کاریهاى داخلى و یا تند رویهاى فعالان آن هم تهدید کند. در واقع فراتر از نقش سرکوبگرى رژیم، نقش عدم بلوغ داخلى فعالین این سازمانها هم میتواند خطراتى براى آنها ایجاد کند. در اینجا براى روشنتر شدن بیشتر موضوع مثالى در این مورد میزنم.
تقابل و کشاکش مستمر میان رژیم و این سازمانها درادامه خود بى گمان به آن منجر میشود که فعالان این تشکلها تحت فشار و پیگرد قرارگیرند، و نهایتا تعدادى از آنها حتى به خارج کشور هم بگریزند. و البته این طبیعى است. اما مشکلى که در این امر وجود دارد این است که این عناصر با خروج خود از ایران و با رستن از زیر تیغ سرکوبگریهاى مستقیم رژیم، فلسفه وجودى سازمانهاى غیر دولتى را فراموش کرده، بلافاصله و فورا شیوه گفتار خود را تغییر داده و بدون ملاحظه و توجه به اینکه همرزمانشان در داخل باقى ماندهاند و کماکان در این تشکلها فعالیت میکنند، با لحنى کاملا انقلابى و براندازانه بر علیه رژیم صحبت کنند.
یا اینکه در کنار آن کشورهائى قرار گیرند که اکنون طبل جنگ طلبى و خشونت را در منطقه به صدا در آوردهاند، و رفتارهاى آنها نه تنها نافى قدرت گیرى بیشتر نهادهاى مدنى در ایران است، بلکه با سیاستهاى جنگ طلبانه خودشان به افزایش جو نظامى در ایران کمک کرده و به این طریق به تضعیف بیشتر این نهادها یارى میرسانند.
این امربه نظر من نه تنها نمیتواند به حضور و تعمیق مبارزات سازمانهاى غیر دولتى در ایران کمک رساند بلکه کار آنها را بسیار دشوارتر میکند. زیرا لااقل کمترین تاثیر این نوع حرکات این است که رژیم بیش از پیش این تشکلها را به عنوان یاغیان برانداز بالقوه مى بیند و بهانه بیشترى براى کنترل و سرکوب کردن آنها به دستش مى آورد. بنابراین افراد مهاجر بهتر است که مهاجرت خود را نیز همچون عاملى دیگر براى گسترش و تعمیق کار این سازمانها ببینند و کماکان به فلسفه وجودى آنها متعهد بمانند، و با چپ رویهاى خود موقعیت آنان را دشوارتر نکنند.
اول فروردین ١٣٨۵