در مجموعه توصیف هائی که از نوروز می شود و در ارجگذاریهای برآن، این نیز به تأکید گفته می شود که نوروز روز آشتی است، روز به فراموشی سپردن خصومتها و کدورتهاست، روز از سرگرفتن دوستی ها و رفاقت هاست.
تردیدی نیست که در صلح آمیزترین و بی گره ترین مناسبات انسانی نیز چنین انتظاری از نوروز، یا هر دگرگشت دیگری، که صرفاً لحظه ای از گردش طبیعی روزگار است و آمد و رفت آن دخلی در روابط انسانی و اجتماعی ندارد، انتظاری خوشدلانه و آرزومندانه است. ای کاش چنین می بود و یا چنین بشود. اما در جامعۀ امروز ایران که در تلنباری از انشقاقات سیاسی، اجتماعی، طبقاتی، فرهنگی … دست و پا می زند، از نوروز انتظار روز آشتی داشتن، تنها خوشدلانه و آرزومندانه نیست؛ گمراه کننده نیز هست.
همچنین، و متأسفانه باید نوشت: تردیدی نیست که، انتظار این که رهبران جمهوری اسلامی و مشخصاً شخصیتهای به لحاظ حقوقی اول و دوم آن، یعنی خامنه ای و احمدی نژاد، در رفتار نوروزی و در مقام مسئولیتشان حرفی به صداقت از آشتی جوئی بزنند و بر آتش قطب بندیهای عریض و طویل و عمیق و مدید در جامعه ندمند، انتظاری عبث است. چنین رفتاری بر زمینۀ واقعی رویدادها، و خاصه رویدادهای پس از انتخابات خرداد سال گذشته، صرف نظر از بصیرت سیاسی، مستلزم نهایت بلوغ اخلاقی رهبران است.
نوروز “ملی ترین” میراث فرهنگ معنوی ایرانیان است، یعنی مورد وسیعترین اشتراک در میان مردم ایران است؛ وسیعتر از زبان، مذهب، ملیت و غیره. از پذیرش آن توسط مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان میراثی جهانی تنها یک ماه می گذرد و در متن پیشنهادی به این مجمع به عنوان “روزی برای دعوت مردم به درک متقابل و گفت و گوی فرهنگ ها” تعریف شده است.
از خامنه ای و احمدی نژاد انتظار نمی رفت که مناسبت نوروز را دستمایه ای برای حل مسائل پیش آمده پس از انتخابات سال گذشته قرار دهند، از ضرورت غلبه بر نقارها بگویند، مردم را به درک متقابل دعوت کنند و خود پیشگامانه چنین دعوتی را “لبیک” گویند. نه، چنین انتظاری از آنان نمی رفت. اما وقتی رهبران درجه یک و دو جمهوری اسلامی در پیامهایشان به مناسبت این ملی ترین میراث فرهنگ معنوی ایرانیان و درست در نخستین نوبت و تنها کمتر از یک ماه پس از تصویب آن به عنوان میراثی جهانی، نه تنها سخنی از درک متقابل ولو به تعارف نمی کنند، بلکه این مناسبت را به میدانی برای تاخت و تاز انحصاری به مخالفانشان تبدیل می کنند، باید گفت که این نیز از آنان انتظار نمی رفت. این چنین پیامی، پیام کسی که خود را رهبر جامعه تلقی می کند، به مناسبت نوروز نیست.
از حواشی پیام خامنه ای که بگذریم، چند جمله بیشتر از آن باقی نمی ماند و در این میان یکی از گرهی ترین آن جملات، اگر نگویم گرهی ترین آنها، ارجاع او به رویدادهای پس ار انتخابات خرداد سال گذشته است و این که “پس از ۳۰ سال، دشمنان کشور و نظام تمام نیروی خود را برای شکست انقلاب از درون بسیج کردند”. قید “از درون” وظیفه دارد مانع از این سوء تفاهم شود که گویا منظور از دشمن “استکبار جهانی” و “شیطان بزرگ” و از این قبیل است، کما این که این قبیل اصطلاحات اصلاً در پیام به کار گرفته نشده اند. خیر، منظور موسوی و کروبی و خاتمی و مردمی اند که علیه تقلب و کودتای انتخاباتی در سال گذشته به اعتراض برخاستند. منظور، حتی با مبنا قرار دادن آمار دولتی، ۴۰ درصد شرکت کنندگان در انتخابات اند، که به موسوی و کروبی رأی دادند.
قریب نیمی از جامعه را در پیام نوروزی نیروی دشمن ترسیم کردن مطلقاً “رهبرانه” نیست؛ شکاف اندازی در جامعه ای است، که به کفایت شکافته است. اما کار به همین جا هم محدود نمی ماند. انتساب حرکت مردم به دشمن، که پس از ۳۰ سال، حال به صرافت شکست انقلاب از درون افتاده است، هر چه تأکید بر “پس از ۳۰ سال” و ” از درون” بیشتر باشد، تنها ذهن را بیشتر و بیشتر به عدم کفایت عنصر رهبری راهبر خواهد شد: “دشمن” پس از سی سال، که ۲۰ سال اخیرش را شخص خامنه ای بر مسند “رهبری نظام” تکیه زده است، موفق می شود بزرگترین و پردوام ترین جنبش اعتراضی این سی سال را در درون همان نظام و علیه آن سازمان دهد. در چنین سناریوهای توطئه بینانه ای معمولاً تقلا می شود “دشمن” در مرکز پرسشها قرار گیرد، حال آن که پرسش مقدم جز از مسئولان، اگر مسئولیتی حس کنند، نیست.
تقلای خامنه ای در پیام نوروزی اش این نیز است که ۲۲ بهمن به عنوان “پایان تاریخ توطئه” تداعی شود و کار آن خاتمه یافته اعلام گردد. بی سبب نیست که سال پیش رو توسط او سال “همت مضاعف و کار مضاعف” اعلام می گردد. گوئیا “هیچ طوری نشده است، سال پیش رو سال کار و همت مضاعف است، کار و همت مضاعف نسبت به آن چه در سال گذشته انجام شد”. و این در حالی است که قالیباف، شهردار تهران، اعلام کرده است: “اکنون ۱۴ ماه است که فعالیت و کار جدی در کشور صورت نمیگیرد”.
صحبت اما در این جا بر سر این نیست که سال گذسته جامعۀ ما عرصه تجلی کدام کار و همت از جانب حاکمیت بود (پاسخ به این سؤال چیزی جز کار امنیتی و سرکوب نیست)، و دعوت به کار و همت مضاعف در سال آینده کدام مدلول واقعی را خواهد یافت، بلکه نکته این است که فضائی را که خامنه ای به عنوان “پایان کار توطئه” و فضای کار و همت مضاعف در سال پیش رو ترسیم می کند، چندان مصنوعی است که تنها دقایقی پس از آن در پیام احمدی نژاد رنگ می بازد. از قریب یک چهارم کل پیام احمدی نژاد، که به “دعوت از امام زمان” می گذرد، و از توهم زدگیها و توهم پراکنیها و خلاف واقع گوئیهای آن که بگذریم، از این پیام نیز بیش از یک نکته باقی نمی ماند: آمادگی دولت که “هر دستی را که عیله امنیت ملی عمل کند، با قاطعیت … قطع کند”.