ادبیات و دو نوع ” انتظار ” .
آه سرنوشت ،
چیزی برای گفتن نیست ،
کاری برای انجام نمانده ،
و وحشت آنچنان عظیم .
درلحظه هایی مشخص ،
احساس تنهایی نمودن ؛
طرد شده ، تنها با خود ،
خطر آنجاست ، ای جان .
ساموئل بکت ، نمایشنامه نویس و داستانسرای ایرلندی ، برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۶۹ ،بود. مشهورترین نمایشنامه او ” درانتظار گودو ” است . بکت ، یک ایرلندی مهاجربود که در فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم، مسکن گزید و وطن دومی یافت . مسئولان تئاتر بعد از پایان جنگ ، مدعی شدند که مکتب رئالیسم ادبی دیگر قادر به شرح و توصیف رنج جامعه و زندگی مردم نیست.
منقدین چپ نوشتند که ساموئل بکت ، نماینده اصلی ادبیات زوال بورژوازی است. بکت در نمایشنامه “درانتظار گودو ” مینویسد که معمولا انسان درتمام عمرخود درانتظار چیزی است ،و سرنوشت یعنی در “اطاق انتظار” زندگی بودن . نمایندگان اقشار رو به زوال معمولا در انتظار- شکست، مرگ ، ناامیدی، سرگردانی،جنگ و غیره هستند . و نمایندگان اقشار پویا و مردمی معمولا در انتظار- انقلاب ، پیروزی، انسانیت، سعادت،زیبایی و غیره می باشند.
دراین نمایشنامه ، انتظار در مقابل عمل- تراژدی درمقابل کمدی- غم در روبروی شادی – و خوشبینی درمقابل بدبینی ، قرار میگیرند. در این اثر ساموئل بکت ، دوانسان سرگردان،آواره و بی خانمان به نامهای استراگون و ولادیمیر درمیانه راهی به ناکجا آباد ،منتظر شخص سومی بنام گودو هستند که قول تغییر زندگی را به آنان داده ، و این فرد سوم یعنی گودو، به وعده اش عمل نمی نماید و آنان را روزها در انتظار ناخوشایند میگذارد. آندو راه چاره دیگری غیراز انتظار درسکوت نمی بینند.انتظار آنان، بحث و جدل روی خاطرات گذشته است، یا میکوشند در بحث خود یک معنی برای زندگی بیابند.بکت در اینجا به مقوله انتظارازدید بورژوایی مینگرد ، در صورتیکه مقوله انتظار در میان زحمتکشان- تداعی- کوشش، مبارزه، پیروزی ، سعادت ، امید، تحول و ترقی و زیبایی است.
ساموئل بکت ، نویسنده ایرلندی را بعضی ازمورخین ادبی،مهمترین نمایشنامه نویس قرن ۲۰ نامیده اند . وی درکناراوژن یونسکو، یکی ازنمایندگان تاتر آبزورد و ادبیات اگزیستنسیالیستی غرب است . وی یکی از پرخواننده ترین نویسندگان قرن ۲۰ نیزبود ، و شاید آخرین نویسنده مهم قرن ۲۰ نیزباشد.
بکت ، خالق شعر،داستان،رمان ، و نمایشنامه بود. ۳ رمان تریلوگی او – مولای ، مرگ مالونه ، و گمنام نام دارند. سه نمایشنامه او – درانتظار گودو ، پایان بازی، و روزهای نیک،نام دارند. درام های آبزورد اوبشکل آوانگارد ، پوچی و بی معنی بودن زندگی انسان و هستی جهان رانشلن میدهند. شخصیت های نمایشنامه های بکت خلاف شخصیت های نمایشنامه های سارتر و کامو،کم حرف هستند و مخالف پرگویی و روده درازی می باشند. امروزه تحقیقات فلسفی مفصلی روی آثار بکت ازنظر جستجوی مفاهیم آبزورد، اگزیستنسیالیسم ، و معنی زندگی ، انجام شده است. دورمان دیگر بکت یعنی “آنطور که او هست ” و “مورفی” محتوایی تراژدیک –کمدی دارند.
آثار بکت گرچه زیرتاثیر جویس و پروست هستند ولی خواننده را بیاد آثار کافکا و فلسفه “زندگی وحشتناک” شوپنهاور می اندازند.معلمان ادبی بکت ، درام نویسان دوره رنسانس ایرلند بودند. در رمان سه جلدی تریلوگی او فلسفه دکارت مشاهده میگردد. آثاراوانتقادی طنزآمیز ازادبیات اروپایی آنزمان نیز هست. بکت تاثیر مهمی روی نمایشنامه نویسان جدید مانند – پاینتر، آلبی ، واستوپارد،گذاشته است.
بکت درآثارش هنرمندانه به طرح تنهایی انسان درنظام سرمایه داری و جامعه طبقاتی می پردازد. وی میگفت ما باید یادبگیریم به خدا عشق بورزیم ؛ بدون اینکه از آن خدا انتظار محبت متقابل داشته باشیم. وگرچه زندگی ارزشی ندارد ولی آنرا باید تاآخرین لحظه زیست ، و گرچه نویسنده چیزی برای گفتن نمی یابد،با این وجود اوباید سخن بگوید.
اجداد “هیگنوتی”و پروتستان ساموئل بکت در دوره جنگهای مذهبی فرانسه میان کاتولیکها و پروتستانها، به ایرلند فرارنموده بودند. بعدها بکت بعدازپایان جنگ جهانی دوم به سرزمین اجدادی خود یعنی فرانسه باز گشت. وی در توصیف شخصیت های ادبی اش ، به آنان علاقه شخصی خود به موسیقی را نسبت میدهد.قهرمانان آثار بکت انسانهای بی ریشه و آواره ای هستند که بطور تراژدی-کمدی پوچی و بی معنی زندگی انسان اسیرجامعه سرمایه داری رانشان میدهند. وی از موضع دکادنس (زوال) به تصویر غیرانسانی بودن جامعه پایان بورژوازی میپردازد و زوال و انحلال بی معنی بودن و خالی بودن آن جامعه را نشان میدهد. آثار بکت این تناقض را نشان میدهند که او چیزی را که گفتنی نیست ، بگوید. بکت میکوشد تا با کمک زبان، واقعیات را روشن نماید. درنظر او چون ادبیات مدرن محتوایی برای مطرح کردن ندارد، باید خود روال روایت و نوشتن را موضوع نویسندگی نمود. او دلقک بازی و طنز ادبی را نوع استعاری زندگی روزمره درجامعه خرافاتی و طبقاتی میداند .