جنبش تحریم و تاکتیک دوسر باخت برای رژیم!
«قله» و دست یابی بهآن همواره از واژههای موردعلاقه خامنهای در سخنرانیهایش بوده است. نظام حاکم سالهاست که هدف خود را دست یابی به «قله» تعریف کرده است. مراد از قله سه راهبرد تشکیل «دولت اسلامی»، «جامعه اسلامی» و گسترش «تمدن اسلامی» است که «گام دوم» بهعنوان نقشه راه برای نیل به آن تدوین شده است. و همهاینها برای هموارکردن زمینه ظهورامام غایب برای بسط نفوذاسلام و گسترش حکمرانی جهانی آن صورت میگیرد [گرچه بعید است «امام حاضر» که خود مشغول انجام وظایف امام غائب است، و قدرت زیرزبانش مزه کرده است با دست شستن از حلاوت و امتیازات قدرت حاضر شود که با ظهور وی، داوطلبانه جادوی قدرت را به او تفویض کند! و چه بسا همانطور که در مورد دهها مدعی امام زمان شاهد بودهایم آنها را دستگیر و زندانی و احیانا سربه نیست کرده است، او را نیز اگر جرئت نماید که خود را آفتابی کند به صلابه کشند!ّ] از شوخی گذشته، خامنهای و کارگزاران برگماشتهاش بارها وعده نزیک شدن بهقله را دادهاند. حتی احمدی نژاد که برکشیده خامنهای و سپاه پاسداران بهعنوان رئیس جمهور تراز اسلامی بود، لاف می زد که در آستانه فتح قله است و تنها یک فریاد «یاعلی مدد» کافی است که بهفتح قله نائل شویم! اما ظاهرا تماس و مراودات وی با امام غائب که با دور زدن امام حاضر همراه بود او را از فتح قله باز داشت و نهایتا با گلوگیر شدن این لقمه در کام رهبرنظام، آن سبو افتاد و بشکست و پیمانه ریخت و حسرت تحقق فتح قله همچنان در دل بماند. در تجربهای تازه از حمل بار سنگین بهسوی قله، نوبت بهبرکشیدن رئیسی بهمثابه رئیس جمهور معیار و با استانداردی بالاتر رسید. اما ظاهرا او نیز قبل از فتح قله به نوعی دیگر مورد خشم خدایانی که قلهها را آشیانه خود میانگارند قرار گرفت و در حین «پرواز بهسوی بهشت» ساقطش کردند! رهبر کهنسال نظام همه آرزو و عزمش این بوده است که بهعنوان سلطان دوم سلسه ولایت فقیه و در پی چندین ده سال زمامداری پربرکت، پس از فتح قله سر به بالین مرگ بگذارد و بهدیدار حضرت حق بشتابد، اما افسوس! تو گوئی که درست همان موقعی که او در آستانه رسیدن به قله و چیدن میوه قرارمیگیرد، ناگهان قله از چنگ وی میگریزد و در فاصلهای بعید به او چشمک میزند!
بحران در مکانیزمهای بقاء و دم و بازدم یک سیستم خود بنیاد و درون بود: درون افکنی/ برون افکنی
اما فراتر از این نوع تنبیهها و زهرچشم گرفتنها، خشم خدایان، در اصل ریشههای عمیق تر و دیرینهتری دارد. آنها ظاهرا برای این مدعی سمج فتح قله در قیاس با سیزیف، مجازات سنگین تری را وضع کردهاند که اضافه بر حمل دائم بار سنگین ولایت که هرگز به مقصد نمیرسد، وی را محکوم بهمجازات وحشتناک «خودخوارگی» هم کردهاند! یعنی بهیک بیماری علاج ناپذیری بنام خالصسازی که تنها از طریق حذف و حبس و حصر بی وقفه خادمان و کارگزاران مخلص خود و «غیرخودیسازی» به «آرامش» میرسد. برطبق این مجازات، حکومت اسلامی از اوان پیدایش خود با نزول خمینی از ماه به زمین و آغاز پایان همپوشانی رؤیا و واقعیت تلخ در ذهنیت جامعه و مصادره کنندگان انقلاب، تمام تلاش خود را برای ممانعت از شکل گیری یک پادقدرت موازی و خودکنشگری مستقل از حاکمیت ارتجاع توسط شهروندان بیقراری که بهدنبال آب گرفتار سراب شده بودند بکار گرفته است. بطوری که ناگزیرشدند با کانالیزه کردن و بازنمائی کاذب جامعه ناراضی در کالبد خود و در درون ساختارهای قدرت و دامن زدن به توهم مشارکت در قدرت به امید دست یابی به اهداف و مطالبات خویش مبادرت کنند. و چنانکه می دانیم این کار را به وساطت بخشی از نیروهای نزدیک به حاکمیت، یا همان اصلاحطلبان صورت دادند. اما این «درون افکنی» بهتدریج با تشدید نازضایتی ها و تعمیق مطالبات شهروندان که در سیستمی بسته و مبتنی بر مناسبات قدرت خودمنتصب ولایت فقیه و حامیان و نهادها و ساختارهای مرتبط با آن، بتدریج در کشاکشی ویرانگرانه قرار گرفتند که منجر بهشکل گیری «حاکمیت دوگانه» در درون سیستم و چالشهای مربوط با آن شدند. به گونهای که در صورت تداوم این روند، یا سیستم فرو میپاشید یا بههویتی دیگر استحاله پیدا میکرد. ابداع مکانیزم «برون افکنی» یا همان سیاست خالص سازی، پاسخی بود به آن تهدیدها از سوی قدرت خود بنیاد و غیرانتخابی. مضمون این جهت گیری در راستای ادغام دولت و قدرت رسمی و انتخابی با قدرت غیرانتخابی و خودبنیاد ولایت فقیه و نهادهای مرتبط با آن بود. در میانههای راه، این قدرت غیرانتخابی برای رسیدن به هدف خود یعنی تصرف کل ساختار قدرت، شروع بهشکل دادن یک ماشین دولتی موازی و نیرومند و غیررسمی، مرکب از نهادهای گوناگون تحت فرمان رهبری در برابردولت رسمی کرد که کارش اخلال و سنگاندازی و فلج کردن دولت رسمی بود. بهیک معنا تصرف «قله»، به معنی تصرف کامل ماشین دولت رسمی و ادغام آن در خودبود برای رفع دوگانگی موجود در ساختارقدرت و یا بهبیان دیگر، غلبه کامل نظام ولایت بر باصطلاح «جمهوریت» که از آن همچون تن پوشی عاریتی برای پوشاندن ماهیت غیرانتخابی نظام استفاده می شده است. خوی خودخوارگی و خودزنی بهعنوان ابزاربقاء حکومت ولائی و نیازش بهیکدستی قدرت، در حکم پارادوکسی مرگآوربودهاست. چرا که ُبن می بُرد و خودبراندازاست، بطوریکه نهایتا پایان حیاتش به وزش یک تندباد گره میخورد. خالصسازی محدودهها و تنگناهای گریزناپذیرخود را دارد و تداومش با بن بست و دیوارههای ذاتی خویش مواجه میشود و آژیرخطر را بهصدا در میآورد(۱). باین ترتیب هردو «مکانیزم درون افکنی و برون افکنی» با بحران کارکردی مواجه میشوند و انتخاب هرکدام گرچه به شکلی متفاوت، دیر یا زود بهمعنی مواجه شدن با خطر وجودی یعنی بحران بازتولید سیستم و در حکم مرگ یک پارادایم توفنده اسلام سیاسی و مبتنی بر ساختار خودبنیاد و خودمنتصب است. اما وجه اصلی و مولد بحران بقاء و بازتولید نه صرفا از خود بلکه از جای دیگری سرچشمه میگیرد که این متغیرهای فوق، واکنشی بودهاند نسبت به آن، و لاجرم تابعی از آن هستند: از شکل گیری یک پادقدرت مستقل و موازی در جامعه و توسط شهروندانی که به مرحلهای از بلوغ و آگاهی رسیدهاند که قادرند سلاح تحریم را علیه همه جناح ها و کلیت نظام بکارگیرند. چنان سلاحی که منجر به اختلال بنیادی و بحرانی کردن کارکرد هر دو مکانیزم قبض و بسط نظام، همچون دم و بازدم شده است، بطوری که اینک حاکمیت تمامی تلاش خود و خادمان دیروزی و به حاشیه رانده شده خود را فراخوانده است که با مشارکت خود در نمایش انتخاباتی تا آنجا که می توانتد آن را خنثی سازتد. نباید فراموش کرد که تحریم گسترده کلیت نظام و کنشگری براساس آن، محصول انتقال دو قطبی از درون حاکمیت به بیرون از آن و به متن جامعه و در راستای تقویت و فعلیت بخشیدن به توان خودبنیادی جامعه است. قدرت خودبنیاد و مؤسسی که همه امورات جامعه باید برمدار آن به گردش در آیند. این که حاکمیت با مهندسی خاص انتخابات این دوره با گزین نامزدی از طیف اصلاحطلبان و یا کسی نزدیک به آنها و در جهتی خلاف مسیر خالصسازی، بر آن شدند که بهاصطلاح شور انتخاباتی ایجاد کنند و از آنان به مثابه تحریم شکننان در برابرتحریم کنندگان بهره بگیرند تصادفی نیست. چرا که آنها بهشکل پیشفرض، شکل گیری قطبی مستقل از خود و جناح حاکم را به منزله مرگ سیاسی و سرمایه اجتماعی خود میانگارند که در آن صورت رژیم هم دیگر نیازی بهآنها نداشته وترهای هم برایشان خرد نخواهدکرد. از همین رو شاه بیت کمپینهای آنها حول اشاعهاین گزاره مسموم می چرخد که رأی ندادن و عدم مشارکت به معنی رأی دادن به اقلیت حاکم و وضعیت موجوداست! و این درحالی است که خود این حضرات از تمامی طیف ها، سوار برموج ناشی از دستاوردهای تبعی تحریم، یعنی پیآمدهای بحران خالص سازی به دلیل ابعاد شکاف مردم و سیستم و از جمله تحریم گسترده شدهاند. چنان که به عنوان مثال ظریف با یک عمرخدمت بیشائبه به حاکمیت و سالها سکوت پیرامون جنایتهای رژیم نسبت به خیزش زن زندگی آزادی و سرکوب فعالان و معلمان و کارگران و زنان و دانشجویان و زندانیان و … اینک با حضور خود در ستادهای پزشکیان و اصلاح طلبها و البته تقویت جناحهای راست آن، ناگهان منتقد وضعیت شده و عرصه انتخابات را جولانگاه امیال خود قرارداده است. او با منیت خویش حتی مردم را با زبانی خشن تر و غیرمحترمانهتر از دیگرحضرات، بدلیل رویکرد تحریم مورد سرزش و تحقیر و تمسخر قرار می دهد که گوئی آنها با اعمال یک تحریم گسترده و پرشکوه و زدن مهر ابطال و عدم مشروعیت بر پیشانی رژیم، مرتکب گناه کبیرهای شدهاند. از موضعی بالا و تحکمآمیز و با نگاه عاقل اندر سفیه که بله وضعیت کنونی، محصول خروجی شماست. شما شکست خوردید و محصولتان همین وضعیت است و برای خودتان نوشابه بازنکنید! همین تحریم، مجلسی را بوجود آورده است که من با آن نمیتوانم کارکنم! (چنانکه ملاحظه می کنید او از حالا حسرت دشواریهای وزیر شدن خود را میخورد) و یا تمام نگرانیاش این است که اگر جلیلی بباید همین پست استادیش را هم از او بگیرند! حضرات دقیقا آنچه را که حاصل خروجی عملکرد خودشان هست به گردن مردم میاندازند. هم او بود که در زمان وزارت خویش سیاست را به میدان باخت (در حالی که با قاسم سلیمانی هم حشر و نشر زیادی داشت). وی سالها بهعنوان مشاطه گر چیره دست حاکمیت، مشغول پنهان کردن جنایتهای نظام در انظارجهانی بود و انصافا یک عمر خالصانه و خالی از هرگونه شائبه به نظام خدمت کرده است و حق دارد از بیاعتنائی آن به خودش منفجر شود. اما او پس از سالها سکوت حالا که به دلیلخالص سازی خانهنشین شده است برآشفته شده است، بجای ملامت و انتقاد از حاکمیت و عملکرد گذشته خود و آماج قراردادن سیاست خالصسازی، دقیقا و در اساس مردم و کنش تحریم را بباد انتقاد گرفته است. و این یعنی او همچنان بهخدمات بی شائبه خویش بهحاکمیت ادامهمی دهد.
«نرمش تاکتیکی» خامنهای و نظام در برگزاری انتخابات بهاصطلاح رقابتی و نحوه چیدمان نامزدها، بهعنوان وقفه ای در مسیرخالصسازی ساختار قدرت و در پی سقوط «پروازب هشت» و از دست دادن رئیس جمهور معیار صورت گرفته است. چنانکه او به مناسبت بدرقه «پرشکوه» رئیسی خواهان تبدیل آن به «انتخابات» پرشور و مکمل شد. در اصل «شورانتخاباتی» از طریق «رقابتی کردن» آن و «خالص سازی» دو رویکرد منافی یکدیگر هستند. در موردعلت رویکرد خامنه ای و اتاق فکر او، جدا از گمانهزنیها و تفاسیر گوناگون، سخنان سردار جوانی معاون سیاسی سپاه گویاست. به گفته وی انتخابات پیش رو چندین برابر انتخابات گذشته دارای اهمیت است، در شرایطی که انتخابات سه سال گذشته نزولی و نامناسب بوده است. و همزمان با بحران های بزرگ جهانی، منطقهای و داخلی مواجه شدهایم که نظام نیاز دارد از طریق انتخابات تولید قدرت و مشروعیت کند و درمقابل مطامع دشمنان ایستادگی نماید. اما او درعین حال بطورضمنی نگران بروز برخی پیآمدها و چالشهای ناشی از این «نرمش تاکتیک» و حفظ هوشیاری لازم نسبت بهآن است [بطورکلی ارزیابی حاکمان نسبت به تشدید بحرانهای پیش رو در منطقه و خطر جنگ اسرائیل و لبنان و کشیده شدن پای ایران و نیز تشدید فشارهای جهانی پیرامون بحران هسته ای و خطر فعال سازی ماشه معکوس هستهای و صدور قطعنامهها و یا تهدید رژیم نسبت به تغییر دکترین هستهای و یا پیامدهای بیشتر مداخله در جنگ اوکراین با توجه به خشم اروپائیان و آمریکا و یا احتمال انتخاب ترامپ در کنار تشدید خشم و نارضایتیهای داخلی و تشدید شکافهای درونی بدبینانه، حتی در بازه زمانی یکساله بدبینانه و همراه با نگرانی است.
تنگناهای روزنه گشائی از بالا
بر چنین پسزمینهای است که حکمت رویکرد خامنه ای و اتاق فکر او و امثال معاون سیاسی سپاه در باصطلاح اتخاذ یک نرمش تاکتیکی گرچه محتاطانه تا حدی که برای حفظ کنترل اوضاع حتی حاضرنشده است اندکی از فشارخود بر پدال سرکوب بکاهد.
تا آنجا که به رژیم و روزنهگشائی از بالا و «گشایش مهندسی شده» آن بر میگیرد، غرض از این جابجائی اندک بر روی زین، هدفی جز نفس تازه کردن برای کاستن از فرسودگی ناشی از خالص سازی و تجدیدقوا و کاستن از فشارسنگین جامعه، برای پیشبرداهداف استراتژیک ندارد.
اما نباید تصور کرد که همه چیز تحت کنترل رژیم است و میتواند با «روزنه گشائی» راه نجاتی برای خود پیداکند، آن هم در شرایطی که با انواع شکافها و بحرانهای گوناگون و سترک دستبهگریبان است. بطورکلی با توجه به انباشت بحرانها و ستیزندگیهای نهفته در وضعیت، معلوم نیست حتی با گشودن یک دریچه ولو کوچک بسوی این مخزن خشم و نارضایتی انباشته شده، پیآمدهای آن بهسادگی قابل کنترل باشد. از اینرو، چه بسا ممکن است روزنه گشائی همچون گشودن درب جعبه پاندورا عمل کند و سرکنگبین صفرا فزاید. حفظ و تشدید جو سرکوب همراه این نوع روزنه گشائی کوچک بیانگر همین واقعیت است. اما همواره خطای محاسبه و ناگزیریها وجود دارند. گزینش مسعودپزشکیان بهعنوان تک نماینده گرایش طیف اصلاح طلبان شاید برخلاف تصور رژیم بجای آشفتهکردن صفوف حریف و تجمیع صفوف خود نتیجه عکس داشته باشد. در واقع وی از جمله معدود افرادی در سیستم بوده است که با داشتن برخی ویژگیهای سیاسی و مذهبی و نیز ترک بودنش و تمرکزش در تبلیغات بر تبعیضهای بقول خودش فومی و مذهبی و… می توانست محل اجماع طیف های گوناگون مخالف جناح حاکم اعتدال جناح حاکم و حتی بخشی از اصول گرایان میانهرو و قادر به جلب بخشی از آراء در حال ریزش پایگان اجتماعی حاکمیت باشد، که چنین نیزشده است. چنانکه قرائت قرآن و نهجالبلاغه بخشی جدانشدنی از مناظرات و کمپینهای وی بوده است. در همین رابطه شاهدیم که ورود غیرمنتظره و تمام قدظریف به صحنه کمپینهای انتخابی با حساسیت زیادی از سوی جریانهای نزدیک به حاکمیت نسبت به او و تبلیغات او در رسانهها و در ستادهای پزشکیان مواجه شده است. طیفهای گوناگون اصلاحطلبان از چپ و راست و از خاتمی تا محسن هاشمی حتی جریانها و کسانی چون روحانی و صالحی همه و همه بهشکل بی سابقهای حول ستاد وی بسیج شده اند. البته کیفیت سخنان و مناظرات او در مجوع حکایت از محدودیت توان و ظرفیتها و تناقضات بزرگ او بویژه دخیل بستن بیش از حد به کارشناسان دارد. درحقیقت کارکرد رئیس جمهور را در حد مدیر و جمع کننده تنزل میدهد و حتی در قیاس با برخی رؤسای جمهور گذشته همین نظام ضعیف ترهست و این برای جماعتی که به او دخیل بسته باشند چه بسا موجب سرخوردگی شود. اما برای اکثریت تحریم کنندگان اگر او بهریاست جمهوری برسد، از منظر تشدید تضادهای درونی حاکمیت و فرصتهای ناشی از آن می تواند مطرح باشد. از جهتی دیگر، پزشکیان به دلیل پیوندهای طبیعی اش با آذریها و تاحدی با کردها و سایر اقلیتهای ملی-قومی و برجسته کردن آنها در کمپینهای خود در قیاس با دیگر کاندیدها متمایز هست. در مجموع او به شکل منحصر بفردی در قیاس با دیگر رقبا از جنبه نفی جناح حاکم و نه جنبههای اثباتی، محل تلاقی جریانهای مختلف حاشیه سیستم در شرایط کنونی است. بهطوری که چنین اجماعی در ضدیت با وضع حاکم حاکمیت و اصولگرایان را نسبت به او جهتگیری های آتی او و یا نسبت به خطر داغ شدن بیش از حد لازم تنور انتخابات در دقیقه ۹۰ و یا حتی کشیدن شدن انتخابات به دوردوم و شکل گیری دوقطبی بین پزشکیان و یکی از اصول گرایان با توجه به سابقهاین نوع قطبی شدن ها نگران کرده است. گرچه تقرییا همه نظرسنجیهای نسبتا معتبر تاکنون مشارکت زیر ۵۰ درصد را نشان می دهند. با اینهمه نکته مهم صعود آراء پزشکیان در نظرسنجیها در کنارشیب نزولی کاندیداهای اصول گرایان است که نشان دهنده آن است که از درون خود اصول گرایان و ازجمله قالیباف بسود پزشکیان ریزش وجود دارد که بازهم بر دامنه این نگرانیها و دامنه انتقادات افزوده است. چنانکه کیهان شریعتمداری به کرات نسبت به ُقرق شدن ستادپزشکیان توسط اصحاب فتنه و طبعا شعارهائی که داده می شود (در شیرودی و نقاط دیگر) و نیز عدم ائتلاف و اجماع اصول گرایان حول یک نامزد اصلح هشدار میدهد. اکنون شاهدیم که شخص خامنهای هم وارد این معرکه شده و بهویژه از منظر روابط خارجی و زدن لبخند به دشمنان و گزینش آدمهای زاویه دار … هشدارهای تند میدهد. چنین رویکردی نه فقط به معنی عدم بیطرفی و مداخله مستقیم در انتخابات است بلکه به معنی آغاز و تشدید منازعات در ساختار قدرت از هم اکنون است. اینکه آیا رژیم قاعده بازی و نتایج برآمده از آن را میپذیرد یا نه پرسشی است که البته در مقام نظر پاسخ دادن به ان شاید آسان باشد، اما درمقام عمل باید با رصدکردن اوضاع پاسخ مشخص آن را پیداکرد.
تاکتیک جنبش و بازی دوسربرد
حاکمیت با تاکتیک «روزنه گشائی» در جهت اهداف خویش، در وهله اول درهم شکستن صفوف گسترده تحریم، از طریق جلب مشارکت و کشاندن «کنشگران مرزی» به پای انتخابات و رقاتبی جلوه دادن آن و کسب مشروعیت، و یا به گفته معاون سیاسی سپاه، تولید قدرت از طریق اتنخابات است. و بههمین منظورترکیب ۵+۱ شامل پلن آ و بی را طراحی کرده است.
اما در این سو هم جنبش تحریم قراردارد که بهنوبه خود می تواند با تاکتیک روزنه گشائی از پائین، پلن آ و بی خود را داشته باشد:
پلن آ گسترش حداکثری دامنه تحریم برای منزوی ساختن بیش از پیش رژیم و محروم کردن آن از نیل به اهداف تفرقه افکنانه است. در حالت نخست، اگر دامنه تحریم چنان گسترده باشد که حتی طیف های بینابینی و مردد و موسوم بهخاکستری نیز حاضربه دادن رأی بهحاکمیت و فریبهای او نشوند، وقوع این حالت بهمعنی خنثی شدن تهدیدهای رژیم و شکست نقشه و اهداف آن و هم چنین افسونهای اصلاح طلبان برای داغ کردن تنورانتخابات است. در این حالت بحران خالص سازی و شکافهای درونی حاکمیت تشدید شده و جنبش تحریم با کسب یک پیروزی درخشان و زدن مهرابطال قاطع به پیشانی رژیم می تواند درادامه مسیر تاکنونی که منجر به تشدید تشتت درونی حاکمیت و تقویت دوقطبی جامعه و حاکمیت شده است، مسیر پیشروی بهسوی فراتر رفتن از حاکمیت و تعمیق دست آوردهای خیزش زن زندگی آزادی و بسط دامنه سایر اعتراضات را گشوده نگه دارد. در حقیقت اگر وضعیت کنونی را «فضای بین خیزشی» بدانیم که تاکتیکهای مهم جنبش قاعدتا باید با روح آن و در تناسب با آن تنظیم شوند، رویکرد تحریم کلیت سیستم نزدیک ترین تاکتیک به آن است. حالت دوم با فرض اینکه رژیم قاعده بازی را بهم نزند و نامزداصلاح طلبان پیروز شود، وضعیت، فضا و آرایش صحنه سیاسی تاحدی تغییر میکند که فرصتها و تهدیدهای خود را دارد. در این حالت بویژه شکاف های درونی حاکمیت تشدید می شود و از ِقبلآن میتواند فرصتهایی برای پیشروی جنبش در مراکز گوناگون دانشگاهی و مدارس و جنبشهای مدنی و نافرمانی و مطالباتی … فراهم شود. در این حالت سیاست کارشکنی و فلج کردن دولت جدید و جلوگیری از پیشبرد وعدههای داده شده البته اجتناب ناپذیر خواهد بود، اما می تواند بدلیل وجود یک فشار سنگین در بیرون از ساختارهای قدرت و برآمده از رویکرد عمومی شهروندان یا همان پادقدرت موازی و مستقل، برای رژیم هزینههای بیشتری داشته و دشوارتر بشود.
نا گفته نماند که جنبش تحریم و کنش معطوف بهآن گرچه اساسا یک جنبش سلبی است اما در خدمت گذار از رژیم و نظام حاکم عمل میکند و در کناردو ضلع مهم و اصلی دیگر یعنی جنبشهای مطالباتی (اعم از زنان و کارگران و معلمان و سایر زحمتکشان و بخشهای تحت ستم ملی …) در راستای اعتراضها و اعتصابهای عمومی، و نیز خیزشهای خیابان در نهایت و مجموعا و در پیوند با یکدیگر بهعنوان سه ضلع مثلت برمودا برای غرق کردن کشتی نظام عمل میکنند.
تقی روزبه ۲۶.۰۶.۲۰۲۴
زیر نویس:
۱. در این رابطه نگاه کنید به مقاله زیر:
بحران خالص سازی و به صحنهآمدن اصلاح طلبان در سیمای تحریم شکنان و کنشگری مرزی
https://www.akhbar-rooz.com/244083/1403/03/29/