پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۲

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۲

در دور دوم انتخابات، با رای " نه" به جلیلی شرکت می‌کنیم!
اگر در دور اول "نه" به شرکت در انتخابات، شاکله نظام ونظارت استصوابی را هدف قرار داد و در همه ارکان نظام و در دل و جان مردم تاثیر خود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!
در دور دوم انتخابات، دو نامزدی که در برابر هم قرار می‌گیرند، هر چند در وفاداری به نظام جمهوری اسلامی و ولی فقیه مشترک‌اند، اما به لحاظ اهداف، گرایشات، تعلق...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
چرا به پزشکیان رأی می دهم!
در ارتباط با چرایی عدم استقبال توده‌ها در مشارکت انتخاباتی دلایل متعددی را می‌توان شمرد ولی بدون شک تمامیت‌طلبی، اقتدارگرایی و قشریت دخیل در هستۀ مرکزی قدرت سیاسی نقش مهمی...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!
عدم شرکت در این دوره می‌تواند تاکید مجددی باشد بر یک اقدام ثابت شده. اما اگر بپذیریم که چینش و مهندسی این‌چنینی انتخابات با همهٔ اهدافی که به دنبال داشته...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سهراب ایران
نویسنده: سهراب ایران
ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی

سیاست چماق وساندیس

اگر وضعیت کنونی را بتوانیم در یک عبارت فشرده عبور مردم از ولایت مطلقه، ولایت مشروطه و مهمتر ازهمه از خودشان و باورها و حتی توهمات تاکنونی اشان بدانیم ... آنگاه باید بپذیریم که شرایط بالقوه مناسبی برای گسترش و نضج گفتمان سوم، گفتمان آزادی و برابری و گفتمان سرنگونی کلیت نظام جمهوری اسلامی، چه با وچه بدون ولایت فقیه، فراهم آمده است

در این نوشته نگاهی داریم به پس زلزله های تظاهرات روزعاشورا، به تاکتیک تازه جناح حاکم، به رویکرد طرفداران ولایت مشروط درصفوف جنبش و به استراتژی معطوف به مذاکره و انتخابات آزاد و وظایف کلی گفتمان آزادی و برابری.

تظاهرات عاشورا وپیامدهای آن

برآمد اعتراضی مردم در روزعاشورا را به لحاظ ترکیب چندین مولفه می توان به مثابه نقطه عطفی درمنحنی بحران به شمار آورد؛ سه مولفه زیربیش ازعوامل دیگر درآن تأثیرگذاربودند:

نخست: کانونی شدن شعار مرگ بر ولایت فقیه و وعده سرنگونی وی توسط صدهاهزار تظاهرکننده. وضعیتی که تداعی کننده شعارمرگ بر شاه در انقلاب بهمن بود. این شعار توفنده کاخ استبداد دینی را به لرزه افکند. قبل از آن نیز در حرکت قم و بیخ گوش مراجع یعنی در مرکز ام القراء اسلامی، مردم با بهره گیری از یک فرصت طلائی، هم چون پرستوئی نشسته بر درختی بدون شاخ و برگ در پایان زمستان اما سرشار از نیروی حیاتی، بانغمه خود نزدیک شدن فصل بهار را بشارت داد، با پژواکی در ابعاد جهانی. آن روز براستی درودیوار ام القراء اسلامی به لرزه افتاد.

دوم: مقاومت مردم در برابر خشونت و سرکوب و رعب افکنی، رژیم را سخت غافگیر کرد. نیروی سرکوب از مدتها قبل به تدارکات پیشگیرانه پرداخته و با خط ونشان کشیدن و این که به کسی اجازه عرض اندام نخواهد داد، تمامی نیرو و توان خود را برای کنترل اوضاع بکارگرفته بود. با این وجودعلیرغم دستور تیر و مبادرت به انجام آن جنایات رسواکننده و فراموش نشدنی، نتوانست کنترل صحنه را بدست گیرد و به این ترتیب عملا خیابانها و میادین تهران برای ساعاتی چند تحت کنترل مردم قرارگرفتند. بیگمان سران رژیم و متولیان سرکوب، شبهای متوالی درخلوت خویش سخت برخود لرزیدند؛ این را می شد از واکنشهای رژیم و از وَجنات وحشت زده سردار رادان بخوبی ملاحظه کرد. مردم با یکدیگرحول “پیشروی بسوی کدام نقطه، رادیوتلویزیون، بیت رهبری، و یا…؟” پچ پچ می کردند. بیهوده نبود که برخی گزارشها خبر از ترک محل اقامت رهبرنظام در اوج آن هنگامه می داد. گرچه هنوز نقطه غلیان برای تسخیرنقاط استراتژیک قدرت فرانرسیده بود وخویشتنداری مردم همین را نشان می داد، با این وجود همهمه ها و قدرت نمائی چند ساعته برای اشاعه وسیع این ترس در اردوی دشمن کافی بود. چه کسی تضمین می کند مردمی را که کشتار و پرت کردنشان ازبالای بلندی به روی آسفالت خیابانها، بجای ایجاد ترس موجب برافروختن خشم و جسارتشان می شود، مصمم ترنکند؟ و آنها درگامهای بعدی عزم خویش را برای پیشروی به سوی تصرف کانونهای اصلی قدرت وخشونت، و بسوی تسخیر مناطق استراتژیک جزم نکنند؟ درهرحال آگاه شدن به گوشه ای از نیروی لایزال خود و مشاهده ُکندشدن تنها حربه بقاء دشمن- تیغ سرکوب- در حماسه آن روز واعتماد به نفس برآمده ازدل آن، برای هرجباری که تکیه گاهش قدرت برهنه باشد، این ترس را برمی انگیزد که براستی چه تضمینی وجود دارد که فردا وفرداهای دیگر امواج مردمی برای به پائین کشیدنش به حرکت درنیایند؟. آری این کابوسی است که هرشب به بالین دشمنان قسم خورده مردم سرمی زند ولحظه به لحظه افول اقتداروجبروت آنان را به رخشان می کشد.

سوم: نشانه هائی حاکی از تردید و ریزش نیرو در میان نیروهای سرکوب بروز پیداکرده اند. این نشانه ها حاکی از عدم اجرای فرمان تیراندازی و سرکوب در مواردی و همدردی و همراهی با مردم در مواردی دیگر بوده اند. دیده شدن چنین نشانه هائی در کنار نمایش قدرتی که مردم در بعضی نقاط وصحنه ها درخلع سلاح افراد یا بعضا دسته جمعی نیروهای سرکوب و یا ناگزیرساختن آنها به فرار از صحنه فوران خشم فروخورده مردم و آتش زدن سازوبرگ سرکوب به عمل آوردند، بیان کننده این واقعیت بود که دستگاه عریض و طویل ماشین سرکوب که اکنون به مثابه تکیه گاه و اهرم اصلی بقاء رژیم بشمارمی رود، آن چنان هم که پنداشته می شود یکدست و مستحکم نیست و لاجرم قابل ترک برداشتن است. و این یعنی آغاز پایان. دامنه ریزش نیرو البته فراتر از نیروهای مستقیم سرکوب بوده وشامل پایگاه اجتماعی اخص حاکمیت، از میان اساتید دانشگاه ها، اصولگرایان و فرزندان مقامات، هنرمندان وابسته و دیپلماتها و … نیز می گردد. اکنون حتی می توان تصاویر پیوستن بخشهائی از آنها و یا از مردمان تاکنون خاموش را در تظاهرات قم و یا روز عاشورا به صفوف معترضین مشاهده کرد. مردم مدتهاست که واقعیت منزوی شدن بیش ازپیش رژیم را دریافته اند و با شعار “دروغگو! دروغگو! ۶۳% ات کو؟” آن را مداوم به رخ حاکمیت می کشند. حال بگذاررژیم در پی دوپینکهای متعدد و انجام سناریوهائی چون به آتش کشیدن تصویرخمینی و قرآن، آخرین زورخویش را برای گرد آوری بقایای چندده هزار نیرو از اقصی نقاط تهران بزرگ و به مدد بخشنامه ها و اختصاص امکانات دولتی بکارگیرد. نمایش “حماسی” رژیم درروز نهم دیماه که توسط ماشین دروغ پردازی رژیم به ده ها میلیون نفر ارتقاء یافت، ازسوی مردم به تظاهرات ساندیسی شهرت یافت! “میلیونها نفری” که مشاهده تصاویر پاره و لگدمال شده خمینی وخامنه ای در زیر پای کسانی که درحال گرفتن و نوشیدن ساندیس هستند، بخوبی میزان وفاداری آنها به حاکمیت را نشان می دهد. مضحک تر از آن تلاش برای ثبت این “رخداد بزرگ” در تاریخ است. یعنی آن نوع کارهای احمقانه ای که معمولا مستبدین در هنگامه افول و سراشیبی به عنوان تظاهر به قدرت و برخ کشیدن جبروت بربادرفته خود به آن دخیل می بندند و ما سرانجام این نوع تاریخ نگاری و تقویمهای خودساخته را در دمدمه های انقلاب بهمن نیزآزموده ایم. بگذار جباران درشرفِ غرق شدن با ساختن تقویمهای خیالی، عمر و قدرت خویش را ابدی وانمود کنند. اما به موازات آن شاهدیم که تاریخ سازان واقعی نیز در حال ساختن تقویم خود هستند. آنها در مارشهای خیابانی خود نه فقط حکم عزل وابطال ولایت خامنه ای را فریادمی کنند، بلکه حتی درحال تنظیم پایان نامه سلسه جمهوری اسلامی نیز هستند. براستی کدام یک ازاین تقویمها اعتباربیشتری خواهند داشت؟

رابطه بین زلزله روزعاشورا وتشدید طیف بندیها

هرگام تازه ای که جنبش خود جوش وخود فرمان برمی دارد، بناچار همه نیروها وجریانات سیاسی را وادارمی کند که متناسب با آن مکان وجایگاه خود را جابجا وبالاوپائین بکنند:

نخست آنکه درمیان صفوف دشمن رودرو وطرفداران استبداد مطلقه ولایت فقیه، تضادها بیش ازپیش فعال گردیده است. پی آمد آن را می توانیم درترکیب سیاست چماق و هویج مشاهده کنیم. معلوم شد که با به میدان آمدن مردم وتداوم آن، توازن قبلی بهم خورده و حاکمیت دیگرقادرنیست بشیوه تاکنونی به سلطه خود ادامه بدهد:ازیکسو تشدید سرکوب واعمال خشونت وارعاب بیشترومحارب ومفسدفی الارض نامیدن اعتراض کنندگان، فعال کردن جوخه های ترور، برپائی محکمه ها وتهدید به اعدام محاربان و دستگیری ها وتشدید محکومیت ها دردستورقرارگرفته است. اما ازجانب دیگرمعلوم گردید که برای مدیریت بحران، سرکوب برهنه ومطلق-همانطورکه تحولات روزعاشورا نشان داد- به تنهائی کارآئی لازم را ندارد ولاجرم برای مهارجنبش لازم است چماق را با هویج ترکیب کرد. ازاینرو تظاهربه گشودن قطره چکانی فضای بازو”انتقاد” کنترل شده برای آشفته کردن صفوف جنبش دردستورکارقرارگرفت.

نگرانی ازسیر اعتراضات خیابانی وسرنوشت نظام، درواقع کفه ترازو درمیان بالائی ها را به سود محافظه کاران میانه رو وحامی ولایت مطلقه سنگین تر کرد. آن ها برآن شدند که باردیگرنیروی خود را برای کنترل بحرانی که موجودیت نظام را مورد تهدید قرارداده است، بکارگیرند. تاکتیک اصلی آنها ایجاد شکاف درمیان جنبش و جداکردن مدافعان ولایت مشروطه ازصفوف جنبش وهم چنین تفکیک صفوف معترضان به توده های ناراضی و اغتشاشگران وفعالین و سازماندگان دهندگان و ساختارشکنان وبرخوردمتفاوت(وبقول خودشان اقناعی) با آنها ازسوی دیگراست. علی مطهری بخوبی هدف از این مانورجدید حکومت را بیان کرده است: جداکردن صف فرصت طلبان، ساختارشکنان و آنان که کنترل رهبری را بدست می گیرند با کسانی که درچهارچوب نظام وولایت منتقد ومعترضد، به قصد یک آشتی ملی. او آرزوکرده است که همگی در۲۲ بهمن درکناریکدیگربه راه پیمائی مشترک وشعار دادن به پردازند!

نتیجه مدیریت “اتتخابات” توسط جناح حاکم را دیده ایم که چگونه هم چون بمبی دردست هایش منفجرگردید. والبته نتیجه مدیریت بحران کنونی وکنترل اعتراضات را باید به آینده واگذارکرد. ولی آنچه که دربکارگیری سیاست چماق وهویچ محرز است، پایه اصلی هم چنان بکارگیری سرکوب سنگین و تشدید آن است. چرا که بزعم آنان درغیراین صورت گشودن هرروزنه واقعی ولو کوچک می تواند موجب فروریختن آوارویاد آورفروپاشی نظام سلطنت ویا فروپاشی کشورهای بلوک شرق گردد. وبنابراین تا آنجا که درشرایط کنونی به نیت و عملکرد سردمداران ازاین خیمه شب بازی برمی گردد، هدف بیش ازآنکه گشودن روزنه ای واقعی برای تنفس باشد، تظاهربه گشودن فضای بازوالقاء آن است وتلاش برای اجتناب ازآن که مبادا به یک ضعف و عقب نشنیی واقعی تعبیرشود. وبهمین دلیل سیاستی شکننده بوده و با نهایت احتیاط و بشیوه تست و آزمون خطا به پیش برده می شود. گشودن برنامه “بسوی فردا” درصداوسیمای تحت کنترل بیت رهبری و متهم کردن قاضی مرتضوی توسط نمایندگان مجلس وتشدید انتقاد ها به تیم کاری واطرافیان احمدی نژاد، بیانیه ۱۴ جریان گردآمده در پیروان خط اما م و رهبری به ریاست عسکراولادی و یا انتقاد عناصری هم چون سردارصفوی ازبرخی تندروی های صورت گرفته و … همه وهمه نشانه هائی ازاین رویکرداست. صرفنظرازنگاه ساده انگارانه امثال مطهری درماهیت آنچه که فتنه نامیده می شود، واین تصورابلهانه که گویا میلیونها معترضی که شعارمرگ برخامنه ای برزبانشان جاری شده است طوطیان خوش آموزی بیش نیستند، این سخنان نشان میدهد که چگونه برگزاری سالگردانقلاب، خواب آرام را ازچشمان رژیم ربوده است. هم چنین باید اضافه کردکه بی خاصیت شدن رسانه ملی به مثابه یکی ازمولفه های اقتداروتأثیرگذار برافکار عمومی دربرابررسانه های خودجوش مردمی وهم چنین رسانه های برون مرزی همچون بی بی سی و صدای آمریکا، یکی ازعوامل مهمی است که رژیم را وادارساخته است تابفکراعمال دوپینک ویافتن ترفندهائی برای احیاء بازوی تبلیغاتی ورسانه ای ازکارافتاده خودباشد. واقعیت دیگر آنست که احمدی نژاد اکنون به نقطه ضعف رژیم وچرخ پنجم آن تبدیل شده است وسرنوشت ولی فقیه و احمدی نژاد نیز تاحدزیادی به هم گره خورده اند. البته زمان برای جداکردن سرنوشت این دو ازهم وباهدف نجات خیمه نظام ازدست رفته است ونمی تواند برافکارعمومی وجهت گیری رویدادها تأثیرگذارباشد. بخصوص که قرائن متعددی حاکی ازآنست که خود ولی فقیه نیزازسیاست درآغوش گرفتن احمدی نژاد نه فقط انتقادی نکرده بلکه هم چنان براین باوراست که هرنوع عقب نشینی ولوکوچک دربرابرحریفان نباید درانظارعمومی ویا درذهن رقبای احمدی نژاد ویا دشمنان خارجی به عقب نشینی تعبیرشود ونیاید ازموقعیتی ضعیف صورت گیرد. آخرین هشداروی به موضع گیری قاطع نخبگان دربرابردشمن نیزحاکمی ازاین همین رویکرداوست. بااین وجود بنظرمیرسد تلاش برای چنین تفکیکی دردستورکارباصطلاع عقلای قوم طبقه سیاسی حاکم قرارگرفته است. آنچه که بخصوص موقعیت افراط گرایان را تاحدی تضعیف کرد، زیاده روی آنها درشعارهای روزنهم دیماه بود که تهدید رفسنجانی وبه آتش کشیدن چهره هائی چون خاتمی و … بهمراه پرچم آمریکا و یا اقداماتی هم چون حمله به جماران وتهدید واشغال اماکن مراجع وروحانیون مخالف بود. بخصوص تلاش وتوطئه برای خلع ید صانعی ازمرجعیت براستی یک شکست آشکاربود.

ج- زلزله صورت گرفته در روز عاشورا، صفوف طرفداران ولایت مشروطه دراردوی جنبش را نیزبه تکان درآورده است. آنها نیزبه نوبه خود ازواقعیت عبورچند وجهی مردم ازنظام درقالب شعارها واقدامات ساختارشکن برخود لرزیدند وناگزیربه موضع گیری وجابجائی مواضع خود دربرابرآن شدند. بیانیه ۵ماده ای موسوی مبنی برعقب نشینی ضمنی ازخواست ابطال انتخابات تقلبی وجایگزینی آن با پاسخ گوکردن دولت دربرابرمجلس(همان مجلس فرمایشی ولی فقیه فرموده)، ومرزبندی قاطع تر با ساختارشکنان و منافقان وفرصت طلبان وخارجه نشینان … و نیزاعلام امکان پیش بردمطالبات رقیق شده این پلاتفرم بدون نیازبه هرگونه توافق ومذاکره وبدون الزام به پیشبردهمه آنها بطورهمزمان، که معنائی جزپاسخ مثبت دادن به درخواستهای حاکمان واصول گرایان میانه رو مبنی بربرائت ازساختارشکنان نداشت، بالقوه یک فرصت طلائی را برای تشدید فشاربر جنبش دراختیاردشمنان مردم گذاشت. ۵ ماده کروبی نیزازنظرمحتوا درهمان راستا و درمرزبندی با ساختارشکنان قراردارد. بیانیه ۵ روشنفکر و فعال دینی-سیاسی نیز علیرغم برخی تفاوت ها درادامه همان سیاست پاسخ گوکردن ولی فقیه ودر مرزبندی قاطع با ساختارشکنان، سرنگون طلبان و عبورکنندگان ازنظام ولایت فقیه بود. جوهرمشترک همه این بیانیه ها درچهارچوب ولایت مشروط ومرزبندی با گفتمان های ساختارشکن وهشداربه نسبت به وقوع خطرانقلاب به بهانه اجتناب از خشونت بود. دراین رویکرد پرهیزازخشونت اسم شبی برای اجتناب ازانقلاب بوده وباترفند یکسان انگاری خشونت و انقلاب همراه است. وحال آنکه خشونت همواره ازسوی رژیم اعمال می شود که وقعی به اعتراضات مسالمت آمیزمردم نمی گذارد. درچنین شرایطی مبارزه بردفع خشونت و دفاع ازخود را نمی توان خشونت نامید وخشونت اعمال شده توسط رژیم را به پای انقلاب نوشت. رویکردی که درصورت مسلط شدن برجنبش جزبه تسلیم و خلع سلاح مردم دربرابررژیمی که حاضربه شنیدن صدای مسالمت جوی مردم نیست می انجامد. دراین گفتمان برای آنکه انقلاب صورت نگیرد، امری که بزعم آنها فاجعه تلقی می شود، باید به مذاکره روی آورد و اعتراضات خیابانی را درخدمت چانه زنی دربالا قراردارد. استراتژی معطوف به مذاکره وچانه زنی برای آنها خط قرمزی محسوب می شودکه اعتراضات خیابانی نباید آن را بزیرسوال ببردوازآن عبورکند. اکبرگنجی گرچه مطابق آنچه که خود ادعامی کند شخصا به انتقال قدرت مسالمت آمیزقدرت باوردارد(والبته این مانع فراخوان مشترک وی با دیگرانی که به آن باورندارندنمی شود ودرجهت خلاف ادعای فوق می باشد نشده است) اما با تئوری سازی های مبتذل ازدوره گذاروانتقال قدرت، عملا-خواسته وناخواسته- درهمان چهارچوب ولایت مشروطه درجامی زند. او دراین تئوری سازی ها تا آنجا پیش می رود که الگوی مواجه با ژنرال پینوشه درشیلی را دربرابرمردم ایران قرارمی دهد و مدام هم خطاب به آنها تکرارمی کند که ببخش اند وفراموش نکنند. البته می دانیم که دراین فراخوان فراموش نکن ازجنس تعارف است ولی آنچه که نقداست به بخش است که اسم شبی است برای توقف ودرجا زدن مبارزه درپشت دروازه خط قرمزمذاکره وچانه زنی برای دست یابی به گذارمسالمت آمیز برای هرمدتی که طول بکشد وبا هرامتیازی که از دشمن گرفته وداده شود. بزعم وی بسیج مردم ازپائین باید ادامه یابد ولی باید درمحدوده خطوط قرمزچانه زنی باقی مانده وبا نتظارنتایج آن به نشیند. چرا که اصل، عبورمسالمت آمیزوبدون تکان های بزرگ است. درالگوی مورد نظروی به ژنرال پینوشه سالها مهلت ادامه سلطه برشیلی داده شد، وسناتوری مادام العمراو تضمین گردیدولازم هم نبود که وی بخاطر جنایت هایش پاسخگوباشد ومحاکمه وبازخواست شود. هم چنان که دراین روایت الگوی آفریقای جنوبی ونلسون ماندلا نیزبه صورت مسخ شده ویک بعدی به تصویرکشیده شده است. مبارزه طولانی وسیاسی–نظامی که به موازات مبارزات سیاسی تا سرحد عملیات مسلحانه علیه نژاد پرستی هم ارتقاء یافت. گوئی یک شبه نژاد پرستان عاشق مذاکره با ماندلا شدند و با بیرون کشیدن وی اززندان همه چیز حل وفصل گردید. آنچه که دراین تئوریِ معیوب مفقود است اولادرجه انباشت مطالبات ومیزان آبی است که درپشت سد جمع شده است که نمی تواند تابعی صرف ازمتغیرمذاکره باشد. آنهم مذاکره ای برای راضی کردن استبدادحاکم به انتقال قدرت واگرحاصل نشد بناچارتاهرحدی که لازم شد باید به تقلیل سطح مطالبات پرداخت. چونکه دراین رویکرد اصل تخطی ناپذیرگذارمسالمت آمیزبهرقیمت است. وثانیا نادیده گرفتن نقش موثرو قاطع دولت های امپریالیستی درآن رویدادهاست. که خودبدلیل وابستگی شدید آنها، هم دولت آپارتاید آفریقای جنوبی وهم دیکتاتورشیلی به قدرت های بزرگ است. درمورد نمونه اخیر نباید فراموش کرد که خود کودتا درشیلی علیه آلنده اساسا تحت حمایت امپریالیسم آمریکا صورت گرفت. بی شک فرایند مبارزه می تواند دراین یا آن کشورتحت شرایطی به مذاکره نیزبانجامد، اما نمی تواند به هدف مبارزه وخط قرمزعبورناپذیر ومشروط کننده آن تبدیل شود وسرنوشت خود را به نتایج حاصل ازآن گره بزند. مبارزه حتی درمبارزه انقلابی هم پیش می آید وگاه ازآن گریزی نیست ولی بااین تفاوت که ازنتایج مبارزه انقلابی محسوب شده ودرخدمت اهداف آن است. بنابراین مذاکره اگردرخدمت اهداف جنبش باشد امردیگری است و لی درنگاه فوق مذاکره یک هدف است که درپشت آن تمکین پذیری حاکمیت مفروض انگاشته شده است. همانطورکه نگاه ابزاری به بسیج خیابانی ویا جامعه مدنی نیزروی سکه دیگراین رویکرداست.

اگرجناح حاکم درسودای آنست که با تظاهربه گشودن روزنه ای ازگفتگوهای نمایشی آن را جایگزین تظاهرات خیابانی کند و رفسنجانی نیزبه نوبه خود خواهان جایگزینی مناظرهای تلویزیونی واعتدال با حرکات خیابانی شده است، درنزدطرفداران ولایت مشروطه استراتژی مذاکرات وچانه زنی جایگزین تظاهرات خیابانی می گردد. بی تردید چنین نگاهی به جنبش به معنی مهارتظاهرات خیابانی، کنترل ودرحکم سترون ساختن ونهایتا مشارکت در سرکوب آن است. هم چنانکه دررویکرد خویشاوند دیگری دخیل بستن به صندوق رأی – استراتژی معطوف به انتخابات آزاد- هدف اصلی تظاهرات خیابانی قلمدادمی شود. دراین رویکرد نیزیک شبه استراتژی جایگزین استراتژی واقعی می شود. چرا که درشرایطی هم چون شرایط حاکم برکشورما برگزاری انتخابات واقعا آزادمی تواند ازنتایج پیروزی قاطع مبارزه ویک انقلاب مردمی باشد و بنابراین مشروط کردن سرنوشت مبارزه مردم به آن نیزجزسترون کردن مبارزه حاصلی ندارد. البته طرح شعارانتخابات آزاد مثل هرشعاردموکراتیک دیگروبه هم چون هرشعارمطالباتی، دموکراتیک وبسیج کننده دیگر مفیداست و بحثی درآن نیست. اما به مثابه یک استراتژی وگشاینده راه وپاسخ گو به بحران کنونی فاقد ضمانت اجرائی است. استراتژی چیزی جزسرنگونی رژیم بااراده مردم و بدست خودآنان، درهم شکستن ماشین قدرت دولتی ازطریق مبارزه مستقیم توده ای والبته طرح و بکارگیری سایرشعارها و مطالبات دراین راستا ودرتقویت هرچه خصلت مطالباتی ودمکراتیک جنبش، یک جنبش هرچه بیشترخود آگاه تروخودرهان تر نیست. اما درشرایط سرکوب واستبدادبی امان، مبارزه ضرورتا ازمطالبات مشخص وموردی فراترمی رود، تا باحذف مانع عمده پیشروی یعنی استبداد بتوان یک به یک متحقق اشان کرد. ازهمین روگفته می شود که درچنین شرایطی حتی برای انجام یک رفرم واقعی نیزبه انقلاب نیازهست.

بی شک برآمدعاشورا به عنوان سرفصل اعتراضات ۷ ماه مردم، درمناسبات خارجی رژیم ایران با دولتهای دیگرنیزبی تأثیرنبوده است. ارزیابی سرویس های جاسوسی، کارشناسان و مفسران و بسیاری ازدولتمردان وعناصر متنفذ تردید دربقاء دولت کنونی ویا اساسا نظام موجود است. به عنوان مثال درنزد روزنامه وال استریت ژورنال سوال اصلی نه سرنگونی دولت بلکه زمان وقوع آنست. هم اکنون مناسبات با دولت فعلی عملا بصورت دوفاکتودرآمده وقراردادها وسرمایه گذاری ها ومذاکرات دیپلماتیک و … براین اساس تنظیم می شود.

گفتمان سوم وپس زلزله های عاشورا

اگر وضعیت کنونی را بتوانیم در یک عبارت فشرده عبور مردم از ولایت مطلقه، ولایت مشروطه و مهمتر ازهمه از خودشان و باورها و حتی توهمات تاکنونی اشان بدانیم، وضعیتی که می توان آن را در کاریکاتورهای مانا نیستاتی ونیک آهنگ کوثردرباره خاتمی و بیانیه ۵ روشنفکر دینی بروشنی مشاهده کرد، آنگاه باید بپذیریم که شرایط بالقوه مناسبی برای گسترش و نضج گفتمان سوم، گفتمان آزادی و برابری و گفتمان سرنگونی کلیت نظام جمهوری اسلامی، چه با وچه بدون ولایت فقیه، فراهم آمده است. تعمیق بحران اقتصادی و تشدید فرایند ورشکستی اقتصادی دولت و حذف یارانه ها و آزادسازی قیمتها و تشدید فلاکت و بیکاری و تورم بیش ازپیش زمینه ترکیب و ادغام مطالبات عدالتخواهانه اقتصادی و مطالبات آزادیخواهانه را در قالب دوخواست پایه ای “خودحکومتی و اقتصاد اجتماعی” فراهم می سازد. بی تردید فعلیت بخشیدن به این زمینه های بالقوه مستلزم خودسازمانیابی هرچه بیشترتوده های زحمت و کار، شفاف شدن مطالبات کلان و اصلی آنها، و نقد و افشای سایر گفتمانها و برنامه ها و از جمله گفتمان نئولیبرالی وهمه اینها در بستر گسترش دامنه و عمق مبارزه توده ای و علیه آماج اصلی لحظه کنونی یعنی استبداد ولایت مطلقه است.

تاریخ انتشار : ۱ بهمن, ۱۳۸۸ ۸:۵۶ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دور دوم انتخابات، با رای ” نه” به جلیلی شرکت می‌کنیم!

حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!

چرا به پزشکیان رأی می دهم!

باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا