سامانه اینترنتی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

GOL-768x768-1

۲۸ آبان, ۱۴۰۴ ۲۱:۱۹

چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۹

تحرکات نظامی و اقدامات تدارکاتی ایالات متحدۀ آمریکا علیه ونزوئلا و پیامدهای منطقه‌ای آن
هدف واقعی ایالات متحده نه مقابله با قاچاق مواد مخدّر، بلکه تحت فشار قرار دادن دولت ونزوئلا، تغییر مسیر سیاسی آن و سرنگونی دولت مادورو و استقرار یک حکومت دست‌نشانده...
۲۸ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
سودان در آتش بحران، خشونت و مقاومت
بحران سودان را نمی‌توان تنها با نگاه نظامی یا سیاسی توضیح داد. حل بحران مستلزم تغییرات ریشه‌ای است: تغییراتی که هم نابرابری‌های داخلی را کاهش دهد، هم ساختارهای اقتصادی و...
۲۸ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
ایران پس از ۱۲ روز
 هرچه اوضاع در بالا ناامیدکننده است، در پایین نشانه‌های امیدواری فراوان دیده می‌شود. به نظر من به‌رغم جهل و جمود در حکومت، تحولات ژرف و گسترده‌ای در جامعه جریان دارد....
۲۸ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مصطفی تاجزاده
نویسنده: مصطفی تاجزاده
«لبخند» هم طبقاتی شد!
«نمی‌توانم از شکم زن و بچه‌ام بزنم، نان و غذا نخرم که دندان‌هایم را درست کنم؛ حتی نتوانستم یک دست دندان مصنوعی بگذارم، چون بیمه دندان مصنوعی را قبول نمی‌کند
۲۸ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نسرین هزاره مقدم
نویسنده: نسرین هزاره مقدم
چشم‌انداز تحولات آینده در تولید و ساختار اقتصادی در پرتو انقلاب دیجیتال و هوش مصنوعی
هوش مصنوعی ذاتاً نه عادل است و نه ظالم؛ این جهت‌گیری سیاسی و اجتماعی ماست که آن را شکل می‌دهد. آیندهٔ هوش مصنوعی از پیش تعیین‌شده نیست؛ بلکه ساختنی است.
۲۸ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مجید عبدالرحیم‌پور
نویسنده: مجید عبدالرحیم‌پور
تلخ از من می گذرد!
اندوهِ من چه خواهد کرد؟ آنگاه که دردی جان‌کاه، چون شوکرانی تلخ، از شریانم می‌گذرد… خنده، در لبانم مرده است— بر کدام جنازه می‌گریم؟ زاری‌ست در این فلاتِ رو به...
۲۷ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حسن جلالی
نویسنده: حسن جلالی
اعلامیه حزب دموکراتیک مردم ایران: پاسخِ کار علمی و فرهنگی، سرکوب و پیگرد نیست
در جامعه پرتنوع و با سنت فرهنگی و سیاسی ایرانی نمی‌توان با محرومیت و بازداشت و زندان، کشوری نیرومند با مردمانی متحد داشت. ایدئولوژی تمامیت خواهانه دینی بر تن این...
۲۷ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران

سیب سرخ

از خیرخانه می آمد، از انتهاییترین قسمت شهر. صبح ساعت شش راه می افتاد، بخشی پای پیاده و بخشی با اتوبوس. ساعت هشت سر کار بود. اطاقها را تمیز می کرد، راهرو ورودی ساختمان را آب می پاشید و جاروب می کرد. وقتی مسئول حزبی روزنامه او را معرفی کرد، گفت:" ملالی جان دو شهید دادهاند، شویش و بچهاش هر دو در جنگ شهید شدهاند."

نامش را بیاد نمی آورم؛ بیائید نامش را ” ملالی ” بگذاریم، نامی مرسوم در افغانستان. زنی سیهچُرده با صورتی استخوانی و چشمهائی قیرگون. هیکل نحیفی داشت شاید چهل و پنج یا پنجاه سال. گیسهای جلوی پیشانیاش سفید شده بود. یک خال سبز خالکوبیشده روی چانهاش بود. لباسهای بسیار ارزان قیمتی داشت که حکایت از فقر او می کرد. خجالتی و مظلوم بود. جلوی در اطاق می ایستاد:” صحب هر کاری داشتید من این اطاقک زیر پلهها هستم به علی بگوئید صدایم می کند.”

کارش نظافت اطاق بود. در آن اطاق ما سه نفر بودیم که گزارشها و بخش ادبی روزنامه را تنظیم می کردیم. یکی از ما شاعر بود و دو نفر دیگر روزنامهنگار. سالهای سخت کابل بود. فقر، سرما، جنگ از هر طرف فشار می آورد. صدای راکتها که مرتب از دوردست به کابل پرتاب می شدند، لحظهای قطع نمی شد.

پیرمردها با آن پاهای نحیف و شلوارهای دبیت گشاد که نعلینهای کهنهای بپا داشتند در همه جای شهر دیده می شدند. با طنابی بلند در دست که هرگاه چشم مأموران دولتی را دور می دیدند، بر سرشاخههای خشک درختان می انداختند، می کشیدند تا شاخه بشکند. پس بر دوششان می نهادند تا برای شبی خانه را گرم کنند.

بچههای آواره در شهر گشت می زدند با کیسههای بزرگ کرباس که هر چه بدستشان می رسید داخل آن می ریختند. زبالهدانیهای سیمانی منطقه نسبتاً مرفهنشین مکرورویان همیشه پُر از مشتریان گوناگون بود. نخست مردان درون آنها را می کاویدند؛ بعد نوبت به زنها و بچهها می رسید. سپس سگها دور آن جمع میشدند. بعد نوبت گربهها بود که بصورت هم چنگ می انداختند؛ دُم علم می کردند و آخر سر گنجشکهای گرسنه که با سروصدا و جیکجیک هجوم می آوردند. این سیمای شهر بود. توده گرسنه، لاعلاج، ترسخورده از جنگ سالیان. بیمارستانها لبریز از زخمیهای جنگ بود. چاههای بیمارستانی پُر از دست و پای بریده مجروهان جنگی.

نهار مختصری به ما می دادند. استکانی سوپ همراه با یک بشقاب برنج که گاه روی آن اندکی دال نخود می ریختند و زمانی سبزی پخته، چند تکه گوشت یا کلم پخته. همین هم غنیمتی بود و چه شتابی برای گرفتن آن. ملالی که ما او را ملالیجان می گفتیم، قبل از نهار بشقابها و استکانهای ما را جمع می کرد به آبدارخانه می رفت. جلوی آن چمباتمه می زد تا نهار بیاورند. سپس یک به یک آنها را به اطاقها می آورد. چیزی از غذای ما در بشقاب نمی ماند. اگر مانده بود، ملالیجان آن را داخل پاکتی می ریخت، می گفت:” صحب، در محله ما بچههای گرسنه زیادند.”

از خیرخانه می آمد، از انتهاییترین قسمت شهر. صبح ساعت شش راه می افتاد، بخشی پای پیاده و بخشی با اتوبوس. ساعت هشت سر کار بود. اطاقها را تمیز می کرد، راهرو ورودی ساختمان را آب می پاشید و جاروب می کرد. وقتی مسئول حزبی روزنامه او را معرفی کرد، گفت:” ملالی جان دو شهید دادهاند، شویش و بچهاش هر دو در جنگ شهید شدهاند.” ملالی هیچ چیز نگفت، ساکت به دهان مسئول حزبی که او را معرفی می کرد خیره شده بود. برایمان سخت بود چیزی از او بخواهیم. اگر خودمان دنبال چایی می رفتیم، می گفت:” صحب قار می شوم، بدهید من بیاورم.” لیوان را از دستمان می گرفت و اندکی بعد چائی را می آورد.

از یک روستای نزدیک کابل بود. مستخدم یک مدرسه. وقتی که مدرسه خراب شد و همسر و پسرش کشته شدند، ناچار به کابل آمد. می گفت:” دیگر جائی برای ماندن نداشتم. خانهمان ویران شده بود. تعداد زیادی از فامیل به پاکستان گریختهاند.”

بعضی موقعها او را می دیدم که با کارمندان زن نشسته و گفتگو می کرد. با زنان خوشصحبت بود و من گاه صدای خنده آرامشان را می شنیدم. فکر می کردم چه می گویند. در میان این سختی تلخ چگونه می خندند؟

زمستان به سختی گذشت بهار کابل میان رگبار گلوله و درگیریهای سیاسی از راه رسید. ملالی همچنان با آن لباسهای ساده و ارزان در کار بود. تنها شال قهوهای خود را برداشته بود. و بجای آن یک روسری نازک سفید که دور آن توردوزی شده بود بسر می انداخت. چیزی بین روسری و شالگردن که بیشتر زنان کابلی می انداختند. بهار چهرهاش را بازتر کرده بود. صبح قبل از همه می رسید، سطل و جارویش را از اطاق زیر پله بیرون می کشید. با دست آب را از داخل سطل بر روی زمین می پاشید و آنگاه آرام جارو می کشید. هر از چندی نفسی عمیق می کشید به درختهای جان بدربرده از سرما و تاراج مردم که جوانه زده بودند نگاه می کرد. شادی مبهمی زیر پوست صورتش می دوید و باز در کار می شد. کمتر از گذشتهاش حرف می زد. خجالتاش مانع از این می شد که با ما صحبت کند. ” هر کس درد و غم خود را دارد. گفتن غم و درد من به دیگران چه دوایی می کند. جز اینکه آنها را نیز ناراحت کنم. زمان بدی است. اما زندگی می کنیم.”

مطلبی را برای چاپ آماده کرده بودم، باید به قسمت چاپ که در بخش عقب ساختمان بود می فرستادم. سراغ ملالیجان رفتم. در زیر پله را باز کردم، در اطاقش نبود. یک میز کوچک که به سختی سر پا ایستاده بود با یک چهارپایه تمامی وسائل اطاقک او را تشکیل می داد. سیب سرخی روی میز بود با یک استکان خالی. ناگزیر خودم کار را به چاپخانه بردم. فردا موقع ورود ملال را دیدم که با جاروی بزرگش داشت راهپلهها را جارو می کرد. گرد و خاک کم رنگی از زیر جارو به هوا بلند می شد که اندکی چهرهاش را تیرهتر می کرد.

در اطاقکاش باز بود و باز یک سیب سرخ بر روی میز. سیب در متن بینوایی اطاق می درخشد.

” ملالیجان، خیر باشد، چه سیب سرخ و زیبائی!” ایستاد به نرده پلهها تکیه داد و از همان گوشه پله خم شد و به اطاقکش و به آن سیب سرخ نگاه کرد. لبخندی آرام و مطبوع زیر گوشه لبش نشست. ” بله صحب بسیار زیباست!”

– ” خیر باشد ملالیجان، از کجا ماندی؟”

– ” صحب، از دکان کنار اداره. هر روز یک سیب می خرم روی این میز می مانم. هربار که جارو می زنم می آیم نگاهش می کنم. بویش می کنم. آخر من سیب را خیلی دوست دارم. می گویم: می خورمت. ظهر آنرا بعد از نهار با لذت می خورم. صحب، بسیار مزهدار است. سیب ده سبز است.”

و سیب میان گرد و خاک در اطاقک زیر پله با تمام زیبایی منتظر ظهر بود.

تاریخ انتشار : ۱ مهر, ۱۳۸۹ ۸:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

احضار و بازداشت کنشگران و کارشناسان مترقی، آزادی‌خواه، عدالت‌جو و میهن‌دوست کشورمان را به شدت محکوم می‌کنیم

احضار و بازداشت این روشنفکران هراس از گسترش و تعمیق نظرات عدالت‌خواهانۀ چپ و نیرویی میهن‌دوست، آزادی‌خواه و عدالت‌جو را نشان می‌دهد که به عنوان بخشی از جامعۀ مدنی ایران، روز به روز از مقبولیت بیشتری برخوردار می‌شوند.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

جامعهٔ مدنی ایران و دفاع از حقوق دگراندیشان

جامعۀ مدنی امروز ایران آگاه‌تر و هوشیارتر از آن است که در برابر چنین یورش‌هایی سکوت اختیار کند. موج بازداشت اندیشمندان چپ‌گرا طیف وسیعی از آزاداندیشان و میهن‌دوستان ایران با افکار و اندیشه‌های متفاوت را به واکنش واداشته است

مطالعه »

انقلاب آمریکایی: پیروزی دموکرات‌های سوسیالیست از نیویورک تا سیاتل…

گودرز اقتداری: با توجه به اینکه خانم ویلسون، شهردار سابق را ابزاری در دست تشکیلات حاکم بر حزب معرفی می‌کرد، به نظر می‌رسد کمک‌های مالی از طرف مولتی میلیونرهای سرمایه‌داری دیجیتالی در شهر که عمده ترین آنها آمازون، گوگل و مایکروسافت هستند و فهرست طولانی حمایت‌های سنتی حزبی در دید توده کارگران و کارکنانی‌که مجبور به زندگی در شهری هستند که عمیقا با مشکل مسکن و گرانی اجاره ها روبرو است، به ضرر او عمل کرده است.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
WP Twitter Auto Publish Powered By : XYZScripts.com
آخرین مطالب

تحرکات نظامی و اقدامات تدارکاتی ایالات متحدۀ آمریکا علیه ونزوئلا و پیامدهای منطقه‌ای آن

سودان در آتش بحران، خشونت و مقاومت

ایران پس از ۱۲ روز

«لبخند» هم طبقاتی شد!

چشم‌انداز تحولات آینده در تولید و ساختار اقتصادی در پرتو انقلاب دیجیتال و هوش مصنوعی

تلخ از من می گذرد!