پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۶

پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۶

صدای لمپنیسم در پوشش سلطنت طلبی...
این افراد، که ظاهراً توانایی ورود به بحثی مستدل و منطقی با منتقدان را ندارند، سعی دارند به جای پرداختن به گفتگوی سالم و تبادل نظر سازنده، با توسل به...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
چپ، آزادی و عدالت در تاریخ معاصر ایران!
در این بخشِ پایانی، ابتدا مروری کوتاه بر تاریخ چپ ایرانی دارم، از سال‌های آستانه‌ی جنگ اول جهانی تا امروز و سپس تلاش می‌کنم تا در پرتو نکات مطرح شده...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: علیرضا بهتوئی
نویسنده: علیرضا بهتوئی
ضرورت چپ وجمهوری خواهی...
برای جریان چپی که می خواهد برای دغدغه های عمومی نسبت به وضعیت وخیم شکاف طبقاتی سیاستهای خصوصی سازی و کاهش نقش دولت در جوامع بازاری معاصر که نولیبرالیسم آنرا...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
چله ی زمستان
یلدا، شبِ قشنگ/ شبِ خاطره ها، و دوران زمان/ دوران دریائی دل،/ و دوستی ها و رفاقت ها
۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوە داد
نویسنده: کاوە داد
ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
حکومت جمهوری اسلامی،در این شرایط که در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل منطقه ای با نا کامی روبرو شده و به شدت در بن بست و بحران...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
گسترش مقاومت مردم، زمينه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!
بیانیه جمهوری سکولار دموکرات در ایران: ابداع اشکال جديد مقاومت مدنی به‌ویژه توسط زنان که با شجاعتی کم نظیر و با خلاقیت خارق العاده صورت می گيرد، جهانیان را به تحسین...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!
"اگر بسته شما در تعطیلات به تاخیر افتاد، می توانید حرص سیری ناپذیر آمازون را سرزنش کنید. ما به آمازون مهلت مشخصی دادیم تا به پای میز مذاکره بیاید و...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری

سیمین بهبهانی:” آزادگی شرط مقدم شاعری”

سیمین بهبهانی، شاعر، غزل‌سرا و شخصیت برجسته‌ی فرهنگی، اجتماعی و ملی ایران در روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ (۱۹ اوت ۲۰۱۴) در بیمارستان پارس تهران به علت ایست قلبی و نارسایی تنفسی درگذشت و دوست‌داران خود را به سوگ نشاند. او ۱۸ سال پیش در سال ۱۳۷۵ وقتی از او خواستند مختصری از شرح حال خودش بازگو کند، بخش‌هایی از کتاب "با قلب خود چه خریدم؟" را برای حاضرین می‌خواند.«زندگی شاعرانه و زندگی اجتماعی من، یعنی سیمین بهبهانی، هرگز از هم جدایی نداشته و ندارد. من هر دوی این‌ها را با هم پیش می‌برم. می‌توانم بگویم زندگی اجتماعی و زندگی ادبی من هر دو یکی هستند و هیچ وقت قادر به تفکیک آن‌ها نبوده‌ام و نمی‌توانم باشم».

 

سیمین بهبهانی، شاعر، غزل‌سرا و شخصیت برجسته‌ی فرهنگی، اجتماعی و ملی ایران در روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ (۱۹ اوت ۲۰۱۴) در بیمارستان پارس تهران به علت ایست قلبی  و نارسایی تنفسی درگذشت و دوست‌داران خود را به سوگ نشاند. او ۱۸ سال پیش در سال ۱۳۷۵ وقتی از او خواستند مختصری از شرح حال خودش بازگو کند، بخش‌هایی از کتاب “با قلب خود چه خریدم؟” را برای حاضرین می‌خواند و در کنار بازگویی گوشه‌‌هایی از زندگی‌اش به نقل از همان کتاب می‌خواند: «… اگر خواستند بنویسند، باید بنویسند: «سیمین بهبهانی ۱۳۰۶…» تنها آرزویم این است که تا ذهنی پُربار و دست ‌و پایی با توان کار دارم، قسمت نقطه‌چین مشخص شود و ناگفته نماند که یکی از نگرانی‌های‌ام آن است که مبادا زندگی و ناتوانی را در کنار هم احساس کنم…» *۱

و در بخش دیگری به اولین برخوردش به عنوان یک دانشجوی مدرسه‌ی مامایی به تبعیض و ستم اشاره می‌کند و از زمانی می‌گوید که انتشار یک گزارش سراسر انتقادی از آموزشگاه‌شان را به او نسبت می‌دهند (در حالی که به قول خودش هنوز هم نمی‌داند نویسنده‌ی آن گزارش چه کسی بوده). جهان‌شاه صالح او و چهار دانشجوی دیگر را فرامی‌خواند و بی‌مقدمه ناسزایی نثار سیمین نوجوان می‌کند و وقتی با اعتراض او روبرو می‌شود، سیلی‌ سختی به گوش سیمین می‌زند. اما سیمین نوجوان آن را بی‌پاسخ نمی‌گذارد و همین موجب اخراج او از آموزشگاه می‌شود. و بعدها هم به «سازش تن نمی‌دهد» و اثر آن را بر روی شعرش چنین بازگو می‌کند:

«از آن تاریخ به بعد هدف شعرم مبارزه با ستم بود. هرجا که توانستم چهره‌ی این ستم را نقش زدم و رسوا کردم. آزادگی را شرط مقدم شاعری دانستم و به هیچ مقام و هیچ قدرتی سر فرود نیاوردم».* ۲

و این آزادگی و ایستادگی در برابر ستم، هم در عاشقانه‌های سیمین بهبهانی، هم در شعرها و نوشته‌های اجتماعی‌اش و هم در کنش و واکنش‌هایش، نمادی شد از آنِ او. حتی آراستگی‌اش در پوشش در همه‌ی این سال‌ها از او، گفته و ناگفته شخصیتی ساخت مخالف حجاب اجباری. جزو محدود زنانی بود که هنگام مصاحبه‌های خانگی روسری‌ای بر سر نمی‌کرد. اما اوج آزادگی‌اش در شعر را می‌توان در “کولی” دید که بی‌پروا از دل‌دادگی زن می‌گوید؛ دل‌دادگی‌ای که نه با معیارهای حقوقی جامعه و نه با نگاه مردسالارانه‌ی حاکم بر آن می‌خواند. کولی‌ای که عاشق سوار یک‌شبه است و به فردای این عشق نمی‌اندیشد: «سودای عاشقی را گیسو به باد دادی، رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده» و یا در “سنگسار” زن محکوم به سنگسارِ سیمین عاشق است و سربلند.  زن عاشقی که خود و خانه را آراسته و پذیرای دل‌داده‌اش بوده  و  حالا در پاسخ به حکم سنگسار قاضی «نماز عاشقی را به خون دل وضو» می‌کند.

سیمین بهبهانی سال‌ها بعد، یک بار دیگر از تنیدگی زندگی اجتماعی و شعری‌اش می‌گوید و  به این سئوال که: خود را یک کنش‌گر سیاسی اجتماعی می‌دانید و یا یک شاعر، چنین پاسخ می‌دهد:* ۳ 

«زندگی شاعرانه و زندگی اجتماعی من، یعنی سیمین بهبهانی، هرگز از هم جدایی نداشته و ندارد. من هر دوی این‌ها را با هم پیش می‌برم. می‌توانم بگویم زندگی اجتماعی و زندگی ادبی من هر دو یکی هستند و هیچ وقت قادر به تفکیک آن‌ها نبوده‌ام و نمی‌توانم باشم».

و وقتی به زندگی و آثار سیمین بهبهانی نگاه می‌کنیم، غیر از این نمی‌یابیم. در میان غزل‌های سیمین بهبهانی هم عاشقانه‌‌های زیبایی را می‌‌توان یافت و هم  بازتاب مسائل اجتماعی و سیاسی میهن‌مان را که به زیبایی و مهارت به شعر نشسته‌اند. خود او در گفت‌وگوی دیگری که دو سال پیش با «دویچه‌وله» به مناسبت ۸۵ سالگی شاعر با وی انجام شده، باز هم به این نکته اشاره می‌کند و با اشاره به نخستین شعرش که در ۱۴ سالگی سروده، می‌گوید:

«من از اولین روزی که شروع کردم به شعر گفتن، اولین بیت این بوده که: ای توده‌ی گرسنه و نالان چه می‌کنی/ ای ملت فقیر و پریشان چه می‌کنی… این را در ۱۴ سالگی  گفتم. حالا شعر اگر آن استحکام اولیه را نداشته، نقص فنی هم نداشته. ولی اولین شعر من که یادم هست نوجوانی بودم، قاعدتاً باید متوجه مسائل عاشقانه یا این که لطیف‌تر باشد. ولی می‌بینید که با این شروع کردم. البته هیچ وقت از عشق و از حالت درونی خودم هم دور نیفتادم. به آن‌ها هم توجه داشتم. ولی از اول بچگی تا حالا تمام مسائل کشورم را زیر نظر داشتم و آن‌ها را به صورت شعر درآوردم و نه به صورت شعار».

جدا از این‌که تعدادی از شعرهای سیمین بهبهانی را آهنگ‌سازان مشهور کشورمان با موسیقی ترکیب کرده و از آن ترانه ساختند، خود او به طور حرفه‌ای هم ترانه‌سرایی می‌کرد و در سال‌های دور (از سال ۱۳۴۲تا اوایل انقلاب) در این زمینه با رادیو ایران همکاری داشت. ضمن این کار، در سال ۱۳۴۸ به همکاری با «شورای شعر و موسیقی» رادیو  هم دعوت شد. از جمله همکاران او در این شورا، می‌توان از هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رؤیایی فریدون مشیری نام برد. او در همان مصاحبه با دویچه‌وله از سخت‌گیری‌های همکارانش در رابطه با پذیرش متن ترانه‌ها و از کمک خود به ترانه‌‌سرایان جوان می‌گوید: “… خیلی ایراد می‌گرفتند روی کار بچه‌ها. بعضاً من می‌دیدم که جوان‌ترها مأیوس می‌شوند” و در ادامه توضیح می‌دهدکه شعرهای رد شده را در همان محل رادیو از شاعر جوان می‌گرفته: “یکی دو کلمه‌اش را عوض می‌کردم و رنگ رویی به آن می‌دادم و می‌گفتم حالا ببر توی کمیته (دفتر شورای شعر و موسیقی). می‌آوردند و تصدیق می‌شد. این بود که بچه‌های تازه‌کار هم خیلی به من علاقه داشتند…”

سیمین بهبهانی هم‌چنین گفته بود که وقتی در سفر و دور از «خانه» است، نمی‌تواند شعر بگوید و در طول ۷۰ سال شاعر بودنش، فقط در سفرهای دو سه ماهه‌ای که به خارج از ایران داشته، شعر نگفته است.

اما با همه‌ی این احوال، او بد و خوب خانه را از آن خود می‌داند و  بازتاب آن را در زبان  خشونت‌پرهیز و عاری از کین و نفرت شعرهایش به خوبی می‌توان حس کرد. حتی زمانی که به گفته‌ی خودش، از ناسزاهای بدخواهانش از جمله در «کیهان» افسرده و بیمار شد، در پاسخ به آنان گفت:

پاداش دشنام شما آهی به نفرین نزنم

انگار من زادمتان کژتاب و بدخوی و رَمان

دست از شما گر بکشم مهر از شما برنکنم

و یا وقتی از خشونت‌های اول انقلاب به ستوه می‌آید، «دلش از ویرانی‌ها می‌گیرد» و وطن را «در هم شکسته و ویران» می‌بیند، به فکر ساختن می‌افتد. از بوییدن دوباره‌ی گل می‌گوید و آموختن. او، خود در پاسخ به صدرالدین الهی که از وی در باره‌ی چگونگی ساختن شعر “دوباره می‌سازمت وطن” پرسیده بود، در نامه‌ای می‌نویسد:

 «سال‌های بد بود. سال‌های بعد از اعدام‌های روی پشت‌بام و محکمه‌های بی‌عدالتی به‌نام عدالت و قسط اسلامی. دلم از ویرانی‌ها گرفته بود… دو سه شب پیش “سیمین” را دیده بودم. “سیمین دانشور” ویران‌تر از خودم و سرگردان‌تر از من. هنوز “جزیره‌ی سرگردانی” را ننوشته بود. با من که حرف می‌زد انگار ایستاده است و از ته قلب من فریاد می‌کُند. یک‌مرتبه شعر آمد. شعری که امید را به فردا نشان می‌دهد. ته قلبم روشن شد. فکر کردم اگر هم مُرده باشم دوباره برمی‌خیزم که اهرمن ویران‌گر را درهم بشکنم. نوشتم: «دوباره می‌سازمت وطن» از دلم پرسیدم: «با چی؟» و دل گفت: «اگرچه با استخوان خویش . . .» و شعر شکل گرفت…»

و در پایان، شعرش را که به تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۶۰ امضا و به سیمین دانشور تقدیم کرده است، برای صدرالدین الهی می‌فرستد.

نمونه‌ی دیگری از چگونگی واکنش سیمین بهبهانی به ناروایی‌ها، به آذرماه سال ۱۳۸۸ برمی‌گردد. در آن سال، پنج ماهی پس از آغاز جنبش سبز، هنگامی که پرستو فروهر مانند هر سال به ایران سفر کرد تا مراسم یادبود پدر و مادرش را برگزار کند، کوچه‌ی منتهی به خانه‌‌ی فروها را بستند و مانع برگزاری مراسم شدند. سیمین بهبهانی را نیز که مانند هر سال قصد شرکت در این مراسم را داشت، از نیمه راه و از سر کوچه برگردانده بودند. او ساعتی پس از بازگشت به خانه، در گفت‌وگویی با «رادیو زمانه» از تأسف و بدی حالش از این که نگذاشته‌اند برود «به دختر دوست‌اش» سلامی بکند، گفت و شعری را خواند که بلافاصله پس از بازگشت به خانه، با عنوان “پسرانم، برادرانم!” سروده بود:

«پسرانم، برادرانم!

آه…

در لباس غضب هیولایید

حکم بالاتر است، می‏دانم

چیست فرمان او، بفرمایید

با دو چشمی که شرم و بادام است، 

به رُخانم نگاه می‏سایید

من همانم

بلی، همان شاعر!

بیش از اینم دگر چه می‏پایید؟

دوربین‏هایتان فزون‏تر باد

تا مثال مرا بیفزایید

پس پرستو کجاست؟ 

آرش کو؟ 

راه من سوی دوست بگشایید

مردمان را چرا پراکندید؟ 

از چه محکومِ حکم بی‏جایید؟ 

خلق را بی‏سبب دِژم کردید

ای خوشا روی خوش که بنمایید

پسرانم، برادرانم! 

های

در لباس ادب چه زیبایید»

اما میهن‌دوستی و تپیدن دل «سیمین» برای وطن، فقط در شعر و زبان برابری‌خواهانه‌ و بُرّایش تجلی پیدا نمی‌کند. او از فعالین و بنیان‌گذاران کانون نویسندگان بود و از سال‌ها پیش با کنش‌گران عرصه‌ی مدنی و به ویژه کنش‌گران جنبش زنان، در بسیاری از فعالیت‌های آنان همراه شد. در کمپین یک میلیون امضا یارشان بود و در تجمع‌های اعتراضی بسیاری شرکت کرد و حتی زمانی خبر رسید که در تظاهرات اعتراضی زنان نسبت به نقض حقوق‌شان در میدان هفت تیر که در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵، با حضور حدود پنج‌ هزار تن از زنان برگزار شده بود، بازداشت شده است. در واکنش به همین فعالیت‌ها بود که در هفدهم اسفند ۱۳۸۸، زمانی که به دعوت شهرداری پاریس برای شرکت در مراسم روز زن، عازم این شهر بود، در فرودگاه راه را بر او بستند. “سیمین خانم” اما در همان هشت مارس به خواست و دعوت “مدرسه فمینیستی” در پیامی به مناسبت روز زن نوشت: «می‌گویند چه کسی این کسره‌ی اضافه‌ی اختصاصی را به دنبال واژه‌ی «روز» نهاده است تا آن را برای همیشه از آنِ زن کند، می‌گویم دست‌های ظریف و ساق و ساعد پیروزمندِ اوست که از هر درخت معرفت سیبی و از هر کشتزار ارادت خوشه‌ای، توشه‌ی راه دراز سده‌ها کرده است تا او را بضاعت همسری و مادری بخشد. پس:

مریزاد دستی که مر خستگان را

دوای دل و مرهم جان فرستد

و خجسته باد روزی که ویژه‌ی این دست است».

این سخنان بر چه کسی زیبنده‌تر از “یک متر و هفتاد صدم” قامت افراشته‌ی سیمین بهبهانی که دست‌های ظریف و ساعد پیروزمندش از هر درخت معرفت سیبی و از هر کشتزار ارادت خوشه‌ای توشه‌ی راه کرده بود و نه فقط بضاعت مادری و همسری داشت که هم “بانوی غزل” بود و هم به مهربانی “مادر ایران” لقب‌اش داده بودند. 

 *۱- منبع: “روایت حکایت باقی”  

* ۲-  همان‌جا

* ۳ – «شهروند جهان» سایت «ایران وایر» (تاریخ انتشار  اوت ۲۰۱۴)

 

این یادداشت، بخشی از مطلبی است که  روز سه‌شنبه چهارم شهریور (بیست‌وششم ماه اوت ۲۰۱۴) پس از مراسم خاک‌سپاری سیمین بهبانی، شاعر آزاده و بانوی غزل در نشریه کار آن‌لاین به چاپ رسیده بود. در هفت‌مین سال خاموشی‌اش به یاد او بازنشر می‌شود.

تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد, ۱۴۰۱ ۱:۴۰ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی، جامعه درگیر حوادث و اتفاقات بسیار ناگوار خواهد شد. با این چشم‌انداز از تحولات پیش رو ضروری است تا سازمان‌ها، احزاب، نهادهای مدنی و تشکل های صنفی- سیاسی، با ارزیابی از تحولات ناشی ازحوادث و اتفاقات احتمالی، برای ایفای رسالت تاریخی خود همراه و همسو شوند.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

صدای لمپنیسم در پوشش سلطنت طلبی…

چپ، آزادی و عدالت در تاریخ معاصر ایران!

ضرورت چپ وجمهوری خواهی…

چله ی زمستان

ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

گسترش مقاومت مردم، زمینه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!