«کسی نمیداند
که جان ِ عاشق ِ تو
کجا، چگونه فرو مُرد؟
که در کبودی ِ چشمان ِ هر بنفشه، غمِ توست»
حکومت جمهوری اسلامی ایران در تابستان ۱۳۶۷، اندک زمانی پس از قبول اجباری قطعنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد، که رهبر وقت جمهوری اسلامی، آیتالله خمینی آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرده بود، به اقدامی هولناک در زندانهای سیاسی سراسر کشور دست یازید.
جمهوری اسلامی ایران در کمتر از دو ماه، شتابزده، فراقانونی و نظاممند و با تمهیداتی از پیش فراهم آمده، در زندانهای اوین تهران، گوهردشت کرج، زندانهای مشهد، شیراز، اصفهان، اهواز، و …؛ در مجموع در زندانهای ۳۲ شهر، دستکم ۴۰۰۰ نفر از زندانیان سیاسی را، فوجفوج تیرباران یا تسلیم چوبههای دار کرد. بهقتلرسیدگان به سازمانها و احزاب سیاسی مختلف تعلق داشتند، بسیاری از آنها قبلاً محاکمه شده و دوران محکومیتهای ناعادلانۀ از پیش تعیین شدۀ خودرا میگذراندند و تعدادی نیز مدت محکومیتشان در بیدادگاههای اسلامی پایان گرفته بود.
این قتلعام مهیب در تابستان سال ۶۷ در سکوت و پنهان از چشم مردم، بدون اطلاع خانوادههای زندانیان سیاسی و رسانهها به دستور مستقیم آیتالله خمینی انجام گرفت. وی هیئتی را تعیین کرد که تصمیم بگیرند چه کسانی باید کشته شوند. در تهران همۀ احکام قتل توسط هیئت مرگ مرکب از حسینعلی نیری، حاکم شرع، مرتضی اشراقی، دادستان، ابراهیم رییسی، معاون دادستان و مصطفی پورمحمدی، نمایندۀ وزارت اطلاعات صادر شد. این هیئت مرگ در تهران و هیئتهای مرگ مشابه در شهرستانها، ابتدا اعضاء وهواداران سازمان مجاهدین خلق ایران را به قتل رساندند و اندکی پس از فروکش کردن کشتار مجاهدین، در ماههای مرداد و شهریور۶۷ به طور گسترده زندانیان سیاسی چپگرا را ازمیان نیروهای سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران – راه کارگر، سازمان پیکار، سازمان کومهله، حزب کمونیست ایران و … کشتار و مغایر با قربانیان مجاهد آنان را به دلیل عدم باور به اسلام در گورهای جمعی، در مکانهای بینامونشان دفن کردند.
از آن روزهای خونین و مرگبار ۳۵ سال میگذرد. تا کنون حکومت در بارۀ سربهنیست کردن زندانیان دربند و گورهای جمعی آنان هیچ اظهار نظر رسمی نداشته، چیزی را بهگردن نگرفته و از هرگونه پاسخگویی طفره رفته است. تنها در سالهای اخیر دو سه نفری که در پستها و مقامات رسمی کشور جای دارند، نه رسماً بلکه به تلویح، از قتل عام ۶۷، و حتی گاه مانند ابراهیم رئیسی، «رییس جمهور» اسلامی که خود یکی از اعضای ۵ نفرۀ هیئت مرگ بود، از موضع تأیید و در دفاع بیشرمانه از آن فاجعه، سخن گفتهاند، بیآنکه نشانی از تاریخ کشتار ومحل دفن و گورهای بهقتلرسیدگان به خانوادههایشان داده باشند.
نزدیک به ۲۰۰ تن از اعضاء و کادرهای سازمان ما، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ قربانی شدند. یادآوری این نکته لازم است که پس از انقلاب ۵۷ جوانان بسیاری به عنوان عضو و یا هوادار در تشکیلات سازمان در سراسر ایران، بدون نیاز به ثبتنام رسمی، فعال بودند. در حالی که ما تاکنون ۱۵۵ نام ثبت شده از یاران اعدامی داریم، با توجه به خفقان و سرکوب حاکم در آن دوران و هراس خانوادهها، تاکنون نتوانستهایم تعداد واقعی یاران اعدام شدهمان را که اطمینان داریم بیش از اینهاست، به ثبت برسانیم. هرچند تلاشمان در این زمینه همچنان ادامه دارد.
اعضای خانوادههای یاران جانباختۀ ما، همراه دیگر خانوادهها، در همان روزهای سیاه، گورهای جمعی و اجساد بهقتلرسیدگان را در گورستان خاوران تهران یافتند. و از آن پس خاوران به کوشش و تلاش و مبارزۀ خستگیناپذیر خانوادهها، به نماد دادخواهی و نیز به سند این جنایت هولناک ضدبشری تبدیل شد.
خانوادههای اعدامشدگان، در آن دهۀ سکوت و بیخبری وعلیرغم اذیت وآزار و احضار و دستگیریها، تا آنجا که در توان داشتند، از جان و تن رنجیدهشان در این راه دریغ نکردند. جامعۀ مدنی ایران مدیون این فداکاریها و قدردان آنان در زنده نگاهداشتن «نماد خاوران»، به مثابه رد پای این جنایت بزرگ است.
علیرغم تلاشهای مادران و پدران، همسران، خواهران و براداران، و دیگر بازماندگان، و با وجود همدلی و همراهی شخصیتها و نهادهای اجتماعی کشور و بازتاب آن در مجامع بینالمللی وحقوق بشری و محافل علمی و فرهنگی، به ویژه طرح دادخواهی و ایجاد کمیتههای تحقیق برای دستیابی به حقیقت در بارۀ کشتار۶۷، هنوز ما راه درازی برای پرده برداشتن کامل ازاین فاجعه و جنایت بزرگ پیش رو داریم.
سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت) در یک اقدام مهم، به مثابه یک نهاد سیاسی در پاسخ به وظیفه و مسئولیت خود در قبال جنایت منجر به «سلب حق حیات» از یاران، اعضاء و کادرهای سازمان و دیگر زندانیان سیاسی در قتل عام ۶۷ در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵ میلادی)، در سیامین نشست شورای حقوق بشر، با عنوان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نسبت به یاران از دست رفتۀ خود، طرح دادخواهی کرد و ما خواستهای حقوقیمان را نسبت به این جنایت بیشرمانه مطرح کردیم.
در این دادخواهی، ما کشتار ۶۷ را جنایت علیه بشریت نامیدیم و ضمن توصیف مختصری از شرایط حاکم بر زندان در آن دوران، تلاش مسئولین زندان برای بیخبر نگه داشتن زندانیان از سرنوشتی که برایشان تدارک دیده شده بود و سپس مخفی نگه داشتن ابعاد جنایت، بر وظیفه و تعهدمان به مثابه سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نسبت به پیگیری دادخواهی قتل جوانانی که به خاطر عضویت و فعالیت در تشکیلات ما دستگیر، شکنجه و اعدام شدند، تأکید کردیم. ما همچنین اعلام کردیم که کشف حقیقت، شناسایی و محاکمۀ عادلانه و علنی آمرین و عاملین کشتار، با تأکید بر جلوگیری از عدم تکرار آن را حق جامعهمان میدانیم. یکی دیگر از خواستهای ما برداشتن محدودیتها و فشارهای امنیتی برای حضور خانوادهها بر سر مزار عزیزانشان بود که در گورهای جمعی و به صورت بینام و نشان دفن شدهاند؛ خواستهای که امروز نیز، در پی تلاشهای مذبوحانه برای محو خاوران، که نامی جز ادامۀ جنایت نمیتوان بر آن گذاشت، از اولویت ویژهای برخوردار است.
با اینهمه، هنوز راه درازی برای ادای دین خود به یاران و رفقای بهقتل رسیدهمان و برای دادخواهی از خون بهناحق ریختۀ دیگر زندانیان سیاسی پیش رو داریم.
«رثای قتلعام و خون پامال تبار آن شهیدان را» هنوز فریاد خواهیم زد و باور داریم «ساقههای نورمیرویند در تالاب تاریکی».
جمعه، ۱۰ شهریور ۱۴۰۲ (۱ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)