گذشت هر روز از تحریمهای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران، تأثیر ویرانگر آنها بر اقتصاد ایران و محدودیت امکانات جمهوری اسلامی برای مقابله با آنها را آشکارتر می کند. وضعیت فعلی تهدیدهای بسیاری را در خود نهفته دارد. اما آیا فرصتی نیز هست؟
این وضعیت نشریه کار- آنلاین را بر آن داشت تا، در جستجوی راه حلهای ممکنه برای برونرفت مسالمت آمیز از بحران، باب گفتگو در این باره را با تعداد هر چه وسیعتری از صاحبنظران و فعالان سیاسی بگشاید. در زیر پاسخهای آقای کاوه آهنگری، از مسئولان حزب دموکرات کردستان، به پرسش های نشریه کار- آنلاین را می خوانید.
***
نظرتان در مورد تحریمها چیست، آیا با آنها موافق اید یا مخالف؟
فکر میکنم که با گفتن موافق یا مخالف نتوان پاسخ درستی به این پرسش ارائه داد. بهتر است که انواع تحریمها و اهداف آنها را از هم جدا کرد. بدون تردید با آن موارد از تحریم که پیامدهای آن متوجه حاکمیت و منافع و سرمایهگذاریهای متعلق به گروه های سیاسی و نظامی داخل نظام جمهوری اسلامی است موافق هستم و با آن گونه از تحریمهایی که پیامدهای آن مستقیماً متوجه قشر آسیبپذیر جامعه می گردد، مخالف و آن را نادرست می دانم. تحریم اخیر رئیسجمهور آمریکا در خصوص کسانی که دست در کشتار ایرانیان داشته را مفید و مثبت می دانم، ولی با آن تحریمی که متوجه نان شب مردم است مخالفم.
اما ظاهرا بحث به همین سادگی هم نیست. بطور کلی تحریم تابحال یکی از راه های مقابله با دستگاه حاکمیت در ایران گشته و چند مرحله از آن هم به اجرا درآمده است. به این ترتیب کار از موافق یا مخالف بودن گذشته، ولی ما بعنوان احزاب سیاسی دمکرات و سکولار و هر آن کس که به آینده ایران فکر می کند، لازم است تحریم کنندگان را به تحریم هوشمندانه/ تر تشویق کنیم.
فکر می کنید تحریمها این بار نتیجه مورد انتظار کشورهای اعمال کننده را به بار آورند؟
ظاهرا تا بحال تحریمها نتایج موثری داشته و ایران و ایرانیان در زمینههای مختلف مورد فشار واقع شدهاند. ولی مهمتر این است که بتوان به همه انتظارات و اهداف کشورهای اعمال کننده آگاه بود و این برای من کمی دشوار مینماید. بطور کلی می توان گفت که صرفنظر از نتایج اقتصادی آن، می توان به نتایج سیاسی و روانی مقابله غرب با جمهوری اسلامی ایران نیز اشاره کرد. به عبارتی دیگر می بینیم که جامعه جهانی به لحاظ روانی نیز دچار تصورمنفی نسبت به رژیم کنونی ایران گشتهاست و شاید کشورهای غربی، بویژه آمریکا، از همان ابتدا در کنار تحریمهای اقتصادی هدفمند، آمادهسازی روانی و سیاسی جامعه جهانی را نیز در برنامه داشتهاند. در داخل ایران نیز این تحریمها توانستهاند شکافها را عمیقتر کنند. بعنوان مثال شکاف بین دولت و مردم و همچنین گسلهای بوجود آمده در میان خود دستاندرکاران حاکمیت که با توجه به جنبش یکسال و نیم اخیر و رویارویی مردم با حاکمیت، اثرات آن کاریتر بودهاست. به همین دلیل می توان از آن به تحریم فعال نام برد.
در این صورت فکر می کنید جمهوری اسلامی چگونه عمل کند: تمکین یا سرپیچی؟
به باور من جمهوری اسلامی راه برگشت را بر خود سد کرده و خود را در معادله بغرنج تمکین و سرپیچی گرفتار کردهاست. این بدین معنا است که راه سومی را برای خود باقی نگذاشته است. اگر توانایی سرپیچی را داشت، که حتما دریغ نمیکرد، ولی جمهوری اسلامی نیک می داند که به تنهایی توانایی سرپیچی را نداشته و نخواهد داشت و رفیق تا آخر هم در این راه یافت نمیشود. در رابطه با تمکین هم فکر می کنم که دیگر مجالی برای این مورد باقی نمانده، مردمان ایران در ۳۱ سال گذشته بطور کلی و در یک سال و نیم بعداز انتخابات دور دهم ریاست جمهوری هزینه بس گزافی را متحمل گشته و امکان تمکین نظام با غرب را مشکل کردهاست. به عبارتی دیگر چگونه می شود با غرب کنار آمد یا چگونه می توان پذیرفت، در حالی که جمهوری اسلامی در بحران مشروعیت مطلق ( بینالملل و بویژه داخلی) بسر می برد؟ تاثیرات این عدم مشروعیت نظام در یکسال و نیم گذشته را در برخورد دولتمردان کشورهای دیگر بوضوح می بینیم. به گمان من این می تواند یکی از نشانههای تاریخ انقضای چنین نظامی باشد.
فکر می کنید گامهای بعدی چه خواهند بود: توسل به “راه حل” نظامی یا مثلاً تشدید باز هم بیشتر تحریمها؟
باتوجه به بیانات سران کشورهای غرب، بویژه آمریکا، در این زمینه گزینه نظامی هیچگاه از روی میز کار آنان محو نبوده، ولی ظاهرا تابحال در اولویت کار آنان قرار نگرفته است. اما هیچ بعید نیست که بدنبال توجه بیسابقه جهانی به وضعیت حقوق بشر در ایران و همراهی و همگامی مراکز صلاحیتدار جهانی در این خصوص و همچنین برخوردهای آقای احمدینژاد در رابطه با مساله انکار هولوکاست، به سخره گرفتن دیسیپلینهای جهانی در خصوص برنامه هستهای خود و اخیراً زیر سوال بردن دولتمردان آمریکا در خصوص یازده سپتامبر، پوشش خبری و اطلاع رسانی بیسابقه در سطح جهان و آماده سازی ذهنیت مردم نسبت به وضعیت حقوق بشری در ایران و به تازگی تحریم هشت نفر از سران رژیم توسط رئیس جمهور آمریکا به خاطر نقض حقوق بشر در ایران، خروج نیروهای آمریکایی از عراق و دیگر شواهد و قراین، گرایش به پراکتیزه کردن گزینه نظامی برای آمریکا و همپیمانانش نزدیکتر و عملیتر باشد.
یکی از دلایل اصلی مخالفان تحریم این است که بیشترین آسیبهای آن متوجه مردم و خاصه تهیدستان و زحمتکشان خواهد شد. شما چه فکر می کنید؟
در بخش تحریمهای اقتصادی عمومی بله این گونه است. برای همین من معتقدم آمریکا و کشورهای همپیمانش بهتر است بیشتر به سوی تحریم هوشمند روی آورند. البته ناگفته نماند که در هر صورت و با هر نوع تحریمی مردم تهیدست و آسیبپذیر جامعه، در فشار و تنگنا قرار خواهند گرفت، این هم به این دلیل است که گروه تندرو در حاکمیت جمهوری اسلامی که در واقع تسلط کامل بر شاهرگهای سیاسی و اقتصادی ایران را هم در اختیار دارند، به راحتی پول نان خشک شب مردم را صرف اهداف و برنامهریزیهای خود خواهند کرد. برای همین متاسفانه مردم کم درآمد بیشترین آسیب را خواهند خورد. ولی امیدوارم که این وضعیت به درازا نکشد و شاهد تغییرات دمکراتیک و روشنی برای ایران و ایرانیان باشیم.
یکی از دلایل اصلی موافقان تحریم این است که اگرچه تحریم بر مردم نیز فشار خواهد آورد، این را به عنوان هزینه باید پذیرفت. مهم این است که تحریم جمهوری اسلامی و به ویژه سپاه پاسداران را زیر فشار می گیرد. شما چه فکر می کنید؟
در پاسخ پیشین هم اشارهای کردم که هر نوع تحریمی فشار را بر مردم کم درآمد جامعه بیشتر خواهد کرد، اجازه بدهید مثالی بیاورم. اگر دولتهای غربی بطور هماهنگ فروش تسلیحات یا سوخت هواپیما به ایران را تحریم نمایند، شکی در این نیست که حاکمیت بدنبال تهیه آن از راه های دیگری خواهد بود هرچند مجبور باشد هزینه بیشتری برای آن بپردازد. از سویی دیگر احتمالا هیچ یک از خانوادههای کم درآمد ایرانی در طول ۳ سال هم توانایی یک بار سفر با هواپیما به خارج از کشور یا در داخل کشور را نداشته باشد. ولی هزینههای جبرانیای که از سوی رژیم برای مقابله با تحریمها صرف خواهد شد، فشار و سنگینی آن را در مرحله یکم متوجه هموطنان کم درآمد خواهد کرد. به همین خاطر فکر می کنم که تحریمها در هر صورت بر طبقات آسیبپذیر جامعه فشار خواهد آورد.
آیا در این “کشاکش هسته ای” شانس بردی برای جمهوری اسلامی می بینید؟
به گمان من نه، چون کشورهای دیگری در خاورمیانه وجود دارند که از قبل دارای توان هستهای شدهاند و همچنین نظام جهانی ظرفیت پذیرش یک رژیم توتالیتر و خطرساز اتمی را ندارد. به بیانی دیگر دولت یا رژیمی که با مردم خود و جهان سر ناسازگاری دارد، رژیمی که دستش به خون شهروندانش آغشته است، رژیمی که بیمحابا چنین فجایعی را در زندانهایش خلق نمودهاست، رژیمی که در برابر مردم خود قرار گرفتهاست، …، در نهایت چه بردی را می توان برای وی تصور نمود؟ اصولاً آیا می شود در عصر جهانیشدن، عصر ارتباطات و قدرتگیری روزافزون سازمانهای جهانی و تاثیرگذار در بوجود آوردن تغییر و تحولات، در عصر رشد عمومی آگاهی و غیره، به گونه جمهوری اسلامی ادامه حیات داد؟ جواب من منفی است.
ارزیابی تان از هدف برنامۀ هسته ای جمهوری اسلامی چیست: عزم جزم برای دفاع از “حق ملی” و کاربردهای صرفاً صلح آمیز یا برای دسترسی به سلاح اتمی یا تبدیل شدن به “قدرت هسته ای مجازی”، یا یک هدف ثالث؟
فکر می کنم که تلاش رژیم ایران در جهت دستیابی به انرژی هستهای در جهت منافع ملی نبوده و به همین خاطر هم نمیتوان این عزم جزم را برای دفاع از حق ملی تعریف کرد. برای رد صلح آمیز بودن آن هم کافی است که به پنهانکاریهایش در مکانها و مراحل گوناگون این پروژه اشاره نمود و از دید من این تلاش خود ناقض و یکی از فاکتورهای پایمال کردن حقوق ملی ایرانیان گشته است. در رابطه با قدرت هستهای مجازی فکر می کنم که حاکمیت نیک می داند که توانایی جلوافتادن از کشورهای هستهای همجوار و کشورهای دوردست را ندارد، برای همین جای چندانی برای سلطهگری هستهای هم نیست، ولی من بر این باورم که رژیم بیشتر بر اساس سیاست بقاء و طولانیتر کردن عمر خود به این گونه تلاشها دست زده است.
آیا وضع به طور اجتناب ناپذیری دارد به سمت افزایش تنشها و احتمالاً خشونت و درگیری کشیده می شود یا راه حل مسالمت آمیزی هست؟
به گمان من پیچیدگی اوضاع روز به روز بیشتر می شود. برخوردهای حاکمیت باعث ازدیاد و عمیقتر گشتن فاصلهها گشته و گسلهای بوجود آمده صفآرائیهایی جدیدی را بوجود آوردهاست. بویژه بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری، این تنها اپوزیسیون نظام نیست که در مقابل فزونیطلبیهای حاکمیت توتالیتر جمهوری اسلامی ایستادهاست، بلکه گروهی برگشته از درون حاکمیت، مردم بطور عموم و جنبشهای مدنی، زنان، دانشجویان و بطور عموم افکار جهانی در مقابل رژیم ایران ایستادهاند. شاید که بتوان به یافتن راهحل مسالمت آمیز و آلترناتیو در میان مخالفان رژیم خوشبین بود، ولی با توجه به تجربهی چند سال گذشته و شدت و حدت یافتن تنشهای فیمابین نیروهای تاثیرگذار و پیشبرنده و بنبستهای ایجاد شده توسط سلطه گرایان، رسیدن به یک راه حل مسالمتآمیز میان حاکمیت و مردم بعید مینماید.
مضمون و محتوای یک راه حل مسالمت آمیز و امکانات واقعی برای تحقق آن کدام اند؟
همچنان که عرض کردم رسیدن به یک توافق یا یافتن راه حل مسالمت آمیز میان حاکمیت و مردم را بعید می دانم. اساسا ماهیت کار و اعتقاد سلطه گرایان در بودن خود و رابطه آنان با مردم به گونهایست که مجالی برای یافتن چنین راه حلی را از بین بردهاست. از سویی دیگر جمهوری اسلامی همیشه از شگرد اتلاف وقت استفاده کرده و تابحال نتوانسته یا شاید نخواسته از فرصتهای پیشآمده برای حل مسالمت آمیز مشکلات چه درسطح ایران و چه در سطح بیندول استفاده بهینه نماید. به باور من تنها راهحل مسالمت آمیز برای گذر از این بحران اتحاد مردم و اپوزیسیون دمکرات و سکولار است برای در دست گرفتن سرنوشت سیاسی ایران و جلوگیری از هزینههای بسیار بالا.
سهم و وظیفۀ نیروهای صلح طلب در این میان چه می تواند باشد؟ این نیروها برای ایفای چنین سهمی کدام امکاتات و کدام الزامات را دارند؟
این نیروها، چه ایرانی و چه بینالمللی، میرتوانند در کنار مردم قرار گرفته و با اطلاعرسانی و پوشش خبری رویدادهای داخل ایران، با حمایت همه جانبه از حقوق مردم در سطح ایران و خارج از ایران، با درست کردن شبکههای قوی اجتماعی در میان طیفها و قشرهای مختلف، تلاش برای جلب حمایتهای بینالمللی در جهت خواستههای دمکراتیک ایرانیان، تلاش برای شروع گفتمانی سراسری در میان اپوزیسیون و تشکلهای مدنی و سیاسی، تشویق و تبلیغ راهکارهای دمکراتیک برای حل مسایل سیاسی ایران، تلاش برای جلوگیری از رشد افراطیگری از طرف هر کسی که باشد، کمک به رشد تعقل سیاسی حد وسط و متعادل و شیوههایی که بتوان از طریق آن عقلانیت و منش مسالمتجویانه و دمکراتیک را در بسترهای اجتماعی ایران نهادینه کرد و …، راهکارهای مناسب پیشروی نیروهای صلحطلب باشد.
ظاهراً امروزه دو امکان بیشتر در دست نیست: از یک طرف امکاناتی که خود نیروهای صلحطلب در اختیار دارند، مثل رسانههای گروهی و مجازی و مقبولیتشان نزد گروههای دیگر و از طرف دیگر رساندن پیام ایرانیان آزادیخواه به گوش جهانیان و یافتن کانالهای جذب همراهی و همگامی جهانی برای کمک به موج آزادیخواهی و دمکراتیک ایرانیان در جهت ساختن ایرانی آزاد، دمکراتیک و سکولار.