مجادله بین جمهوری اسلامی و امریکا بر سر این ادعا که موشک شلیک شده توسط حوثی ها به عربستان، ساخت ایران بوده است، امروز شدت گرفت. پیشتر نیکی هیلی، نمایندۀ امریکا در سازمان ملل، با نمایش لاشۀ یک موشک، که ظاهراً لاشۀ موشک مورد مناقشه است، شواهدی را در اثبات ادعای ساخت ایران بودن موشک اقامه کرد. مقامات جمهوری اسلامی این شواهد را ساختگی خواندند و ادعاهای هیلی را با ادعاهای دروغ امریکا، دایر بر این که عراق دارای سلاحهای کشتار جمعی است، قیاس کردند. این ادعای دروغ توجیه حملۀ ۱۴ سال پیش امریکا به عراق شد که به سرنگونی صدام، و نیز فلاکت ها و پیامدهای شوم بسیار انجامید.
طبعاً می توان چنین قیاس کرد. این قیاس حتی می تواند مؤثر و تلنگری بر برخی اذهان باشد. به علاوه تعلق موشک مذکور به ایران محرز هم که باشد، هنوز به معنای حقوقی سندی علیه جمهوری اسلامی، دایر بر نقض تعهدات بین المللی آن نیست. اما آیا در حوادث امروز همچنین شواهدی را در مشابهت با آنچه به سرنگونی صدام انجامید – نه از زاویۀ دروغی که دستمایۀ حمله امریکا به عراق شد، بلکه در تکوین سیاستی که هدف اش سرنگونی صدام قرار گرفت – نمی توان تشخیص داد؟ آیا نمی توان دوباره دید که هنوز هیچ پروندۀ صرفاً حقوقی در مناسبات بین المللی حتی متصور نیست، و تصدیق کرد که کوشش جمهوری اسلامی را برای محدود کردن پروندۀ هسته ای ایران به یک پروندۀ صرف حقوقی، همین واقعیت بی اثر کرد؟ آیا در روندهای بین المللی امروز حول برنامۀ موشکی جمهوری اسلامی، نمی توان مشابهت هائی را با روندهای دیروز حول برنامۀ هسته ای آن تشخیص داد؛ همانا این مشابهت که اجماع جهانی شکل گرفته در زمان اوباما علیه برنامۀ هسته ای جمهوری اسلامی اولاً در زمان اوباما نطفه نگرفت و ثانیاً تنها ناشی از سیاست او نبود، بلکه از بی توجیهی خود برنامۀ مذکور نیز بود؟
بالاخره این “جامعۀ جهانی” باید جوابی، در خلوت خودش هم که باشد، برای این پرسش سمج بیابد که حوثی ها این موشکها را از کجا به دست می آورند. در گرد هم آمدن پاره های یک اجماع جهانی دیگر، این بار علیه برنامۀ موشکی جمهوری اسلامی، فعلاً برخی از کشورهای اروپائی و اخیراً گوترش، دبیرکل سازمان ملل نیز، حرکت به سمت هم را آغاز کرده اند.