آغاز سال نو میلادی بهانه ای شد تا با تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی گفت و گوهایی انجام دهیم و در روزهای هلهله آمیز بسیاری از کشورهای جهان، نام این گناه ناکرده محکومان را تکرار کنیم، به مصائب آنها بنگریم و فریاد دادخواهی آنها را پژواک دهیم.
به امید آنکه در سال نوین میهن ما دیگر بزرگترین زندان روزنامه نگاران، سرکوب گاه دانشجویان و سرزمین قلمها و دلهای شکسته نباشد.
به امید آنکه آغاز سال جدید، آغاز همتی همگانی برای به کرسی نشاندن اعلامیه ی جهانی حقوق بشر برای یکایک انسانهای ساکن کره خاک؛ از جمله کودکان و زنان، دانشجویان و کارگران، نویسندگان و معلمان، جوانان و وابستگان به اقلیت های قومی و دینی و . . . در میهن ما باشد. سال نو بر محکومان نبود آزادی و دمکراسی مبارک باد!
خسرو شمیرانی
هما زرافشان، همسر دکتر ناصر زرافشان:
نوروز گذشته را با فرزندانم در کنار دیوار اوین گذراندیم و اکنون تحویل سال میلادی را به دور از همسرم هستیم. این امر برای بچه ها و من بسیار دشوار است و طبیعتا فشار مضاعفی بر همسرم.
امیدوارم در سال جدید اوضاع تغییر کند و بتوانیم شاهد آزادی دکتر ناصر زرافشان باشیم.
ناراحتی کلیه آقای زرافشان در چه وضعیتی قرار دارد؟
ــ همین چند روز پیش سنگ کوچکی را دفع کرد که طبیعتا با درد بسیار همراه است. در زندان برخی آزمایشها صورت میگیرد، اما، زندان، زندان است. در آنجا طبیعتا تدابیر درمانی مناسب صورت نمیگیرد. بیماری همسرم مزید بر علل دیگر ما مبنی بر پافشاری برای آزادی هر چه سریعتر اوست.
وضعیت ملاقات و مرخصی چگونه است؟
ــ طی یک سال گذشته دو سه دفعه اجازه ی مرخصی صادر شده است. اما نکته اینجاست که ما خواهان آزادی او هستیم. بحث بر سر مرخصی نیست. آقای زرافشان بی هیچ گناهی و بدون محاکمه ای مطابق با موازین حقوقی شناخته شده در زندان به سر میبرد. او نباید در زندان باشد و اکنون بیماری او که به شدت آزارش میدهد دلیلی دیگر برای درخواست ما مبنی بر آزادی او است.
در پایان به مناسبت آغاز سال نو میلادی من از تلاشهای تمامی افراد و تشکلها به خاطر دفاع برای آزادی همسرم تشکر میکنم. در ایران بویژه از کانون نویسندگان ایران و در خارج از کشور بخصوص از انجمن های ملی پن و پن جهانی سپاسگزارم. امیدوارم این تلاشها در سال جدید به بار نشسته و به آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی بیانجامد.
***
پروین بختیاری نژاد، همسر رضا علیجانی:
سال نو مسیحی را به تمام هم میهنان خودم در سایر کشورها و همچنین ایران تبریک میگویم. امیدوارم همه ی ایرانیان سال خوب و خوشی را در پیش داشته باشند.
درباره ی همسرم، رضا علیجانی، وضعیت تغییری نکرده است او همچنان در شرایط ویژه در زندان به سر میبرد در حالی که پرونده ی او در ابهام قرار دارد. از طرفی آقای مرتضوی دادستان اعلام میکند که حکم ابتدایی او تایید شده و در حال گذراندن محکومیت “قانونی” است، در حالی که آقای زرگر رئیس دادگاه تجدید نظر میگوید هنوز هیچ حکمی صادر نشده است. همانطور که قبلا هم گفته ام نکته ای حقوقی اینجاست و تا زمانی که حکم تجدیدنظر ابلاغ نشده باشد نمیتوان از طرق حقوقی اقدام کرد و به آن اعتراض کرد.
آخرین بار کی ملاقات داشتید؟
ــ بعد از هفته ها سرانجام روز گذشته برای چند ساعت به مرخصی آمد. واقعیت این است که او در بخشی از زندان به سر میبرد که هیچگونه ارتباطی با خارج ندارد. امکان ملاقات نیست و دسترسی به تلفن اصلا وجود ندارد. هیچگونه ارتباط منظم و حساب شده ای وجود ندارد. در ماههای گذشته، هر از گاهی برای چند ساعت به مرخصی آمده است.
در پایان امیدوارم سال جدید میلادی، سال صلح و شادی برای همه ی مردم باشد. در عین حال از تمامی اهل فکر و اصحاب قلم تقاضا دارم که در راه آزادی همسران و فرزندان ما، خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی تلاش کنند. از اندیشمندان میخواهم آزادی اینها را از مسئولان جمهوری اسلامی طلب کنند. از تمامی مطبوعاتی های جهان که در چرخه آگاهی دهی و اطلاع رسانی فعال هستند میخواهم که در سال جدید نیز فراموش نکنند که در ایران روزنامه نگاران تنها به دلیل انجام مسئولانه حرفه شان در زندان هستند.متاسفانه به نظر میآید نه افق روشنی در چشم انداز و نه پایانی بر این زندانها وجود داشته باشد.
***
مادر ۷۲ ساله ی حشمت طبرزدی:
چند روز پیش به ملاقات پسرم رفتم در حالی که امیدوار بودم خبر آزادی او را بشنوم به من گفت که به ۱۶ سال زندان محکوم شده است. آخر چگونه صدای خودم را به سازمان ملل برسانم و بگویم که فرزندم پس از ۶ــ۵ سال زندان و تحمل فشارهای جسمی و روحی امروز به ۱۶ سال حبس محکوم شده است.
خانم طبرزدی آیا این حکم قطعی است؟
ــ این حکم را به وکیل او داده اند. ۱۶ سال زندان به او داده اند. پسرم شش سال در زندان بود که دو سال از آن در انفرادی بوده است. اینها خیال کشتن او را دارند. بالاخره او را میکشند و ادعا میکنند که خودکشی کرده و یا مریض بوده است. من پسرم را از سازمانهای بین المللی میخواهم. اگر او را بکشند خون او به گردن سازمان ملل خواهد بود. اینها رحم و مروت ندارند.
قاضی پرونده او آقای حداد است، اما واقعیت این است که پشت همه چیز وزارت اطلاعات قرار دارد. حکم را آقای یونسی [وزیر اطلاعات] داده است. شاکی پسرم رفسنجانی است و آقای خاتمی هم کاری نمیکند. اصلا (وزارت) اطلاعات این حکم را داده است که مال خود او است.
آخر به که بگویم که من مادر دو شهید هستم. دو پسرم را صدام کشت و سومی را اینها دارند میکشند. آخر بگویند او چه کرده است آیا قاچاقچی است؟ یا کسی را کشته؟ این جوان را به علت حرف زدن گرفته اند. آخر کجای دنیا به علت حرف زدن ۱۶ سال زندانی میدهند؟
وضعیت روحی و جسمی او چگونه است؟
ــ پس از ۶ سال زندان و شکنجه چطور میتواند باشد. شش سال است پنج فرزند او دور از پدر هستند. عروس من برادر خود را در جنگ از دست داده است و شوهرش در زندان به سر میبرد. آخر این حرفها را به که بگویم؟ من ۷۲ ساله هستم. به خدا قسمتان میدهم تا ۱۶ سال دیگر من می میرم و پسرم نیز در زندان خواهد مرد. کمک کنید تا او آزاد شود. من امیدم از ایران بریده شده است. به دفتر رهبری زنگ زدم، به دادگاه زنگ زدم، همه میگویند پسرت باید توبه کند. میگویند باید دهان خود را بسته و هیچ نگوید. آخر چگونه پس از ۶ سال حبس و شکنجه سکوت پیش بگیرد . . .
به همین حضرت مسیح که تولد او است و همه او را قبول داریم قسم میدهم کمک کنید نگذارید طبرزدی را بکشند.
***
نرگس محمدی، همسر تقی رحمانی:
ما عید سال ۸۳ را در کنار دیوارهای سنگی و بلند اوین جشن گرفتیم. سعی کردیم هفت سین خود را در نزدیکترین نقطه به عزیزانمان بگسترانیم. علاوه بر آن تمام اعیاد ملی و جهانی همچون ولادت حضرت عیسی مسیح را در کنار هم میهنان خود جشن میگیریم و در شادی آنها سهیم میشویم. هر چند که برای ما خانواده های زندانیان سیاسی، رنج دوری از عزیزان مان، روی دیگر سکه این روزهای خوش است. به هر روی این روز را به تمامی ایرانیان در سراسر جهان و مردم جهان تبریک میگویم و امیدوارم روزی برسد که مردم جهان فارغ از رنج هایی از این قبیل و در صلح و آرامش با هم زندگی کنند.
از وضعیت آقای رحمانی در این روزها بگویید.
ــ بگذارید یادآوری کنم که همسر من ۴۳ ساله است و ۱۴ سال یعنی یک سوم عمرش را پس از استقرار جمهوری اسلامی در زندان گذرانده است. او سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳، ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۳، ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ و دوباره از ۱۳۸۲ تا امروز را در زندان بوده است بخش بزرگی از این دوران در زندانهای ویژه و یا سلولهای انفرادی سپری شده است. جرم او در تمام این سالها اندیشیدن، نوشتن و بیان کردن تفکرات خودش بوده است که به تفکرات دکتر علی شریعتی نزدیک است. او در زندان به سر میبرد زیرا نه با اسلحه که با تفکر و گفت وگو تلاش در اصلاح جامعه دارد.
امروز وضعیت او و خانواده شما چگونه است؟
ــ ما در وضعیت خوبی قرار نداریم چرا که از تیر ماه ۱۳۸۲ تا امروز در ابهام به سر میبریم. نمیدانیم او به چه دلیل تا کی و در چه شرایطی باید در زندان بماند. این پرونده هیچگاه مسیر حقوقی و قانونی طی نکرده است. تا به حال دو بار یعنی یک بار به مبلغ ۱۳۰ میلیون تومان و بار آخر سه ماه پیش ۵۰ میلیون تومان وثیقه از ما گرفته اما او را آزاد نکرده اند.
امروز در بند ۲ــ الف به سر میبرد که در قطع ارتباط کامل با جهان خارج قرار دارد و حتی مدیریت زندان اوین نیز از وضعیت وی اظهار بی اطلاعی میکند.
***
محمدباقر باطبی، پدر احمد باطبی:
سال جدید میلادی را به تمام هم میهنانم تبریک میگویم و برای همه ایرانیان بخصوص زندانیان سیاسی آرزوی آزادی دارم.
در این روزها احمد همچنان دوران محکومیت خود را میگذراند. محکومیتی که نمیدانم پایه و اساس آن چیست و هر چه تلاش کرده ام جوابی نگرفته ام. به همه ارگانهای داخلی مراجعه کردم و از نهادهای بین المللی تقاضای کمک کردم ولی تاکنون همه کوششها بی نتیجه مانده است.
وضع روحی و جسمی احمد چگونه است؟
ــ ببینید او در زندان به سر میبرد و با توجه به این نکته باید بگویم شکر خدا از نظر روحی و جسمی بد نیست. گرچه مدت زیادی دچار ناراحتی های شدید بود و ما تلاش کردیم برای مداوای او اجازه مرخصی بگیریم که عملی نشد.
***
مجید کمالیها، برادر سعید کمالیها:
ــ برادرم سعید کمالیها ۵ سال پیش در تابستان ۷۸، همزمان با درگیری های دانشگاه تهران دستگیر شد. تا امروز نمیدانیم جرم و یا حتی اتهام او چیست. او متخصص رادیولوژیست است. همان وقت در جلسه ای که دادگاه نامیده میشد به شش سال زندان و ۷۵ ضربه شلاق محکوم شد. الان در اوین به سر میبرد. ۷ــ ۶ ماه اول پس از دستگیری را در شرایط سختی در سلول انفرادی گذراند. از همه برخوردها بگذریم نمیدانم برای شش ماه زندان انفرادی چه پایه قانونی وجود دارد؟
او در شهریور ماه گذشته یک بار به مرخصی آمد و توانستیم او را ببینیم.
***
آقای حمیدی پدر دکتر فرزاد حمیدی:
ــ من فرا رسیدن سال نو میلادی را به تمام ایرانیان داخل و خارج از ایران تبریک میگویم.
درباره وضعیت دکتر حمیدی باید تاکید کنم که او تحت شرایط سخت فشار روحی و جسمی قرار دارد. او شکنجه میشود. شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب پسرم را مورد تهدید و ارعاب قرار داده است، از او میخواهند که وکیل خود را تغییر دهد. آنها نمیخواهند دکتر خلیل بهرامیان وکالت او را به عهده داشته باشد. او را تهدید کرده اند که اگر وکیل خود را تغییر ندهد، به زندان برازجان تبعید خواهد شد.
چرا میخواهند دکتر حمیدی وکیل خود را تغییر دهد؟
ــ زیرا شیوه آقای خلیل بهرامیان که دفاع از موکلش با اتکا به اصول قانونی است، مورد پسند آنها نیست. در عین حال باید بگویم که دکتر بهرامیان این کار را به خوبی انجام میدهد. و از او سپاسگزارم.
گفتید که فرزند شما را شکنجه کرده اند، میتوانید بیشتر توضیح بدهید؟
ــ در بازجویی ها آنقدر به جمجمه او کوبیده اند که بینی او مرتبا دچار خونریزی میشود.
کی او را ملاقات کردید؟
ــ دیروز رفتم برای ملاقات ولی اجازه ندادند و تنها اجازه دادند که پول به حساب او واریز کنم.
چرا او در کرج زندانی شده است در حالی که محل سکونت و دادگاه و ارتکاب آنچه «جرم» وی نامیده میشود در تهران بوده است. آیا برای شما رفتن از تهران به غرب کرج برای ملاقات با پسرتان دشوار نیست؟
ــ البته که دشوار است. اما مسئله از این حرفها گذشته است. همین دیروز مرا که به ملاقات پسرم رفته بودم عملا بازداشت کردند. از من انگشت نگاری کردند و ظاهرا پرونده ای ترتیب دادند. تا ساعت هفت و نیم شب در بازداشت آنها بودم. ساعت ده و نیم شب به خانه رسیدم.
یعنی شما در حالی که برای ملاقات فرزندتان رفته بودید بازداشت شدید؟
ــ بله! بگذارید بگویم که ملاقات ما “کابینی” است یعنی هیچ گونه تماس بین ملاقات کننده و زندانی نمیتواند وجود داشته باشد. با این وجود آنها آغاز کردند مرا به شکل زننده ای تفتیش بدنی کنند. کت مرا درآوردند میخواستند شلوارم را نیز از تنم به درآورند. من مخالفت کردم و این سبب بازداشت و تشکیل پرونده شد.
درباره فشار برای تغییر وکیل، دکتر خلیل بهرامیان چه نظری دارد؟
ــ گرچه در تلاش هستند برای او نیز پرونده تشکیل دهند اما به من گفت که تا آخرین نفس از حقوق موکلین خود دفاع خواهد کرد.
آیا همسرتان، امکان ملاقات با پسر خود را داشته است؟
ــ او به سختی مریض است و جابه جایی از تهران به کرج برای او عملا غیرممکن است.
از شرایط دکتر حمیدی در زندان رجایی شهر چه اطلاعی دارید؟
ــ او در اتاقی نگهداری میشود که حسینیه نامیده میشود. در این اتاق او تنها زندانی سیاسی است. بقیه که نزدیک به صد نفر هستند، همگی به جرمهای جنایی از قبیل چاقوکشی و قتل، در آنجا به سر میبرند.
***
پژمان پیران ۲۱ ساله، برادر پیمان و فرزند مصطفی پیران:
ــ به همه ایرانیان در داخل و خارج از ایران سال نو میلادی را تبریک میگویم. درباره برادرم باید بگویم که او مکررا تحت فشار قرار میگیرد. همین دیروز او ۵ــ ۴ ساعت تحت بازجویی شدید قرار داشت. او را تهدید و ارعاب کرده اند. از او میخواستند اعلام کند، وبلاگی که به نام او منتشر میشود ربطی به او ندارد. پیمان که من به او بی نهایت افتخار میکنم با تاکید بر این که چگونه میتواند از درون زندان وبلاگ دائر کند از امضا کردن و نوشتن هر اعلامیه ای در این رابطه خودداری کرده است.
چه ارگانی او را تحت فشار قرار داده است؟
ــ او به طور مستقیم با حفاظت اطلاعات زندان اوین روبرو است. اما واقعیت این است که سرکوبها و فشارها با همکاری تمامی ارگانهای امنیتی و انتظامی از جمله وزارت اطلاعات، دادگاه انقلاب اسلامی، ناجا، حفاظت اطلاعات و … صورت میگیرد. هر کدام سهم خود را ادا میکنند. وزارت اطلاعات، دادستانی انقلاب را با اطلاعات تغذیه میکند. اینها نیز مرحله خود را میگذرانند و سرکوب نهایی در زندانها یا خارج از زندانها توسط حفاظت اطلاعات، این یا آن ارگان صورت میگیرد. به عبارت دیگر بسیاری از افرادی که به دادگاه انقلاب احضار میشوند قبلا توسط وزارت اطلاعات شناسایی شده و اطلاعات مربوط به آنها، به دادستانی انقلاب داده شده است. به همین دلیل جدا کردن این ارگانها و کارت سفید یا زرد دادن به برخی از آنها با واقعیت موجود انطباق ندارد. همه اینها بخشهایی از دستگاه اختناق هستند. دستگاه حفاظتی ارگانها از جمله حفاظت اطلاعات دادگاه انقلاب به گونه ای مکمل وزارت اطلاعات هستند.
در پایان میخواهم مجددا برای همه ایرانیان آغاز سال خوشی را آرزو کنم. به امید آن که ایران کشوری آزاد و شاد برای تمام ایرانیان باشد. گرچه برای من و خانواده ام شرایط بسیار سخت است و هر دقیقه ادامه حبس پدر و برادرم نوعی فشار به تمام خانواده محسوب میشود. باید بگویم به آنها افتخار میکنم. اگر اجازه بدهید قطعه شعری را که آقای محمد سبکی برای برادرم سروده است برایتان بخوانم:
پیران نشکستند وفا بر سر پیمان
ماندند به هر آینه در عرصه ایمان
هرگز به ستم سر نفکندند، سرافراز
در اوج ادب بال گشودند چو شهباز
پای وطن و ملت و آزادی انسان
دادند همه هستی خود در ره جانان
بیگانه شدند از شرر نفس درونی
راندند ز جان نکبت و پستی و زبونی
این درس بیاموخته اند در در پیران
پیمان شکنی نیست ره و رسم دلیران
گفت و گوها: ۲۸ و ۲۹ دسامبر ۲۰۰۴