۱۷آوریل ۲۰۲۰ برابر ۲۸ فروردین سال جاری تلویزیون علیرضا نوریزاده در برنامه »پنجره ای رو به خانه پدری» گفتگو با محسن سازگارا را ترتیب داد. محسن سازگارا دبیر «شورای مدیریت گذار از جمهوری اسلامیبه دموکراسی در ایران» – منبعد به اختصار شورای مدیریت گذار میآید – تحت لوای راههای مبارزه با ویروس کرونا در ایران مطالبی را بیان میکند. ایشان در پاسخ به سئوالات نوریزاده میگوید: « بحران کرونا نشان داد که رژیم جمهوری اسلامی جز یک پروپاگاندا نبوده است که آنهم دارد از بین میرود.» سازگارا در پاسخ به سئوال تا چه حد به آینده امیدوارید؛ میگوید: «به رهائی از این وضعیت امیدوارم. اما همه ماجرا بر سر نحوه گذار از رژیم جمهوری اسلامیاست. بنابراین ما از این مرحله عبور کرده ایم. این واقعیتی است که بحران گریبان این حکومت { بخوانید جمهوری اسلامی} را گرفته و شانسی برای ادامه بقا ندارد.» درادامه این موضعِ تعجببرانگیز و به جای تدقیق مسئله بحران جمهوری اسلامی، به مواضع تحلیلگران خارجی و اساتید دانشگاهها در واشنگتن استناد میکند که قبلاً به اصلاح این حکومت یعنی جمهوری اسلامی معتقد بودند و اینک به تغییر رژیم رسیدهاند. سردرگمینسبت به تعیین فاز بحران جمهوری اسلامی و پتانسیل اجتماعی موثر در بحران باعث میشود تا دست به مواضع برخی از نئوکانهای پیرامون دولت ترامپ دراز کند که خواستار تغییر رژیم در ایران هستند. ولی سازگارا از موضع ترامپ به تغییر رژیم ایران فاکت مشخص نقل نمیکند. سازگارا توصیه میکند که «نباید نشست و بیانیه صادر کرد. بلکه باید آستین بالا زد و وارد عمل شد، چون این رژیم بیش از ۴۰ سال است که راه کج در پیش گرفته و از اول نیز بر بنیادهای غلط بنا شده است.»
جدای از اینکه موضع دبیر شورای مدیریت چه میزان تصور و چه مقدار توهم است. اما شاهبیتهای مواضع حسن شریعتمداری و محسن سازگارا عضو سابق سپاه پاسداران مبنی بر ماندنی نبودن رژیم جمهوری اسلامی، در جای خود قابل تامل است.
شورای مدیریت گذار، همچنان موضوع گذار از جمهوری اسلامی را عنوان میکند. بهطور نمونه سازگارا تاکید دارد که «جمهوری اسلامیدر وضعیتی است که باید در مقابل آن آلترناتیو دمکراتیک (به تعبیر شریعتمداری نظام جایگزین) ایجاد شود که کارش فقط افشاگری و پیام دادن برای تظاهرات نباشد. بلکه آلترناتیوی باشد که بتواند یک استراتژی تنظیم کند تا مشروعیت بین المللی و داخلی کسب کند تا به جای نظام حاکم قرار بگیرد.» در این مبحث جا داشت سازگارا ارکان اربعه استراتژی یعنی مردم، پوزوسیون، اپوزوسیون و دول جهانی و منطقه را مشخصا تبیین نموده و بر هریک از آنها دقت لازم صرف میکرد. هر آئینه به استراتژی مبهم و تاکتیکهای سردرگم و البته متوهمانه شورای مدیریت گذار مینگری، انگشت بر دندان میگیری که چگونه یکباره متوجه ازبین رفتن رژیم شدهاند و چرا بیش از این بر روند فروپاشی تاکید نکرده اند؟ و چرا قبلا بنای به قول سازگارا «آلترناتیو دمکراتیک» و به گفته شریعتمداری «نظام جایگزین» پیریزی نکرده بودند. بنا به محاسبات متوهمانه حسن شریعتمداری فروپاشی سیاسی نباید به فروپاشی اجتماعی بیانجامد، این مترادف با امری ست که یعنی جایگزین نظام و آلترناتیو دمکراتیک باید تعیین شده باشد. حالا که لرزهنگار شورای مدیریت گذار، لرزههایی بر ارکان نظام فروپاشی سیاسی را ثبت میکند، چرا به پسلرزه دقت نکرده تا تدابیر لازم برای ممانعت از فروپاشی اجتماعی را اتخاذ کند؟
تحلیل سیاسی “فیک” و بدون پشتوانه یعنی از بین رفتن رژیم و خبرسازی که تحلیلگران خارجی موافق با تغییر رژیم هستند، معنایی جز ارسال سیگنالهایی برای جلب نظر دول بینالمللی و احیانا تحریک داخلی نمیباشد تا شاید شورای مدیریت گذار را در موقعیت اپوزوسیون تاثیرگذار ببینند، بلکه زمینه ای فراهم آورند تا متولیان شورای مدیریت گذار از رژیم ۴۰ سال به راه خطا رفته گذر کند، آنهم گذری مسالمتآمیز که بنا به اراده گرائی اینان. قاعدتاً جمهوری اسلامی باید دست روی دست گذاشته و مانع گذار از خود نشود و چون سلطان حسین صفوی، ارکان نظام را دو دستی و به شورای مدیریت گذار بسپارد.
باید از شورای مدیریت گذار و دبیرکل و دبیر ممتازش سازگارا پرسید شما که ۴۰ سال پیش به نوعی از طریق خاص خود بیرق جمهوری اسلامیرا برافراشتید، حالا در امر گذار اراده گرایانه از نظام خودساختهتان –(جمهوری اسلامی) چه تضمینی به مردم ایران میسپارید که نظام آتی ایران و بدیل جمهوری اسلامیرا نیز بر بنیاد غلط دیگر بنا نکنید؟ شورای مدیریت گذار در مقام بخشی از اپوزوسیون جمهوری اسلامیبا فهم مکانیکی از سیاست، فضائی ایجاد کرده است که در آن به عنوان سوژه جدید قرار است در کسوت فعال سیاسی نقش آفرینی کند. اما چون از توان کافی و دانش لازم و حمایت کافی از داخل کشور بهره مند نیست، از بروز میل به ورود آمریکا جهت تغییر رژیم جمهوری اسلامیاکراه ندارد. به نظر من تاکتیک گذار مسالمت آمیز شورای مدیریت گذار فقط ادعاست. موضعگیریهای تاکنونی شورای مدیریت گذار، حاکی از تمایل به تشدید تحریم های ترامپ علیه ایران است و حتی شاید تمایل به جنگ محدود علیه ایران در دورن این شورا دور از ذهن نباشد. دبیران شورای مدیریت گذار نمیفهمند که جامانده گان از جنبش دمکراتیک مردم ایران هستند و توسط اپوزوسیون واقعی خارج کشور جدی گرفته نمیشوند. و اگر به مدد فشار قدرتهای خارجی دل بستهاند که به بهای تحریم و جنگ امکان نابودی حاکمیت ایران را فراهم کنند.، با چنین آرزوئی آیا گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی ادعای بیمسمائی نیست؟
شورای مدیریت گذار نظیر ورژن قدیم خود « اتحاد برای دمکراسی در ایران» دچار تشتت است و نمیتواند ادعا کند که «اپوزوسیون اصولی» – fundamental opposite – میباشد، یعنی بدون نفی اصل نظام حاکم به نقد سیاست های رایج آن میپردازد؟. یا اینکه این شورا «اپوزوسیون قدرت طلب درونی »- factional 0ppozite – میباشد که هدفش تصرف کرسی در ساختار قدرت است و برانداز حاکمیت نیست و یا « اپوزوسیون کُلی» -integral opposite – است، یعنی مخالفت با کل نظام دارد و در پی تغییر آن است.
بررسی تاکتیک های شورای مدیریت گذار منتج به این حکم میشود که باید آن را «اپوزوسیون قدرتطلب درونی» دانست، چون گذار مسالمتآمیز را دنبال میکند. همچنین نمیتوان آن را به «اپوزوسیون اصولی« تشبیه نمود، چون به نفی نظام جمهوری اسلامی باور دارد. ولی شباهت بسیار به «اپوزوسیون کُلی» دارد، چون مخالف با نظام کنونی ایران است. وضعیت قوس قزحی شورای مدیریت گذار منجر به تصمیمهای تاکتیکی شده و میشود که به فاجعه استراتژیک منجر خواهد شد. بههمین خاطر باعث میشود تا قادر نشود برای اقناع دیگر نیروهای اپوزوسیون امکان گفتگو را فراهم آورد. از سوی دیگر توانمندی کافی برای اقناع نظری نخبگان داخل کشور را ندارد و نمیتواند بخشی از جامعه ایران را با خود همراه کند. ضمنا قطعا بخشی از محیط قدرت مستقر را با خود همراه ندارد و نخواهد داشت.
آیا هر یک از این نقیصهها عاملی محسوب نمیشوند. آیا هریک از این نقیصهها به عاملی تبدیل نخواهد شد که تعمیق تشتت و تفرقه، حذف منتقدان و مخالفان را قطعی کند؟ اما شورای مدیریت گذار بی توجه به این پاشنه آشیل با اعتماد به نفس کاذب میکوشد تا خود را به عنوان تنها آلترناتیو شناخته شده معرفی کند تا مثلا در ایوان دول بینالمللی بنشیند تا دیده شود. آیا باوجود این نقائص و نارساییها شورای مدیریت گذار میتواند دیگر نیروهای اپوزوسیون را جمع نماید؟ نظری بر آن است که اپوزوسیون خارج کشور حال و روز خوشی ندارد و بخش هایی از آن از حالت جدی خارج شده اند و بخشی از آن، منجمله شورای مدیریت گذار نه تنها به بیراهه رفته که به کجراهه هم رسیده است، یعنی به لحاظ دوری از متن جامعه داخل کشور از رشد هماهنگ با آن بازمانده است. شورای مدیریت گذار با بکارگیری بازیگرانی بازنشسته و فاقد حمایت اجتماعی درصدد اجرای عمل سیاسی بود ولی نمیپذیرد که دوربین کارگردانان جهانی روی آنها هرگز زوم نخواهد کرد.
این واقعیت را نمیشود انکار کرد که عناصر مثلا شاخص شورای مدیریت نه در قالب روشنفکران تولید اندیشه میگنجند. حتی در توزیع اندیشه نیز قاصر هستند. بدین خاطر درقامت فعالان سیاسی در نمیآیند. آنها تاکنون نتواستهاند در عرصه بین المللی به شخصیت جهانی مبدل شوند تا دول قدرتمند و متخاصم جمهوری اسلامی آنها را جدی بگیرند.
از انجا که همه حامیان آکسیونها و رفراندوم ها و تلاشگران انتخابات آزاد در ایران نشان دادند که حنایشان نزد مردم داخل کشور رنگی ندارد، دول جهانی نیز آنان را جدی نمیگیرند و نمیخواهند روی بازیگران بدل صحنه اپوزوسیون سرمایهگذاری کند تا مثلا از آنها دولت در تبعید بسازد و احمد چلبی سازی را اجرا کند. به هر حال برخی موضعگیریهای شورای مدیریت گذار، این برداشت را تقویت میکند که این شورا چشم بر دستان دول قدرتمند دوخته تا شاید آنها را به صحنهی بازیگران دولت در تبعید بکشانند.
شورای مدیریت گذار علیرغم حیات کوتاه، خانه اش به عنوان تکه ای از طیف اپوزوسیون از پای بست ویران است. چون در بیرون از ایران در سطح خیلی محدود مطرح بوده که نتوانسته میزان سردرگمی، اغتشاش، سکتاریسم ایجاد شده این شرکت سهامیسیاسی را کاهش دهد. شورای مدیریت گذار نظیر دیگر بخش های اپوزوسیون جمهوری اسلامی بهجای برنامهریزی جهت شکل دادن به نارضایتیهای اجتماعی، به اقرار خودشان ماشین صدور بیانیه بودهاند یعنی تاکنون برای مردم نوعی انشا نوشته اند.
آقای شریعتمداری دبیرکل شورای مدیریت گذار در در ماه نوامبر ۲۰۱۹ در نامهای خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد مینویسد: «شوربختانه، ما به این نتیجه رسیده ایم که هیچگونه راه حل داخلی برای جلوگیری از این قساوتها و همچنین محافظت از مردم غیرنظامی در ایران باقی نمانده است» و از سازمان ملل میخواهد که بر مبنای بند هفتم قطعنامهای علیه ایران صادر کند (نامه به دبیرکل سازمان ملل: «ما از شورای امنیت سازمان ملل میخواهیم که تحت لوای بند هفتم منشور سازمان ملل، فوراً قطعنامه ای را تصویب کند تا بر پایهی آن تحقیقات در مورد جنایات ادعا شده علیه بشریت به دادستان دیوان کیفری بین المللی واگذار شود)
به این ترتیب، شورای مدیریت گذار معتقد است که محافطت از مردم غیرنظامی ایران و گذار از جمهوری اسلامی ایران و بهرهمندی از یک مشروعیت مردمی نسبی و تا حدودی پایدار، راهحل داخلی ندارد. با چنین موضعی که در نهایت به حمایت آشکار و ضمنی دول جهانی را میتواند منجر شود، شورای مدیریت گذار در برابر پرسش هایی قرار دارد که اگر پاسخ منطقی به آنها را ارائه کند:
۱- آیا استراتژی شورا مدیریت گذار قادر است نخبگان نظری و سیاسی داخل کشور را به خود جلب تا آنها را جذب نمایند؟
۲- آیا شورای مذکور برخوردار از چنان پایگاهی در ساخت اجتماعی داخی ایران شده است؟ یعنی قبلا بستر و انگیزه ای برای تهییج و جلب مردم داخل کشور بوحود آورده اند تا بخشی از آنها را برای گذار به سمت خود بکشانند؟
۳- آیا شورای مدیریت گذار قادر است بخشی از محیط قدرت مستقر در تهران را با خود همراه سازد تا به اتکا این از آن گذر کند؟
۴- آیا شورای مدیریت گذار زمینه انجام و ابزار گذار مثلا امر اتحاد اتحادها را مشخص کرده است؟
۵- چه نسلی از نیروهای اجتماعی و سیاسی متصدی ادامه این امر هستند؟ آیا چه میزان از نسل جوان همراه با نسل مسن هستند؟
قطعا شورای مدیریت گذار در حوزه های حیطه نفوذ در داخل کشور اعم از جلب و جذب مردم و نخبگان سیاسی – اقتصادی و همراه نمودن بخشی از محیط قدرت مستقر در تهران هیچگونه اقدامی نکرده و اگر هم عنوان کند فراتر از تصور و ادعای متوهمانه نخواهد بود. زیرا جمهوری اسلامی نیز دستخوش غرور حکومتگری شده و شورای مدیریت را حتی در اندازه مریم رجوی و منتظر السلطنه کارت های بازی غرب روی میز مذاکره با خودش نمیبیند و ازطرف دیگر صدای شورای مدیریت گذار نتوانسته فراتر از خارج کشور برود تا باعث جلب نظر نخبگان سیاسی و اقتصادی و تهییج مردم داخل کشور شود. اما اینکه در زمینه انجام و ابزار کار، شورای مدیریت گذار با حرکت از این نقطه به دستاوردی رسیده اند که در آن اتحاد نیروهای اپوزوسیون را شاهد باشیم. واقعیت نشان میدهد که شورای مدیریت گذار هنوز موفق به ایجاد یک اتحاد نیم بند بین نیروهای هموند نشده است. چون حتی نتوانسته جماعت کارناوالی مجاهدین مریم رجوی و سلطنت طلبان خیالزاده و سیاسیون بی نام و نشان های فیس بوک و توئیتری را متوجه خود کند. علت جز این نمیتواند باشد که شورای مدیریت جهت ارضا میل رسیدن به قدرت نیازی نمیبیند زمینه انجام و ابزار کار را مهیا کند و جلب نظر دول جهانی را در سر میپروراند. اینکه فعلا از حضور نسل جوان در شورای مزبور اثری نیست و حتی تلاش برای جلب آنها دیده نشده است تا چه رسد به اینکه تعدادی از آنها را جذب کرده باشند، زیرا نسل مسن و پر مدعای حاضر در شورای مدیریت گذار همچنان در چارچوب و بند ایدئولوژی و سیاست قبلی خود هستند. بدین خاطر نمیتوانند نسل جوان و غیرایدئولوژیک را به سمت خود بکشانند. مردم نیز در بازی شورای مدیریت گذار، تماشاگرانی هستند که نه تشویق میکنند و نه ناسزا میفرستند. چرا؟ چون صدای آنها را نمیشنوند تا به نقش شان در صحنه توجه کنند. با همه اوصاف، موضوع گذار ابداعی شورای مدیریت با توجه به فقدان پتانسیل اجتماعی – حمایتی داخل کشور و عدم اجماع بین نیروهای اپوزوسیون خارج کشور بیشتر فکاهی تشنگان قدرت را تداعی میکند. حتی اصرار نیرویی در درون شورای مدیریت گذار بر ادامه تحریم علیه مردم ایران نیز باعث نمیشود تا دول قدرتمند آنها را جدی بگیرند. پس این رانده شدگان دیروزی از قدرت، امروزه نیز از زمره جامانده گان از جنبش دمکراتیک مردم ایران میباشند.