ظاهرابرگزاری انتخابات ریاست جمهوری فقط موجب بحران وبهم ریختن موازنه درونی جناح های حاکمیت نشده بلکه بیش ازآن صفوف مردم واپوزیسیون رابهم ریخته است! البته تلاش بی وقفه برای متفرق کردن صفوف مردم وهم چنین اپوزیسیون واقعی ورادیکال ازدیرباز یکی ازتاکتیک های شناخته شده رژیم وازعوامل مهم ادامه حیات آن علیرغم بحران های سنگینی بوده که دایما با آن ها دست بگیریبان بوده است. بخصوص وقتی کفه بحران چنان سنگین می شود که بالانس قدرت بین جناح های رژیم را به هم می ریزد، تبدیل این وضعیت به دامگهی برای کشاندن مردم به صحنه رقابت های درونی خود ویافتن راهی برای جریان یافتن بحران انباشته شده درمجاری کنترل شده وتبدیل نقظه ضعف به قوت ازشگردهای شناخته شده حاکمیت است. درچنین لحظاتی رژیم وبویژه کانون اصلی قدرت خوب می داند که با پیروی ازاصل کمترین تکان، چگونه می تواند با دادن امتیازاتی به حریف خود جلوی خطر فروریزی آوارسنگین بحران را بگیرد. اما به این نوع امتیاز دادن ها نباید نگاه یک سویه داشت وازسویه دوم غفلت کرد. چرا که رازدوام حکومت را باید دراعمال سیاست های دوسویه وتؤامان دادن امتیازات جزئی درمواقع بحرانی وسیاست حذف بهنگام تأمین ثبات نسبی برای تأمین یک دستی جستجو کرد که البته چیزی جزبردن تشنه به سرچشمه و تشنه برگرداندن نیست. بویژه دراین تمرین آن قدرآزموده شده است که اجازه ندهد حاکمیت دوگانه دربالاشکل بگیرد.
معضل بخش های بزرگی از اپوزیسیون آن است که با نگاه یک سویه خود به این تحولات “نه” مردم به بخشی ازحاکمیت را که با آری به بخش دیگروعروج ولوموقتی آن درچهارچوب چینش های مهندسی شده رژیم همراه بوده است، به حساب “نه”به کل حاکمیت ووموفقیتی بزرگ علیه آن می پندارد واز وجه تناقض آمیزوعمده این تحولات که هماناسترون کردن جنبش مستقل درازای تغییرات جزئی درموازنه قدرت درمیان جناح های رقیب است نادیده می گیرد. چنانکه اکنون مهمترین ادعائی که رفسجانی وخاتمی وحتی بخشی ازجناح حاکم دایما برزبانشان جاری است، همانا ادعای مؤثربودن رأی مردم واشاعه توهم تغییرپذیری نظام است. البته برای آنهائی که هم چون رفسنجانی ازاین نمد برای خود کلاهی دوخته واز آراء مهندسی شده متننع می شوند وبار دیگر خود را درقامت فرد دوم نظام بالامی کشند، اشاعه این نوع توهمات وسجده شکرگذاری بخاطرنزول چنین نعمت آسمانی عجیب نیست، اما نباید ازیاد برد که درپشت همه این هیاهوها، دراساس آنها ادامه دهنده همان سیاست شوک درمانی تعدیل ساختاری وآزاد سازی قیمت ها و حذف خدمات اجتماعی- گیرم که اندکی متوازن تروعقلانی تروتحت مدیریت سازمان برنامه وبودجه احیاء شده- هستند که احمدی نژاد، علیرغم شعارهای پوپولیستی خود آن را با شتاب حداکثری به پیش می برد وحتی در روزهای پایانی ریاست جمهوری خود نیز از ادامه آن بازنایستاده است. چنان که این روزها با کوبیدن میخ آخربرتابوت بقایای اختصاص ارزحمایتی به کالاهای اساسی وموردنیازاکثریت کارگران وزحمتکشان کشور، موجب افزایش جهشی قیمت های مواد حیاتی موردنیازمردم حتی دراین روزهای آخرهم شده است.
پیوندی با شگون یا بدشگون؟!
علاوه برحوزه اقتصادی بنظرمی رسد که گفتمان اعتدال درحوزه فضاهای فرهنگی نیزچندان عافیتی برپیشانی اش دیده نمی شود. چرا که نباید فراموش کرد، یکی ازعوامل مهم عروج رفسنجانی وحامیانش، همراهی وائتلاف او با روحانیت ناراضی از احمدی نژاد بود. دفاع ازروحانیت سالهاست که یکی ازشاه بیت های اصلی سخنان رفسنجانی دررقابت های درونی ودرمناسبت های مختلف بوده است. دراصل تجربه منفی احمدی نژاد وسعیدجلیلی ونام نویسی رفسنجانی ۸۰ ساله به مثابه مرد عبورازبحران ها را باید شکست جمهوری اسلامی درتربیت نسل جدید زمامداران سیاسی ولاجرم رجعت به نسل اولی که “انقلاب” را تباه شده می دانستند، به شمارآورد. یکی ازجنبه های منفی تحولات اخیرپیوند نزدیکی این جریان با بخش هائی مهمی از روحانیون است، که واپسگرائی آنها بویژه درامور فرهنگی و رسانه ای وزنان وورزش وبطورکلی اجرای احکام اسلامی، برکسی پوشیده نیست (کنترل حجاب واینترنت و تصاویرارتباطی و … همواره ازمطالبات وانتظارات مهم این حضرات ازدولت ها بوده است. ودراین رابطه مهم نیست که نظرات شخص رفسنجانی یا روحانی چیست؛ مهم الزاماتی است که تعهد به چنین پیوندی می طلبد). چنانکه ازهم اکنون کسانی چون ناصرمکارم شیرازی و سایرعلماء ومراجع قم، امام جمعه ها وعلی مطهری که ظاهرا این روزها درکنارزمین مشغول چانه زنی وگرم کردن خود برای تصدی پست وزارت ارشاد وفرهنگ است، با ِشکوه وانتقاد از تسامحی که گویا درزمان احمدی نژاد پیرامون حجاب وامورفرهنگی وجودداشته است، برای برچیدن این نوع تسامحات خیزبرداشته اند. ازهمین روبا توجه به وجود چنین پیوندی بین جریان اعتدال وروحانیت وخوشحالی آنها ازاین که مردم ایران یک باردیگریک روحانی را برگزیدند، گفتمان اعتدال با چالش های جدیدی دردرحوزه های فرهنگی واجتماعی روبروخواهد شد. چرا که بازی با اهرم سراپا واپسگرای روحانیت، بعیداست برای کسی شگون داشته باشد.
ظاهرا درمیان صفوف اعتدال گراها نیز بساط یک بستروچند رؤیا پهن است. واین البته آن روی سکه ای است که درآن هیچ بستروهم پوشانی واقعی ومشترکی بین مطالبات مردم ناراضی واعتدال گراها وجود ندارد. مردم و زحمتکشان تنها می توانند از فرصت بهم خوردن تعادل نسبی درون حاکمیت، برای گشودن بسترمستقلی جهت پیشروی خود سود جویند و اجازه ندهند که بیش از این رژیم آن ها را وابسته به دسته بندهای درونی خود نماید و فرصت بدست آمده را با انتظارکشیدن به معجرات این امامزاده به باد دهند.
۲۰۱۳-۰۷-۱۱ 20-04-2013