به بهانه ی اول ماه مه، روز همبستگی جهانی کارگران و زحمتکشان
وصدایی که نبودش همتا
تندرآسا،
غرٌان
درفراسوی افقها ترکید
درنوردید آن گاه
هفت دیوار بندستانی را
به فراخی جهان:
“بندها از دستانم بگشایید!
پنجه هایم پتکم را صیقل خواهد داد
بازوانم با پتکم
فردا راخواهد ساخت.
مشت خشماگینم فردا
به مصاف شمشیر گران خواهد رفت.
زان سپس خورشیدی را خواهد کاشت
که از آن روزی خواهد رویید
صد هزاران خورشید
و جهان را یکسر
نورباران خواهد کرد.
هفت دیوار ستبر پیرامونش را
درهم خواهد کوبید.
بازگیرید زپایم زنجیر
گامهایم تن شب خواهان را یکسر له خواهد کرد
تا فراسوی افقها خواهد رفت
مرز آبیها را یکسره خواهم پیمود
کهکشانها را یکسره طی خواهم کرد
ناکجاهایی را خواهم یافت
و در آن گستره ی بی پایان
بیرق نورفشان فردایی خود را خواهم زد.”
وان صدایی که نبودش همتا
تندر آسا،
غران
درفراسوی افقها ترکید
و طنین اش در گوش
ماند تا صبح دمید