وضعیت زیستبوم در جهان و به ویژه در ایران چنان است که برخورد به کلی جدیدی را لازم میکند. امروزه در ایران، هم در برنامههای احزاب و گروههای سیاسی و هم در برنامههای دولت و نهادهای پیوسته با محیط زیست میتوان فصل و یا گوشهنوشتی در بارهی زیستبوم دید. این حاشیههای زیستبومی گاهی مفصل و سرشار از احساسات نسبت به محیط زیست نیز هستند. اما، اینها همه حاشیه هستند و نه شالوده. حاشیههایی که اغلب ضامن عملی ندارند و بیشتر تبلیغات یا تزیینات برنامهها هستند.
اکنون، در این مرحله از اوجگیری بحران زیستبومی، حاشیه نویسیهای زیست بومی باید به حاشیه برود و رکن اصلی تمامی برنامههای سیاسی – اقتصادی مرتبط با مسأله به امر پاسداری از زیستبوم اختصاص بیابد. جهان سیاست و سیاستگری نیازمند انجام یک انقلاب فکری و فرهنگی برای نجات زندگی و تمدن بشری است. اساس این تحول فکری و فرهنگی زیستبومی شدن دولت و همهی احزاب و نهادهای سیاسی و اجتماعی است. حزبهای سیاسی باید تبدیل شوند به حزبهای محیط زیستی و برنامههای سیاسی و اجتماعی خود را، هرگونه که باشد، روی شالودهی دفاع از زیستبوم پی بریزند. لازم است به خاطر زندگی همهی نیروهای سیاسی، با هر تضاد و فاصلهای که داشته باشند، با هم مرتبط و درگفتگو و مشاوره و همکاری زیستبومی باشند. در مسألهی زیستبوم حزبها و نیروهای سیاسی و دولت و نهادهای مربوطه با هر عقیده و اندیشه نباید همدیگر را تحریم و ممنوع کنند. جامعه و جهان نیازمند مناسبات جدید سیاسی است. نگاهی به وضعیت محیط زیست در ایران اهمیت و فوریت حرکت در این جهت را توضیح میدهد. نگاه کنیم به وضعیت سه رکن زیستبوم، آب و خاک و هوا در ایران.
در زمینه آب
اخیرا” آقای حمید چیتچیان وزیر نیروی ایران فاش کرد که متوسط آب کشور از ۱۳۰ میلیارد متر مکعب به حدود ۸۰ میلیارد متر مکعب رسیده است. یعنی میزان آبهای بازآ، آبهای ناشی از بارش، حدود ۵۰ میلیارد متر مکعب یا ۴۰ در صد کاهش یافته است. بارش باران در ایران طی دو سه دههی اخیر حدود ۴۰ در صد کاهش یافته است. ایران از لحاظ سرانهی منابع آب در میان کشورهای جهان در جایگاه ۱۱۲ قرار دارد. از هر ۱۰۰ انسان یکی ایرانی است اما از هر ۱۰۰ لیتر آب تنها سه دهم لیتر سهم ایران است. با بهرهبرداری از ٩٧درصد آبهای سطحی، ایران بستر تمام رودخانههای خود را خشک یا نزدیک به خشک کرده است و دیگر چندان آبی در طبیعت ما جاری نیست. جمعیت ایران در طی هشت دهه ۱۰ برابر شده و از حدود ۸ میلیون نفر در آغاز سدهی خورشیدی جاری به ۷۸ میلیون نفررسیده است. بر این اساس، میزان سرانهی آب بازآ یا توسعهپذیر ساﻻنه کشور، از میزان حدود۱۳۰۰۰ متر مکعب در سال ۱۳۰۰ به حدود ۱۴۰۰ متر مکعب در سال ۱۳۹۲ تقلیل یافته است. این در حالیست که، سازمان محیط زیست کشور سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران را در قیاس با استاندارد جهانی سه برابر بیشتر تخمین میزند. این برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی باعث خشکیدن ۲۹۷ دشت از ۶۰۰ دشت ایران شده است. یعنی بیمی از دشتهای ما خشک شده است.
به دلیل عقب ماندگی سیستم کشاورزی و مدیریت فاجعهزا و مردم کمدان و غیر مسئول، کشاورزی ایران دشمن درجه اول محیط زیست شده است. در حالیکه تنها ۱۵ درصد مساحت ایران زیر کشت میرود، حدود ۹۳ درصد آب صرف کشاورزی میشود. این در حالیست که تنها ده درصد تولید ناخالص ملی کشور از راه کشاورزی به دست می آید و ۱۷ درصد نیروی کار کشور در این بخش مشغول هستند.
عیسی کلانتری معاون اول رئیس جمهور در امور آب، کشاورزی و محیط زیست نوشته است: در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد متر مکعب آبهای شیرین فسیلی صدها هزار ساله که حدود ۷۵٪ آبهای شیرین زیر زمینی بود را مصرف کردیم. که حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آن در ۸ سال گذشته بوده است. یعنی منابع را تاراج کردیم. امروز هیچ تالاب درون سرزمینی آب ندارد، از بختگان تا هورالعظیم، گاوخونی و ارومیه. با این وضع به زودی همه جای ایران مثل گاوخونی خشک خواهد شد. حتی امروز هم دیر شده است.
براساس شاخص فالکن مارک، و براساس شاخص سازمان ملل، ایران اکنون در وضعیت بحران شدید آبی قرار دارد. بر اساس شاخص مؤسسه بینالمللی مدیریت آب نیز، ایران در وضعیت بحران شدید آبی قرار دارد. بنا بر شاخصهای ذکر شده، کشور ایران برای حفظ وضع موجود خود تا ۱۰ سال دیگر باید بتواند ۱۱۲ درصد به منابع آب بازآی خود بیفزاید. چنینی کاری با توجه به توانایی و وضعیت ما ناممکن است. سال۱۳۹۳ خورشیدی، خبرگزاری جهانی طبیعت، بحران شدید آب را برای ایران بزرگترین چالش در دوران معاصر خواند. در این گزارش آمدهاست که بر اساس مستندات راهبردهای بینالمللی آینده (FDI)، ایران از سالها پیش در معرض بحران آب قرار داشته است، اما در سه دهه اخیر برای آن گامی برداشته نشدهاست. این گزارش حاکی از آن است که ایران از مرحلهٔ آمادگی برای خطر عبور کرده و هماکنون در خطر قرار دارد.
در زمینه خاک
در زمینه خاک نیز وضعیت همین گونه است. رییس موسسهی تحقیقات جنگلها و مراتع کشور اعلام کرد: بر اساس مطالعات انجام شده در این موسسه، با در نظر گرفتن هفت شاخص برای تعیین سطح بیابانهای کشور، در حال حاضر ۸۶ میلیون هکتار از اراضی ایران تبدیل به بیابان شدهاست. این به مفهوم آن است که مراتع درجه سه کشور بیابان شدهاند. او میگوید: سازمان جنگلها همیشه اعلام میکند که بیابانهای ایران ۳۲ میلیون هکتار وسعت دارند اما در این پروژه، طی ۱۰ سال با ۶۵ محقق دریافتیم که سطح بیابانهای ایران نه ۳۲ میلیون هکتار بلکه ۸۵ میلیون هکتار است. یعنی ۵۰ درصد سطح کشور و حتی بیشتر از ۵۰ درصد، بیابان است.
«کاظم نصرتی»، معاون پیشین سازمان جنگلها و مراتع نوشته است: «خاک کشور حفاظ خود را از دست داده است و در مواقع ریزش باران شسته میشود و به شدت آسیبپذیر است. دخالتهای بیمورد در عرصه منابع طبیعی و محیطزیست، تجاوز، تخریب و تبدیل اراضی، شخمزدنهای بیحد، واگذاری غیرفنی، غیرکارشناسی و غیرعلمی تمامی عواملی هستند که خاک کشور را در معرض نابودی قرار داده اند.»
او به خبرگزاری «مهر» گفته است:
«خاک ایران با تلفات دو میلیارد تن در هر سال، بیشترین فرسایش را بین کشورهای دنیا دارد که طبق آمارهای ارایه شده، منشا این فرسایش حیرتآور، فعالیتهای ناپایدار انسانی است.»
به گفته «محمدرضا نیشابوری» در دوازدهمین کنگره علوم خاک در دانشگاه تبریز در دهه ۸۰ شمسی معادل سه میلیارد تن در سال از خاک کشور دچار فرسایش شده است؛ رقمی که بیش از سه برابر متوسط جهانی است. برای جا به جایی این میزان خاک باید ۳۰۰ میلیون کامیون ۱۰ تن به کار گرفته شود.
بر اساس گزارش «بانک جهانی» که در سال ۱۳۸۴ رسانهای شد، سالانه ۱۲۵ هزار هکتار از سطح جنگلهای ایران کاهش مییابد؛ رقمی در حدود مساحت رشت بزرگ. در این گزارش پیشبینی شده است تا ۵۰ سال آینده عرصههای جنگلی ایران به کلی نابود شوند.
سازمان حفاظت محیطزیست نیز اعلام کرده است که سالانه ۸۰۰ هزار هکتار از مساحت مراتع کشور کاسته میشود که رقمی معادل دو برابر مساحت شهر ساری است.
علاوه بر همهی این فاجعهها، عدهای نیز با فروش خاک کشاورزی ایران به امارات حاشیهی خیلج فارس نوع دیگری از کشورکشی را براه انداختهاند. «پروین فرشچی» معاون محیط دریایی سازمان حفاظت محیطزیست خبر داد که خاک بسیار غنی جزیره هرمز از سوی شرکتهای خصوصی به کشورهای حاشیه خلیجفارس فروخته میشود. بر اساس اعلام رسمی گمرک جمهوری اسلامی، در سالهای نود و نود و یک ۲۱۵ هزار تن خاک به عنوان «صادرات غیرنفتی» از کشور خارج شدهاست. مثل حرکت دادن ماشین اصلاح در موی انسان، یک باره یک دسته مافیایی فرامیرسند و با وسایل ماشینی خود لایه قابل کشت زمین مردم را میتراشند و در کیسه میکنند و آنسوی آب به شیوخ میفروشد. دکتر نیشابوری از مسئولان دولتی مینویسد، در حالی که تولید یک سانتیمتر خاک حدود ۳۰۰ سال زمان نیاز دارد، در ایران سالانه حدود ۲ میلیارد تن خاک بر اثر فرسایش و تطاول از دست میرود.
در زمینه هوا و گرمایش
در زمینهی هوا و گرمایش زمین دیگر همه چیز در ایران و جهان روشن است. این یک بحران جهانی هولناک است که نه مرز میشناسد و نه عقب ماندگی و رشد. بحران مسمومیت هوا و گرمایش زمین بحران اصلی کل سیسم زیستیار کرهی زمین است. با این حجم صدور گازهای آلاینده به هوا و این سیر و سرعت گرمایش هر آینه ممکن است توازن زیستیار کرهی زمین به هم بخورد و دورهی انهدام تمدن بشری فرا برسد. بنا بر گزارش پژوهشگران و نهادهای علمی و زیستبومی، کرهی زمین هم اکنون وارد ششمین دورهی انقراص وسیع انواع موجودات زنده شده است. آخرین گزارشها حاکی از آن است که اگر در پنج انقراض پیشین دورهی انقراض گاه میلیونها سال طول کشیده است انقراض کنونی ممکن است طی یک سده بخش عمده ای از انواع موجودات زنده را برای همیشه از میان بردارد.
مهاجرت زیست بومی
یکی از مهمترین و خطرناکترین پیامدهای بحران زیست بومی مهاجرت زیست بومی است که ابعادی بسیار وسیعتر از کوچناشی از جنگ و فقر پیدا می کند. عوامل این کوچ چندگانه است و شامل خشک بومی، بیآبی، گرمای کشنده، هوای آلوده، کشاورزی ویران، ساختارای فروریخته و قحطی و تنازع ناشی از این همه است. در مهاجرت زیست بومی تلاش بقاع و تنازع بقاع با هم ترکیب می شوند و به موازات تشدید بحران امکان تشدید تنازع وجود دارد. مهاجرت زیست بومی شامل درونکوچی و برونکوچی میشود. در هر دو حالت انسانها از مناطق آسیب دیده و خشک و فقرزده به سوی مناطقی دارای شرایط بهتر کوچ میکنند. بخش عمدهی مهاجرت زیست بومی مهاجرت جبری و عمومی خواهد بود. یعنی در مناطق آسیب دیده شرایط زندگی چنان ویران میشود که راه دیگری جز کوچ نمی ماند. ابعاد این مهاجرت میتواند چنان باشد که بدل به بحرانزاترین مسألهی جهانی شود. برخی از نظریهپردازان مهاجرت را خطرناکترین نقطهستیز جامعه بشری در آینده ارزیابی میکنند.
در ایران از دهها پیش درون کوچی گسترش یافته است. خوزستان که تا پیش از انقلاب بزرگترین استان درون کوچ بوده است و از همهی نقاط مردم برای کار و زندگی بهتر به آنجا می رفتند در جریان جنگ و پس از آن به دلیل شروع بحران زیستبومی تبدیل به یکی از بزرگترین استانهای برونکوچ شده است. در نتیجهی این مهاجرت گاهی در استانهای همجوار یعنی اسفهان و فارس بین گروههای مهاجران و مردم بومی تنش رخداده است. مسئولان نهادهای مرتبط با مسأله محیط زیست در کشور بدون پردهپوشی پیرامون بحران جابه جایی جمعیت سخن میگویند. در ایران گفته میشود که طی دو سه دههی اخیر حدود ۴۰ میلیون ایرانی در کشور جا به جا شدهاند. بنا به گفتهی عیسی کلانتری از مسئولان، اگر وضعیت محیط زیست به همین شکل پیش برود حدود ٧٠ درصد ایرانیان، یعنی جمعیتی معادل ۵٠ میلیون نفر، برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور خواهند شد.
اکنون جمعیت کرهی زمین و میزان مصرف این جمعیت آنچنان افزایش یافته است که تمام سطح زمین و امکانات آن برای تأمین نیازهای جامعه و جهان مصرفی در یک چشم انداز چند دههای ناکافی است. در این وضعیت، دو عامل، یکی محدود شدن مداوم سطوح قابل زیست کرده زمین و دیگری افزایش مداوم سرانهی مصرف انسانها فضای حیاطی را تنگ و تنگتر خواهد کرد. در چنان وضعیتی سیل مهاجرت منجر به سیل مخالفت با مهاجرت خواهد شد. یکی از نیروهایی که بر این بستر تقویت می شود نیروی راست افراطی در کشورهای میزبان است که میتواند به راه حلهای فاشیستی برای مقابله با بحران زیستبوم روی بیاورد. مسأله به مقابله با مهاجرین و دفاع از امکانات زیستبومی محدود نخواهد ماند. چنانچه بحران مهار نشود و همینگونه پیش برود کشورهایی که اکنون مهاجر پذیر هستند برخی خود نیازمند به مهاجرت و یا گسترش فضای حیاطی خود خواهند شد. اگر امروز تملک و سیطره بر منابع انرژی مثل نفت و گاز و ذغال سنگ هنوز عمده است در آیندهای نه چندان دور نخست منابع آب و سپس قلمروهای کشت و دامپروری در کانون توجه قرا خواهد گرفت و جنگ آب جای جنگ نفت را خواهد گرفت. پدیدهی افزایش جمعیت، گسترش بازار مصرف و بالا رفتن سرانه مصرف که مورد علاقه سرمایهداری است باید طبق برنامهای خردمندانه و دموکراتیک و به موقع مهار شود و در مسیر انطباق با شرایط قرار گیرد. راه حل بنیدیدنی جز ایستادن در برابر موتور دودزای سود و سودای سرمایه داری وجود ندارد. امروزه برای خیلی از اقدامات زمان سپری شده است، اما هنوز میتوان کارهایی زیادی انجام داد و امید به بهسازی وضع را وجود دارد. شرط موفقیت در این امر سمت گیری برای زیست بومی شدن همهی احزاب و دولتها و نهادهای ادارهی جامعه است و همکاری اجتماعی و جهانی برای نجات زمین است.