پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۹

پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۹

ادای احترام به رفیقی دیرینه و مبارز
امروز دوباره حسرتی در دل دارم: حسرت اینکه حتی نمی‌توانم در این لحظه‌های تلخ، به دیدار زری خانم بروم و کنارش باشم، زمانی که سغایت دیگر در کنارش نیست و...
۲۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: رضا فانی یزدی
نویسنده: رضا فانی یزدی
آیا ترامپ می‌تواند پیش از آنکه اسرائیل و نئوکان‌ها جنگ جدیدی را آغاز کنند، به توافق جدیدی با ایران دست یابد؟
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، روز چهارشنبه قبل نوشت که از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، خواسته است تا به دستیابی ایالات متحده به یک توافق هسته‌ای با ایران کمک...
۲۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: تریتا پارسی
نویسنده: تریتا پارسی
سیاهکل، شعله‌ای در حافظه‌ی خاموش ما
این مکان می‌توانست، و باید، به موزه‌ای برای مقاومت، به فضایی برای آموزش، تأمل و گفت‌وگوی بین‌نسلی درباره آزادی، عدالت و رنج انتخاب بدل شود. در بسیاری کشورها، فضاهای مشابه...
۲۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
رسوایی واقعی!
چرا کشورهای غربی کاری برای متوقف کردن این فاجعه نمی‌کنند؟ در جهانی عادلانه، شورای امنیت سازمان ملل باید اسرائیل را وادار کند که محاصرۀ غزه را پایان دهد و نیروهای...
۲۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: برگردان: پروین همتی
نویسنده: برگردان: پروین همتی
اجرای عدالت یا توحش ادواری حکومتی؟
صدور و اجرای چنین احکامی به غایت غیرانسانی‌اند و نه تنها نشانی از اجرای عدالت در خود ندارند که نوعی توحش سیستماتیک حکومتی و رواج‌دهندۀ خشونت بیشتر در جامعه‌اند. اجرای...
۲۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: پروین همتی
نویسنده: پروین همتی
معمایِ فضازمان
آیا می‌توان جهانِ هستی را بدونِ فضازمان توصیف کرد؟ اینشتین آرزویی چنین چیزی را داشت. اما، این آرزو به گفته او بدان می‌ماند که آدمی به‌خواهد در جایی بدون اکسیژن...
۲۰ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: دکتر حسن بلوری
نویسنده: دکتر حسن بلوری
اعتراض مدنی علیه مجازات مرگ؛ سه‌شنبه دیگری در کارزار «نه به اعدام»
اعدام، به‌ویژه هنگامی که ابزاری برای سرکوب اعتراضات، ارعاب جامعه یا کنترل سیاسی باشد، نه‌تنها با اصل تناسب جرم و مجازات در تعارض است، بلکه نشانه‌ای از نقض کامل عدالت...
۲۰ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"
نویسنده: کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"

طبیعت گرایی و غرب

برای نخستين بار انديشه های طبيعت گرايانه عرفانی و صوفيانه هندی، كه از طريق تاجران، سربازان، و سياحان غربی به سرزمينهای اروپايی انتقال يافت. اين باورها بعد ها در فرايند حيات جديد خود در غرب و در ميان غربيان، به گونه ای ديگر خود را با محيط نا مانوس جديد هماهنگ ساختند و به جنبش های طبيعت گرايانه تبديل شدند.

یکی از جلوه های تمدنی غرب، جنبش های طبیعت گرایانه ای چون جنبش سبزها و…است که در دهه های اخیر به نفوذ، مشروعیت و قدرت فراوانی در سراسر غرب و بویژه اروپا دست یافته اند.
این گروهها که با اندیشه حمایت و حفاظت از طبیعت شکل گرفته اند، در پارلمان اروپا و مجالس قانون گذاری کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای توسعه یافته حضوری چشمگیر و گسترده بدست آورده و در برخی از آنها کنترل دولت ها را نیز در اختیار دارند.
کشتی های متعلق به این گروهها در دریاها و اقیانوس ها در برابر شکار نهنگ ها موانعی جدی ایجاد نموده و در برابر کشتی هایی که به انتقال پس مانده های ناشی از فعالیتهای هسته ای می پرداختند به صف آرایی نموده اند.
این گروهها خود را ملزم به نجات جان دلفین ها و نهنگ های به گل نشسته در ساحل سراسر کشورها دانسته و به شدت در این گونه زمینه ها فعال می باشند.
برخی از این گروهها پس از کسب قدرت سیاسی به ارایه و تصویب قوانین طبیعت گرایانه پرداخته و موانعی قانونی جهت جلوگیری از ایجاد صدمه به طبیعت به تصویب رسیده اند.
برخی از رادیکال ترین پیروان این جنبش های طبیعت گرایانه برای حفظ طبیعت، حتی از جان گذشتگی غیر قابل باوری از خود نشان داده اند که زنجیر نمودن خود به درختان در مسیر احداث جاده ها و ریل آهن یکی از معمولی ترین آن اقدامات متهورانه می باشد.
هدف ما در این مقاله آن است به شکلی مجمل و کاملا خلاصه شده ای به خواستگاه این گونه جنبش ها بپردازیم و ریشه های اجتماعی، روانی، حقوقی، عرفانی و… را مورد بررسی قرار دهیم. فلذا نکات ذیل در این راستا ارایه می گردد:
الف)بحث طبیعت در غرب (هرچند با آن سابقه چند صد ساله اش) نسبت به شرق بحث کاملا جدیدی محسوب می شود، چرا که در میان فلسفه ها و ادیان شرقی و بویژه هندی، طبیعت نقش بسیار محورینی را ایفاء می نماید و شرقیان و به ویژه هندی ها، نسبت به دیگر اقوام در این زمینه از اولویتی اساسی برخوردار می باشند.
برای نخستین بار فرانسیس بیکن، اولین فیلسوف عصر رنسانس در غرب، طبیعت را بعنوان موضوعی در گفتارهای فلسفی اش گنجانید.
او برآن بود که “علم” می بایست از انحصار “کلیسا” بدرآید و در اختیار بشر و در خدمت او قرار گرفته و موجبات تسلط “انسان” بر “طبیعت” و بهره مندی از آنرا مهیا سازد.
از نظر بیکن،علم باید از ابزاری ذهنی که تا آن زمان توسط کلیسا بعنوان ابزار شناخت خدا و سپس هستی شناسی مبتنی بر خدا معرفی شده بود رها شده، و به ابزار شناخت و تسلط بشر بر طبیعت تبدیل شود.
و باید آدمیان را قادر سازد تا با شرحه شرحه نمودن طبیعت و شناخت اجزاء آن و دریافتن اسرار مندرج در این طبیعت لبریز از اسرار، زمینه را برای استخدام طبیعت برای اهداف بشری مهیا سازد.
از نظر بیکن، “طبیعت” در ارتباط با “انسان” و به میزانی که به کار انسان و رفع نیاز و یاری و تقویت او می آید واجد “معنا” و “ارزشمندی” است.
آری، این آغاز کار طبیعت در اندیشه انسان غربی بود و این چنین است که در طی صدها سال گذشته، طبیعت موضوع علم قرار گرفت و توانست تغییر شگفت انگیزی را در زندگی بشری ایجاد نماید.
هدف انسان غربی، در تمام این مدت، متنعم شدن بی حد و حصر از طبیعت، در راستای اهداف، برنامه ها و خواسته هایش بود.
به مدد علم و دانش، بشر، آقا و سرور طبیعت و صاحب اختیار آن محسوب شده و به مانند خدایی قادر و متعال به تقدیر امورات طبیعت می پرداخت.
بهره مندی هرچه بیشتر “انسان” از “طبیعت” بوسیله “دانش”، “صنعتی شدن” را برای “غرب” به ارمغان آورد و چنان شکوه و عظمتی را به این بخش از جهان بشری اعطا نمود که هرگز در طول تاریخ گذشته به چشم نخورده بود اما در پی این مدرنیزاسیون و صنعتی شدن مفرط، طبیعت در این کشورها با خطرات جدی روبرو شده و در مسیر زوال و اضمحلال قرار گرفت چنانکه این امر موجودیت بشر را برای آینده ای نه چندان درور زیر سئوال برد.
دود کارخانجات، پساب های صنعتی که به رودخانه ها، دریاها، اقیانوس ها و سفره های زیر زمینی می ریختند، گازهای گلخانه ای، سوراخ شدن لایه ازن، و گرم شدن زمین به شدت چون حلقه طناب دار حلقوم بشر را تحت فشار قرار داده تنفس را برای انسان سخت و طاقت فرسا نموده و شبح مرگ و تباهی را در پیش چشمانش گذاشت.
این انسان، برای حفظ حداقل شرایط محیطی لازم برای موجودیت خود، شتابزده دست به فعالیتهایی زد.
ابتدا کتابها و مقالاتی منتشر شد که در آنها این خطر به عالمیان گوشزد شد و پس از آن جنبش های طبیعت گرایانه با هدف حفظ محیط زیست برای پایداری شرایط زیست بشری و ایجاد “تعادل” میان “انسان” و “طبیعت” به راه افتاد.
این فعالین در راستای برنامه های خود، توانستند استاندارها و قوانینی را با هدف کاهش آلودگی و آسیب دیدگی زمین و طبیعت آن تدوین و اجرا نمایند.
بشریت، در یافته بود که برای ادامه بقای خود، چاره ای جز دفاع و حفاظت از طبیعت نداشته و باید حفاظت از زمین و طبیعت آن، بعنوان مهمترین اولویت و حیاتی ترین استراتژی انسانی، مد نظر قرار گیرد.
اجلاس ریودوژانیرو و پیمان کیوتو برخی از مهمترین ماحصل این گونه فعالیتها می باشد.
ب) از نگرشی دیگر، جنبش های طبیعت گرایانه، می تواند مولود مواجهه “غربیان” با دنیای “شرق” باشد.
در بخش الف این مقاله، اشاره نمودیم که انسان غربی، با موضوع قرار دادن طبیعت برای دانش، توانست خود را صنعتی نماید و به قدرتی بلا منازع در روی زمین تبدیل شود.
محدودیت منابع و تلاش برای دست یافتن به بازارهای نوین مصرف، غربیان را به فکر “استعمار” انداخت و غرب با لشگرکشی به شرق، بویژه تمدن کهن و باستانی هند، آن دیار را فتح نمود.
به اعتقاد اینجانب، در این ماجرا، همانگونه که غرب از نظر فرهنگی در زندگی و فکر شرقیان تاثیرات شگرفی گذاشت، تمدن های شرقی نیز توانستند برخی از ذخایر عظیم معنوی خود را به غرب انتقال یا در میان غربیانی که برای دیدار از شرق و یا ماموریت در هندوستان و کمپانی هند شرقی به سر می بردند انتقال دهد.
و بدینگونه برای نخستین بار اندیشه های طبیعت گرایانه عرفانی و صوفیانه هندی، که از طریق تاجران، سربازان، و سیاحان غربی به سرزمینهای اروپایی انتقال یافت.
این باورها بعد ها در فرایند حیات جدید خود در غرب و در میان غربیان، به گونه ای دیگر خود را با محیط نا مانوس جدید هماهنگ ساختند و به جنبش های طبیعت گرایانه تبدیل شدند.
تاریخ بیانگر این نکته مهم است که غربیان تا قبل از ورود به فاز استعمار، هرگز با مواردی چون گیاهخواری آشنا نبوده و رواج گیاهخواری در غرب ماحصل آشنایی ایشان با اندیشه های طبیعت گرایانه شرق از کانال استعمار بوده است.
ج)نمی دانم که آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چرا غربی ها به فیلم هایی که در آنها، زندگی بشر شرقی در دامنه بکر طبیعت به تصویر کشیده شده تا این حد علاقمندند.
باید گفت که زندگی ماشینی روح بشر غربی را به شدت آزاده و در این روح خراش ایجاد نموده است.
غربیان این حجم ناهمگون آهن و سیمان و… را برای ادامه حیات خود لازم ولی ناهمگون و ناسازگار با ذات و طبیعت بشری خود می بیند.
لذا به طبیعت به مثابه مادری که از دامان آن دور افتاده و آن را گم کرده اند می نگرند و سعی در نوعی بازگشت به دامان مادر اصلی خود دارد.
هر کسی کو دور ماند از اصل خود
باز جوید روزگار وصل خود
بخشی از این حرکتهای طبیعت گرایانه، بویژه در عرصه های هنری از رویکردی این چنینی برخوردار بوده و ناشی از دلزدگی از زندگی ماشینی و هم ذات پنداری انسان با دیگر اجزاء طبیعت بوده می باشد.
د)انسان در دوران حاکمیت سنت به شدت وابسته به خدا بود و موجودیت و چیستی خود را در ارتباط با این مفهوم متعالی تعریف می نمود.
در پی عصر روشنگری و مدرنیزاسیون، انسان از وابستگی به خدا جدا شده و خداوند در زندگی انسان غربی ابتدا کم رنگ و رفته رفته محو و مفقود گردید.
این انسان رها از خدا، که تا دیروز خود و هویتش را در کنار این مفهومی متعالی و قدسی تعریف می نمود، احساس خلاء ژرف و تنهایی وحشتناکی پیدا کرد.
در واقع، طبیعت چیزی بود که می توانست تا حدی جای خدا را برای بشر و در زندگی او پر کند و بدینگونه، انسان در غیاب خداوند، تنها چیزی را که یافت و تنها چیزی را که تا حدودی با خود سازگار و هم سنخ دید طبیعت بود.
بویژه پس از ارایه تئوری تکامل داروین، غربیان به نوعی دست افزار علمی برای توجیه این رویکرد فلسفی خود به سوی طبیعت دست یافته و به خویشاوندی خویش را با این گستره جدید باور نمودند .
آری، گفتیم که انسان غربی(یا بقول دوستی فرهیخته انسان در غرب) در مسیر جریان نوزایی و اقدامات ستمگرانه ارباب دین و کلیسا از دامان خدا به دور افتاده و ارتباط خود را از این منبع فیض و معنا قطع نمود و در پی آن به نوعی احساس تنهایی و پوچی ناشی از این گسست ناگزیر در افتاد و از لحاظ روانی مصمم شد تا بدیلی برای این ثروت و سرمایه از کف رفته بیابد و با تمسک به آن، در زوایای باطنی خود تا این حد احساس تنهایی و پوچی نکند از اینرو متوجه خویشاندی خویش با طبیعت شد.
ح)در عصر پیشامدرنیسم، همان که حکما عصر سنت یا تراداسیون می نامندش، خدا ملاک و محور حق و حقانیت بود و هرآنچه که در عالم بود در نوع ارتباط با پرورگار عالم، صاحب حق محسوب می شد.
در جریان مدرنیته، خداوند ابتدا از زندگی بشر و سپس از کتابهای حقوقی، قوانین و گفتمان حق و ناحق محو، و انسان به جای خداوند در راس نظام های حقوقی ایستاد و ملاک آن شد.
بر این اساس بود که انسان، به خود حق می داد تا هر چیزی را در ارتباط با خود بعنوان “انسان” و نه بعنوان یک “فرد” تعریف نموده و ملاکهایی بشری برای حقوق فردی و اجتماعی خود تدوین نماید.
اما با گذار از مدرنیسم به پسامدرنیسم، سکه تقسیم “هستی” به “انسان” و “غیر انسان” از اعتبار ساقط شد و چنین وا نموده شد که هستی قابل تفکیک به انسان و غیر انسان نمی باشد فلذا ملاک حق در این گونه بینش های پسامدرن، نه انسان، بلکه محض هستی به ما هو هستی محسوب معرفی شد.
در این بینش، هرچیزی بنا بر هستی اش و نه انسان یا درخت بودنش صاحب حق انگاشته شد.
در این گونه نگرش های طبیعت گرایانه، انسان به خاطر حفظ موجودیت خود نبود که به طبیعت حق حیات می داد. بلکه در آنجایی که انهدام بخشی از طبیعت نیز تاثیری بر اکوسیستم حیاتی انسان نمی گذاشت و می توانست نوعی از رفاه را برای او ایجاد نماید، باز انسان حق نداشت تا به آسیب یا تخریب طبیعت بپردازد.
اینکه گروهی از طبیعت گرایان، خود را با زنجیر بر تنه درختانی که در مسیر جاده های در حال احداث بودند، می بستند و حتی حاضر نبودند جان هیچ درختی ولو با تاسیس جنگلی به خطر افتد از این نگرش برخوردار بودند.
اکثریت حرکتهای تند و رادیکال، از سوی گروهی از طبیعت گرایانی شکل می گرفت که با این بینش به تفسیر هستی و طبیعت می پرداختند.
در پایان، شایان ذکر است که تنوع موجود در میان جنبش های طبیعت گرایانه، ناشی از تنوع میان خواستگاههای فکری- فلسفی و شرایط زمانی و مکانی وقوع هر یک از آنها می باشد.
من، در مقاله فوق به بخشی از این خواستگاههای فکری، فلسفی و اجتماعی اشاره نمودم اما تاکید می کنم که این خواستگاهها تنها علل وجودی این گونه حرکتها نمی باشد و گذشت زمان نشان خواهد داد که این گونه حرکتها از ابعاد دیگری نیز قابل بررسی بوده اند که در این مقاله از قلم افتاده و هیچ اشاره ای به آنها نشده است.

تاریخ انتشار : ۸ آبان, ۱۳۸۴ ۲:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

توقیف کشتی مادلین وبازداشت فعالین صلح – ادامه نسل کشی گرسنگان غزه

ما از همه دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی می خواهیم با محکوم‌کردن بازداشت غیرقانونی سرنشینان کشتی «مادلین»توسط دولت اسرائیل، اقدامات لازم را برای آزادی فوری بازداشت‌شدگان وپیگرد قانونی عاملان این اقدام، در مراجع صلاحیت‌دار بین‌المللی، دردستور کار قرار دهند.

ادامه »
سرمقاله

راهپیمایی به سوی غزه، عبور از مرزهای بی‌تفاوتی و بی‌عملی جهانی!

راهپیمایی جهانی به سوی غزه تلاشی است مسالمت‌آمیز برای بازگرداندن کرامت به مرکز گفت‌وگوی جهانی و واکنشی است بجا و مؤثر به سکوت، بی‌عملی و ناتوانی نهادهای رسمی و حقوقی بین‌المللی در برابر نقض‌ فاحش حقوق بشر در غزه، ارتکاب جنایات جنگی مکرر از سوی اسراییل و اقدام به نسل‌کشی آشکار.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

اجرای عدالت یا توحش ادواری حکومتی؟

صدور و اجرای چنین احکامی به غایت غیرانسانی‌اند و نه تنها نشانی از اجرای عدالت در خود ندارند که نوعی توحش سیستماتیک حکومتی و رواج‌دهندۀ خشونت بیشتر در جامعه‌اند. اجرای احکام منجر به قطع عضو بر مبنای قوانین بین‌المللی نیز مصداق شکنجه محسوب می‌شوند..

مطالعه »
یادداشت

خشونت، قانون، و زنانی که در کنار نظام ایستاده‌اند

وقتی مردان در برابر حقوق زنان می‌ایستند، ردپای حفظ قدرت و امتیاز را می‌توان در مواضعشان دید. اما هنگامی‌که زنی خواستار حذف قانونی می‌شود که برای نجات جان زنان طراحی شده، دیگر با مخالفتی ساده مواجه نیستیم؛ بلکه با بازتولید آگاهانه نظامی مواجهیم که حق انتخاب و امنیت را از زنان دریغ می‌کند.

مطالعه »
بیانیه ها

توقیف کشتی مادلین وبازداشت فعالین صلح – ادامه نسل کشی گرسنگان غزه

ما از همه دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی می خواهیم با محکوم‌کردن بازداشت غیرقانونی سرنشینان کشتی «مادلین»توسط دولت اسرائیل، اقدامات لازم را برای آزادی فوری بازداشت‌شدگان وپیگرد قانونی عاملان این اقدام، در مراجع صلاحیت‌دار بین‌المللی، دردستور کار قرار دهند.

مطالعه »
پيام ها

پاسخ نهضت آزادی ایران به پیام تبریک سازمان فدائیان خلق (اکثریت)

از پیام تبریک صمیمانه شما به مناسبت شصت و چهارمین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران سپاسگزاریم. نهضت آزادی همواره در راه آرمان‌های آزادی، عدالت و مردم سالاری، مبارزه مسالمت آمیز و تلاش صبورانه کرده است و اینک از اشتراک نظر در این موارد با آن سازمان که سال‌های طولانی به مبارزه و فداکاری ادامه داده، خرسند است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

ادای احترام به رفیقی دیرینه و مبارز

آیا ترامپ می‌تواند پیش از آنکه اسرائیل و نئوکان‌ها جنگ جدیدی را آغاز کنند، به توافق جدیدی با ایران دست یابد؟

سیاهکل، شعله‌ای در حافظه‌ی خاموش ما

رسوایی واقعی!

اجرای عدالت یا توحش ادواری حکومتی؟

معمایِ فضازمان