یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۰

یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۰

جایگاه تحولات سوریه در سیر تطورات منطقه...
در ملاقاتهایی هم که در واپسین روزهای حکومت اسد بین بشار اسد با مقامات ایرانی از جمله عراقچی و ولایتی و لاریجانی انجام شده بود، وی با اعتماد به نفس...
۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: م. نوید
نویسنده: م. نوید
به مقابله جدی با فاشیست های سلطنت طلب برخیزیم!
ما باید انفعال را کنار گذاشته و بار دیگر تاریخ را برای مردم و بویژه جوانان توضیح دهیم، ما باید علیه تحریف و واژگون کردن واقعیت های تاریخی که از...
۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!
غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!
...اگر کشته شدن باعث تقویت می‌شود، چرا برای قوی‌تر شدن نباید خودمان را به کشتن بدهیم؟ چرا برای تقویت ارتش‌مان، آن را به ارتش یک کشور دیگر تبدیل نکنیم تا...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: ا. م. شیری
نویسنده: ا. م. شیری
نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!
همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!
پدیده ممنوعیت از پرواز در غرب موردی آشناست و عمدتا بعد از عملیات القاعده در سال ۲۰۰۱ به سپهر عمومی راه یافت. بویژه در ایالات متحده لیست هایی بوجود آمد...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه
آریایی بودن: افسانه یا واقعیت؟
مفهوم نژاد آریایی و ادعای برتری نژادی، هیچ‌گونه مبنای علمی ندارد. مطالعات ژنتیکی نشان داده‌اند که همه انسان‌ها از یک نیای مشترک برخوردارند و تفاوت‌های ژنتیکی میان گروه‌های انسانی بسیار...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده

طلوع طلایی در دادگاه

اما حمله به فعال های پامه و چند روز بعد ترور پاولوس فیاس آشکارا بخشی از راهبرد طلوع طلایی برای حرکت به پیش بود، طلوع طلایی قبلا در پیرائوس قوی بود و می خواست قدرت را از چپ بگیرد. من فکر می کنم آن ها می خواستند راه تجارت بزرگ را در پیرائوس هم هموار کنند که بتوانند کمونیست ها، چپ گراها و اتحادیه های کارگری اینجا را بیرون بریزند.

الپ کیسرلی اوغلو و لیاس تسام پاردوکاس – برگردان : هاتف رحمانی

دادگاه های جنایی علیه طلوع طلایی برای شکست فاشیسم در یونان حیاتی هستند

دادگاه ها علیه طلوع طلایی (یا چریسی آوگی) حداقل آغاز شده است. در آوریل 2015، شصت ونه نفر از حزب فاشیست یونان به تاسیس سازمان جنایی، عضویت در یک سازمان جنایتکار، انجام اقدام های جنایتکارانه، و اتهام های کوچک بسیاری متهم شدند. جدی ترین این اتهام ها در رابطه با قتل پاولوس فیساس، یک فعال چپ گرای ثایت قدم و موسیقی دان بود .

دو سال پیش، حزب در اوج خود بود، در پارلمان نماینده داشت وبرای انجام رشته ای از حمله های خشن علیه مهاجر ها و چپ گرا ها احساس قدرت کافی می کرد. اعتراض های گسترده علیه حزب به ویژه پس از قتل فیسیاس مقام های حزبی را وادار به واکنش کرد. اولین دستگیری عضو های طلوع طلایی در سپتامبر 2013 روی داد. فعال های پنهان شده در جنبش های توده ای توانسته بودند از دادگاه ها برای توضیح خشونت حزب و ماهیت ضد دموکراتیک آن استفاده کنند.

از همان آغاز ناظران طلوع طلایی برای رصد کردن این روند قانونی و تربیت افکار عمومیی نسبت به وضعیت در آن جا حضور داشته اند. الپ کیسرلی اوغلو روزنامه نگار آزاد و کمونیست اخیرا با لیاس تسامپارادوکاس وکیل ناظر طلوع طلایی برای بحث آن که چرا طلوع طلایی بدون هیچ مزاحمتی توانست این قدر طولانی رشد کند، مبنای دادگاه ها، و چشم انداز های شکست دادن فاشیسم در یونان نشستی بر گزار کرد.

پآیا می توانید کمی در باره ناظر طلوع طلایی به ما بگویید؟

ناظر طلوع طلایی ابتکاری برای رصد کردن دادگاه علیه طلوع طلایی است، که از سوی اتحادهلنی برای حقوق بشر، دیده بان یونان علیه فاشیسم و سخنرانی نژاد پرست در رسانه ها، که بعنوان بخشی از بنیاد آموزشی ESIEA(اتحادیه روزنامه نگار های روزنامه های آتن) فعالیت می کند، اتحادیه ضد فاشیست آتن و پیرائوس، و شورای ائتلاف مهاجر های شهر آتن و دیگر ابتکار های ضد فاشیست و ضد نژاد پرستی سازمان داده شد.

آن چه ناظر طلوع طلایی به صورت پایه ای انجام می دهد رصد کردن دادگاه های چریس آوگی/ طلوع طلایی و ارائه تصویری عینی از آن چه در دادگاه ها اتفاق می افتد است. ما هر چیزی را که در داخل دادگاه ها گفته و انجام می شود ثبت و آن را در تارنگاشت خود منتشر می کنیم. ثبت شده ها به انگلیسی هم ترجمه می شوند.

این دادگاه ها بسیار اهمیت دارند. ما می خواهیم تاریخ نگار های آینده ببینند و بتوانند آن چه را رخ می دهد درک کنند. اما هیچ تبلیغات بزرگی در رابطه با دادگاه وجود ندارد اگر چه شاید مهم ترین دادگاه در یونان از سال 1974 است.

پآیا علاقه شما در عمومی کردن دادگاه های طلوع طلایی فقط برای تاریخ دان های آینده است؟

زمانی بود که بحث های طولانی در باره آن که طلوع طلایی چه نوع سازمانی است و در باره فعالیت های آن وجود داشت. آیا یک سازمان نئو نازی است، یک سازمان ملی گرااست، یا فقط نوع دیگری از حزب دست راستی است، و فعالیت های آن قانونی هستند یا آیا عضو های طلوع طلایی عملا در نقض خشن قانون های جزایی، مانند حمله، کتک زدن، و ترور مهاجر ها و فعال های چپ گرا درگیر هستند؟رصد کردن دادگاه فرصت نگاه به شاهد های واقعی، سخت و مسلمی را می دهد که افشا می شود و به افکار عمومی منتقل می شود .

مسئله این است ، همان طور که گفتم، هیچ تبلیغات بزرگی در رابطه با این دادگاه وجود ندارد. ناظر طلوع طلایی، برخی روزنامه نگار های آزاد و روزنامه ها و برخی وبلاگ ها بیشترین اطلاعات را علنی می کنند و رسانه های جمعی – اگر اصلا دادگاه را پوشش دهند- نیز در زمان گزارش در باره دادگاه از این منبع ها استفاده می کنند.

هر چند ، من فکر می کنم بدون این تلاش اهمیت دادگاه می تواند تقلیل یابد  .

منظورتان از تقلیل یافتن” چیست؟

خوب، طلوع طلایی در خفا عمل می کند، اگر چه برای هرکسی عیان است که این سازمانی فاشیستی و نژادپرست با تمام پی آمد هایی است که از یک چنین گروهی حاصل می شود.

اما رسانه های جمعی برای پوشاندن طلوع طلایی و جنایت های آن تلاش کردند. طلوع طلایی در رسانه ها تنها مانند حزب سیاسی دیگری به تصویر کشیده شد چون آن ها هم در پارلمان حضور داشتند. منطق آن ها عبارت از آن بود که : اگر طلوع طلایی تنها حرب عادی سیاسی دیگری است، چرا باید به ویژه خیلی زیاد نگران آن باشیم؟

اما چیزهای زیادی در جریان دادگاه در رابطه با عملیات طلوع طلایی آشکار شد و ما برای ثبت این شاهد ها و رودر رو کردن افکار عمومی با آن شاهد ها تلاش می کنیم .هنوز می توانید ببینید که رسانه های جمعی نه دادگاه ونه آن چه را که دادگاه عیان شدبه صورت واقعی پوشش نمی دهند.

هیچ تلویزیون یا رادیو جریان مسلط رسانه ای برای پوشش دادگاه ها وجود ندارد، تنها برخی روزنامه نگار ها هستند که تا اندازه ای برای پوشش آن تلاش می کنند. این موردی مانند هر دادگاه دست اندر کار جنایت سازمان یافته، تجاوز، قتل، و مانند آن نبود، که این دادگاه ها همیشه از سوی رسانه های جمعی پوشش داده می شوند.

چرا فکر می کنید رسانه های جمعی ماهیت واقعی طلوع طلایی را پنهان کردند و طوری به رفتار خود ادامه می دهند که انگار هیچ چیز خاصی جریان ندارد؟

خوب، من مایلم اعلام کنم آن ها می خواهند اهمیت دادگاه را تقلیل دهند. خروجی رسانه ها هم به طور عمده تجارت خصوصی هستند، به ویزه زمانی که رسانه های جمعی هستند. شاید برخی از آن ها با طلوع طلایی رابطه دارند، شاید قکر می کنند که طلوع طلایی ممکن است در آینده زمانی که آن ها آلترناتیوی را به دموکراسی ترجیح می دهند و به کسی برای در هم شکستن جنبش ها نیاز دارند مفید تر باشد.

شما پیش تر اشاره کردید که دادگاه های طلوع طلایی شاید مهم ترین دادگاه ها در یونان از زمان پایان خوانتای نظامی در ۱۹۷۴ هستندچرا چنین است؟

خوب ما همراه با طلوع طلایی یک سازمان جنایی داریم که حرکت می کند و با ماسک یک حزب سیاسی عمل می کند. طلوع طلایی در خشونت های بسیار و برخی اوقات حمله های مرگباری علیه مهاجر ها و جنبش ها دست داشته است. این مسئله بزرگی در این لحظه در یونان است . 

یک جمع بندی موفقیت آمیز از این دادگاه ها، محکومیت متهم ها،می تواند تاثیر سیاسی مهمی داشته باشد. هم چنین، ما اکنون می توانیم شاهد باشیم که آن ها به صورت جدی تضعیف می شوند در حالی که در سال 2012 خیلی قوی بودند. اخیرا ویدیوئی از دیمتریوس کوکوتسیس،عضو پارلمانی طلوع طلایی علنی شد. او در آن ویدیو ناسیونال سوسیالیسم را محکوم و چیزهایی در این راستا می گوید “فاشیسم و نازیسم اکنون برای ما تمام شده است، ما اکنون ناسیونالیست های یونانی هستم، ازهم اکنون خیلی قوی نخواهیم بود اما گفتمان ما تلاش خواهد کرد آن را در معرض دید مردم قرار دهد .”

البته محکومیت فاشیسم در برابردادگاه برای مبارزه با فاشیسم کافی نیست اما بخش مهمی از مبارزه علیه آن است. طلوع طلایی هنوز برای سازمان یابی تلاش می کند اما اکنون کاملا شکست خورده است و من فکر می کنم این ناشی از دادگاه ها بوده است و آن ها و دسیسه های آن ها برای مردم بیش از پیش شناخته شده هستند. آن ها برای ادامه انجام آن چه در گذشته انجام می دادند مشکل های جدی دارند.

طلوع طلایی حزبی نیست که یک شبه ظاهر شد یا عنصر های جنایتکار یا فاشیست آن جدید نیستنددر دهه ۹۰ برخی اوقات گفتمان پارلمانی در باره ممنوعیت طلوع طلایی وجود داشت.

اما در واقعیت، مقام ها هیچ علاقه ای به تعقیب آن ها تا اواخر 2013 با ترور پاولوس فیاس نداشتند، مرگ او بخشی از نماد بزرگتر خشونت فاشیستی علیه مهاجر ها و غیره بود. چرا دولت این مدت طولانی با طلوع طلایی مبارزه نکرد و چرا اکنون مبارزه می کند؟

طلوع طلایی حزبی قدیمی است، از دهه 1980 جوانه زد و رهبر های آن حامی های دیکتاتوری پس از سرنگونی خوانتا (1967-1974) بودند وهستند. آن ها اولین فرصت بزرگ خود را در دهه 90 در هنگام ستیزه با آن چه اکنون به صورت بین المللی جمهوری مقدونیه یوگسلاوی سابق خوانده می شود داشتند.

بعد از آن، شونیزم شعله ور شده از سوی دولت در یونان در حال بر آمدن بود. طلوع طلایی توانست در آن روز ها رشد نماید اما یک گروه حاشیه ای باقی ماند. مثلا، تا هم اکنون، آن ها در دانشگاه ها کاملا شکست خورده اند. ظهور طلوع طلایی در دهه 90 با ظهور مجدد رادیکالیسم چپ در یونان که به ویژه در دانشگاه ها قوی بود بسته شد.

حادثه بزرگ بعدی که طلوع طلایی در آن دست داشت در 1998 رخ داد که آنتونیوس آندرستوپولوس( پری اندروس) عضو سابق طلوع طلایی و معاون رهبر آن برای کشتن دیمتریس کوسوریوس، عضو شورای مرکزی اتحادیه ملی دانشجویان یونان، و فاتیادیس و کاراباتسولیس که از مبارزه معلم های ابتدایی حمایت می کردند تلاش کرد. امروز اندرتسوپولوس عملا در راست طلوع طلایی قرار دارد، و طلوع طلایی را به تسلیم مبارزه متهم می کند.

پس از آن بحران یونان را فرا گرفت، با این که طلوع طلایی پدیده ای سیاسی و نه پدیده ای اقتصادی است، اما یکی از سازوکارهای اصلی ضعیف کرذن آن بحران یونان است. حتی قبل از بحران ما حزب های نژادپرست و فاشیست میانه رویی داشتیم که اگر اقدام خیابان نبود نژادپرستی و فاشیسم را قانونی می کردند. زمانی که خود بحران ضربه زد، گفتمان و لفاظی نژاد پرستی نیز در حزب های اصلی سیستمی درصحنه پدیدار شد.  

همه این ها کمک کرد و اقدام های طلوع طلایی را قانونی کرد. اما، ترور پاولوس فیاس توسط جوخه ضربت فاشیست در شب 18 سپتامبر 2013 نقطه عطف بود. قبل از ترور، طلوع طلایی به اوج خود رسیده بود و پس از آن به خاطر پیگرد نزول خود را آغاز کرد.

تا آن زمان پیگردی وجود نداشت، شاید چون طلوع طلایی مستقیما یا به طور غیر مستقیم توسط دولت محافظت می شد تا بعنوان ابزار مفیدی در آینده مورد استفاده قرار گیرد. اما اوضاع با ترور پاولوس فیاس تغییر کرد. او یکی از مهاجر های “گمنام” نبود که تا آن زمان قربانی طلوع طلایی شده بودند، او یک یونانی بود. و البته چپ گرا و خواننده رپ ضد فاشیست بسیار نامداریبود که اگر چه به سازمان خاصی تعلق نداشت اما به خاطر گرایش چپ و موضع ضد فاشیست خود بسیار معروف بود .

این بار، دولت ناگزیر از اتخاذ اقدامی قطعی بود که تاثیر مهمی داشت. چپ هم در سال 2013 در اوج خود بود و با تظاهرات توده ای سریع در سراسر کشورعلیه طلوع طلایی و قتل پاولوس فیاسواکنش نشان داد. من آن روز ها را که در خیابان بودیم به یاد دارم.

آن (روزها) بوی دسامبر 2008 را داشت که چپ به صورت گسترده ای علیه قتل الکساندرو گریگورپولوس توسط اپامینونداس کورکونئاس پلیس در خیابان بود. دولت نمی توانست خطر دسامبر 2008 دیگری را در 2013قبول کند، آن ها نمی توانستند بیش از این پنهان کاری کنند و دادگاه علیه طلوع طلایی آغاز شد.

رابطه طلوع طلایی با دستگاه های مختلف دولت چیست؟گفته می شود که آن ها پایگاه قدرتمندی در نیروی پلیس دارند.

شایعه هاوتامل هایی وجود دارد، ما خیلی خوب می دانیم که طلوع طلایی حمایت حوزه های انتخاباتی بیش از 50 درصد نیروی پلیس را دارد. پلیس ها در لیست رای دهنده های جداگانه لیست می شوند و صندوق های (خاص) رای خود را در اداره هایی که خدمت می کنند دارند بنا بر این ما تصور روشنی از رای آن ها داریم.

در رابطه با ارتش، من فکر می کنم رابطه ها همانند است. بسیاری از عضو های طلوع طلایی در ارتش هستند و در رده های افسری. مثلا برادر کاسیدیاریس افسر ارتش است، او عضو طلوع طلایی ودر حادثه خشونت علیه مهاجری در تسالونکی دست داشت. همچنین افسران باز نشسته بسیاری حامی یا عضو های طلوع طلایی هستند. مثلا اپیتیدئیوس معاون ژنرال به عنوان نماینده پارلمان طلوع طلایی برای پارلمان اروپا برگزیده شد.

در رابطه با قضات و غیره، نمی توانم چیزی بگویم. اما در رابطه با مشاغل مانند پزشکان و آموزگاران، من فکر می کنم که روی آن ها هم بیش از حد نفوذ دارند.

در رابطه با اتحادیه های کارگری، آن ها هرگز بین آن ها جایگاهی نداشتند. حتی در اوج خود، طلوع طلایی برای ورود یا نفوذ به اتحادیه های کارگری تلاش نمی کرد جایی که تلاش کردند نفوذ کنند، مثلا در اتحادیه کارگران حمل ونقل، بلافاصله از آن جا بیرون انداخته شدند. اتحادیه های کارگری ثابت کرد واکنش سختی در این موضوع دارد.

نظرتان در باره فعالیت های اجتماعی” تر فعالیت های خیابانی طلوع طلایی چیست؟ آن ها برای افراد فقیر غذا توزیع می کردند و خون اهدا می کردندآیا این رفتار ها به ظهور آن ها مساعدت و به کسب پایگاه اجتماعی قوی تر کمک کرد؟

بله خوب، آن ها فعالیت های اجتماعی خیابانی را انجام می دادند، اما همه آن ها بر انگیزه های نژاد پرستانه مبتنی بود. آن ها تنها یک بار برای اهدا خون به یونانی ها تلاش کردند اما خیلی خوب موفق نشدند چون بیشتر بیمارستان هایی که آن ها ثبت نام کردند اقدام آن ها را رد کردند. آن ها مقداری توزیع غذا هم انجام دادند، باز هم تنها برای یونانی ها، اما این تلاش ها هم موفقیت آمیز نبودند. اگر از من بپرسید،من فکر می کنم آن ها خیلی کمتر ازآن که خودشان دوست دارند نشان دهند ضریه زدند.

خوب چرا پاولوس فیاس به قتل رسید؟ چرا هدف فاشیست ها قرار گرفت؟

قبل از همه باید به پیرائوس، منطقه ای که در آن قتل انجام گرفت توجه کرد. پیرائوس یک بخش ومنطقه خیلی قدرتمند طبقه کارگر است. هم زمان، پیرائوس سنگر چپ نیز هست. به ویژه اتحادیه کمونیستی جبهه پامهPAME که به حزب کمونیست یونان نزدیک است. در حقیقت چندین روز پیش از آن که طلوع طلایی پاولوس رابکشد، آن ها حمله های جنایت آمیزی علیه فعال های پامه در پیرائوس به راه انداختند. خوشبختانه کسی کشته نشد.

اما حمله به فعال های پامه و چند روز بعد ترور پاولوس فیاس آشکارا بخشی از راهبرد طلوع طلایی برای حرکت به پیش بود، طلوع طلایی قبلا در پیرائوس قوی بود و می خواست قدرت را از چپ بگیرد. من فکر می کنم آن ها می خواستند راه تجارت بزرگ را در پیرائوس هم هموار کنند که بتوانند کمونیست ها، چپ گراها و اتحادیه های کارگری اینجا را بیرون بریزند.

تنها چند روز پیش از حمله طلوع طلایی به پامه و ترور پاولوس فیاس لوانوس لاگوس نماینده پارلمان طلوع طلایی به وضوح اعلام کرد :” ما کمونیست ها را از پیرائوس بیرون خواهیم کرد، چون آن ها راه توسعه منطقه را با اتحادیه های کارگری واعتصاب ها سد می کنند .”

در رابطه با پاولوس: همان طور که گفتم او در منطقه با چپ گرایی و موسیقی ضد فاشیستی خود بسیار معروف بود. او در پیرائوس زندگی می کرد و بسیار فعال بود و مردم او را می شناختند. روشن تر از بلور است که او هدف طلوع طلایی وگیورگوس روپاکیاس جانی بود که یک دستور ترور آشکار را انجام داد. تصادف نبود. روپاکیاس، پاولوس را تصادفی یا شانسی زخمی نکرد.

تنها به چگونگی انجام تروز توجه کنید: در اواخر شب 17 سپتامبر 2014، پاولوس فیاس و شش نفر از دوستان او کافه ای را که در آن مشغول تماشای فوتبال بودند ترک می کنند. لحظه ای که آن ها از کافه خارج می شوند، حدود 20 فاشیست در طرف دیگر خیابان در حال فریاد زدن به آن ها و دنبال کردن آن ها بودند. پاولوس و دوستان او به گوشه ای می پیچند در حالی که فاشیست ها هنوز آن ها را تعقیب می کردند.

بعد فاشیست برای حمله به سمت آن ها می روند. پاولوس به دوستان خود فریاد می زند “فرار کنید!” و اکثر آن ها می گریزند، اما دو نفر از دوستان او با این که مورد حمله فاشیست ها بودندبا او می مانند. گروهی از فاشیست ها به آن ها حمله می کنند، در حالی که گروه دیگری دایره ای در اطراف آن ها تشکیل می دهند تا از دخالت دیگران جلوگیری کنند.

دقیقا در این لحظه، روپاکیاس اتوموبیل خود را به سمت این گروه می راند، آن را نزدیک گروه متوقف می کند، از اتوموبیل خارج می شود و مستقیما به سوی پاولوس می رود. او به سمت دو دوست دیگر پاولوس نمی رود، هدف او خیلی روشن است. او می داند پاولوس کیست و باید به او ضربه بزند، او به دو نفر دیگر توجهی ندارد. راه (فرار) پاولوس و هر یک از دو دوست باقی مانده او توسط فاشیست ها در حالی که دو فاشیست هر یک از آن ها را از هر دو طرف نگه داشته اند بسته می شود.

روپاکیاس از پشت سر می رسد با بازوی چپ خود ضربه ای به پاولوس وارد می کند، چاقوی خود را با دست راست خارج می کند و پای راست او را برای ضربه به شریان زخمی می کند و برای دومین وسومین بار قطعا به قلب او ضربه می زند تا از مردن آن مطمئن شود. او چاقو را بیرون می کشد و دوباره به اتوموبیل خود باز می گردد. او در حال تلاش برای فرار دستگیر می شود .تا آن زمان هیچ پلیسی دخالت نمی کند.

برای جمع بندی : ترور سازمان یافته بود و تا آخرین مرحله برنامه ریزی شده بود. تنها روز و ساعت انجام ممکن است تصادف بوده باشد. پاولوس و دوستان او ممکن بود در آن روز وساعت برای تماشای فوتبال به آن کافه نروند .اما فکر می کنم طلوع طلایی تلاش می کرد تا پاولوس فیاس را در جای دیگری ترور کند.

اجازه بده کمی در باره چارچوب قانونی خود دادگاه صحبت کنیم طبق قانون اساسی یونان، ممنوع کردن حزب های سیاسی ممنوع استادعای ویژه در برابرمدافعان آن چیست؟

بله، طلوع طلایی به مثابه یک حزب عمل می کند اما نه حزب سیاسی است و نه خود فعالیت هایی که دنبال می کند قانونی است. آن چه عملا مورد پیگرد قرار دارد افراد خاصی متهم به انجام فعالیت های معین جنایی مانند وارد شدن و یا هدایت کردن یک سازمان جنایتکار، به راه انداختن حمله و انجام قتل است.

آیا فکر نمی کنید که فعالیت جنایت سازمان یافته طلوع طلایی، از جمله قتل و ترور برنامه ریزی شده، اگر به عنوان نتیجه منطقی موضع سیاسی و ایدئولوژیک آن ها بعنوان فاشیست مد نظر قرار گیرد می تواند قابل درک باشد؟ آیا شکل ایدئولوژیک وسیاسی این فاشیست ها نیستکه باید در آغاز به جای اثر آن چه به صورت منطقی خارج از هویت فاشیستی خود پی می گیرند تعقیب شود؟

البته من فکر می کنم که فعالیت جنایت سازمان یافته آن ها ناشی از هویت قاشیستی آن ها است. اما مطمئن نیستم که آیا در یونان امروز امکان قانونی برای ممنوع کردن یک حزب سیاسی وجود داشته باشد. قانون بسیار جدیدی وجود دارد که سخنرانی نفرت آمیز وغیر آن را غیر قانونی می سازد. اما ماشین قضایی دولت یونان تمایلی به این قانون جدید ندارد.

مثلا،با وجود این واقعیت که قانون یونان انگیزه نژادپرستی را بعنوان رویدادی تشدید کننده می شناسد، اما در تمام این سال ها تنها یک محکوم وجود داشته است : در مورد ترور شهبازلقمان مهاجر پاکستانی دادگاه تایید کرد که مدافعان با انگیزه های نژاد پرستانه اقدام کردند. آن هم زمانی بود که برای دادگاه های مربوطه آشکار شد که حمله بر علیه مهاجر ها انگیزه نژاد پرستانه داشت.

اما، در حالی که ما هیچ توانایی قانونی در یونان امروز برای حزب های سیاسی مانند طلوع طلایی نداریم، ممکن است فکر اصلاح چارچوب قانونی را برای امکان پذیر کردن چنین ممنوعیتی آغاز کنیم. من شخصا مثل تو می اندیشم که طلوع طلایی بعنوان خزب سیاسی باید ممنوع شود.

می توانی اندکی در باره تاریخ دادگاه و جایی که درست الان هستیم توضیح بدهی؟

چند روز پس از ترورپاولوس فیاس که روز 28 سپتامبر 2013 است، جوخه ضد ترور پلیس حمله های گسترده ای علیه طلوع طلایی به راه انداخت و نیکولائوس میچالولیاکوس رهبر آن ها و چندین عضو برجسته را به اتهام هدایت کردن سازمان جنایتکار دستگیر کرد. تعداد دستگیر شده ها بالا رفت و اکنون شصت ونه نفر در حال دادرسی هستند.

برخی ها به ایجاد سازمان جنایتکار، برخی به ورود به سازمان جنایتکار بعد از تاسیس آن، وبرخی برای کارهای جنایی عملی متهم هستند. برخی ها به جرم های بسیار کوچکی مانند داشتن اسلحه متهم هستند. سه موضوع اصلی وجود دارد که پرونده را آرایش می دهد: حمله علیه فعال های پامه در 12 سپتامبر 2013 در پراما با نیت آشکار آدمکشی، ترور پاولوس فیاس درشب 18 سپتامبر 2013، وحمله گسترده علیه ماهیگران مصری باز هم در پراما در شب 18 سپتامبر 2012.

دو دادرس بوانا کلاپا و ماریا دیمتروپولو برای تحقیق فعالیت های طلوع طلایی تعیین شدند ،آن ها در طی نه ماه مقدار عظیمی از اطلاعات و گواه برای دادگاه جمع آوری کردند. آن ها تحقیقات خود را به ایسیدوروس دوگیاکوسدادستان تحویل دادند که باز هم وقت او را برای جمع بندی گرفت. او سپس به شورای قضایی دادگاه استیناف آتن برای برگزاری دادگاه درخواست داد، که در این راستا در فوریه 2015 تصمیم گرفته شد که 69 نفر پیش گفته باید مورد بازپرسی قرار گیرند.

زمانی که در۲۰ آوریل 2015 خود دادگاه آغاز شد، بسیاری از متهم ها باز هم خارج از زندان بودند چون حداکثر زندان دوران بازداشت در یونان هیجده ماه است. قاتل پاولوس فیاس، گیورگوس روپاکیاس، نزدیک فوریه 2016 آزاد خواهد شد اگردادگاه تا آن زمان به جمع بندی نرسد. هر چند من فکر می کنم که این دادگاهی طولانی خواهد بود و ممکن است یک سال دیگر یا تا زمانی که به نتیجه برسد ادامه یابد.

دادگاه اکنون در زندان با امنیت بالای کوری دالوس که متهمین مدتی در آن زندانی بودند برگزار می شود. دادگاه مدنی برای تغییر محل و جابه جا کردن دادگاه به لئوفوروس الکساندراس که دادگاه عالی قضایی در آن جا قرار دارد تلاش می کند. کوری دالوس خیلی از مرکز دور است و یک زندان امنیتی شدید است در حالی که دادگاه عالی قضایی در مرکز واقع و دادگاهی مناسب است. اما وزیر هنوز از جابه جایی دادگاه با این بهانه که اطاق های مناسبی در آن وجود ندارد خود داری می کند.

اولین جلسه های ده تا 15 دادگاه اساسا در رابطه با موضوع های اداری بود، می توانیم بگوییم که دادگاه واقعی یک یا دو ماه پیش آغاز شد .تا کنون، من فکر می کنم در حدود 10شاهد از جمله دوستان پاولوس فیاس، افسرهای پلیس، صاحبان کافی شاپ نزدیک صحنه جرم و والدین فیاس داشته ایم.

در روز آخر ما دو گواهی از سوی دو زن خواهیم داشت که به طور تصادفی شاهد عینی ترور پاولوس فیاس بودند چون روی نیمکت طرف دیگر صحنه جنایت نشسته بودند. آن ها به روشنی روپاکیاس قاتل و چهره هم کار او کازانت زوگلو و آن که آن ها به روش سازمان یافته عمل کردند و ترور یک تصادف نبود را شناسایی کردند.

یک پیشنهاد وکیل های مدافع برای راستی آزمایی  این دو زن با گواهی برخی افسر های پلیس در حال تصمیم گیری است و قاضی روشن کرد که دراین مورد باید بعد ازکامل شدن گواهی تمام شاهد ها در رابطه با پرونده پاولوس فیاس تصمیم گیری شود.

من در جلسه ۴ دسامبر دادگاه حضور داشتم، ووکیل های فاشیست به من وچند نفر دیگر حمله کردندآن ها قبل از آن تلاش کردند تا یک فرد روزنامه نگار راکه عکس گرفته بود بترساننددر جلسه ۲ دسامبر کازانتازوگول یکی از راننده های اتوموبیل آشکارا شاهد عینی دیمیترا زورزو را که علیه او شهادت داد با گفتن آن که ” دقیق به من نگاه کن، آیا همان کسی هستم که آن شب دیدی؟ بگذار از دادگاه بیرون بیائیم واین مسئله را حل کنیم! ” تهدید کردبه نظرم رسید که این ارعاب یکی از راهکار های اصلی دفاع است.

روز اول دادگاه هم حادثه ای وجود داشت. سازمان های ضد فاشیست بیشتر از خود طلوع طلایی برای دادگاه بسیج شده بودند وچند تن از دوستان پاولوس فیاس در منطقه ای که دادگاه بر گزار می شد مورد حمله فاشیست ها قرار گرفتند.

بنا بر این فکر می کنم این فاشیست ها نمی توانند به فاشیست بودن خاتمه دهند. اما اوضاع خیلی بر وفق مراد آن ها پیش نمی رود، شاهد در حمایت از تعقیب آن های قوی است و دفاع آن ها به نظر شخص من بعنوان یک وکیل، خیلی ضعیف است. من فکر نمی کنم آن ها شانس زیادی داشته باشند و فکر نمی کنم بتوانند وبخواهند به تلاش های مرعوب کننده خود ادامه دهند. من فکر می کنم توانایی آن ها برای ارعاب به اندازه ای که دوست دارند قوی نیست.

تا هم اکنون من شخصا هرگز در رصد کردن دادگاه احساس نا امنی نکرده ام. آن ها حمایتی را که فکر می کردند از آن بر خوردارند ندارند. اکنون، داخل وخارج دادگاه، صرف نظر از دست اندرکاران دادگاه، تنها روزنامه نگار ها، ضد فاشیست ها، نیروهای امنیتی و اعضای خانواده و دوستان پاولوس را می توانید ببینید.

۰۶/۱۱/

تاریخ انتشار : ۹ بهمن, ۱۳۹۴ ۱:۱۹ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جایگاه تحولات سوریه در سیر تطورات منطقه…

به مقابله جدی با فاشیست های سلطنت طلب برخیزیم!

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!