درنامه اعتراض خطاب به اصولگرایان مطرح شد
عبور قالیباف از اصولگرایی
چرا قالیباف «خود» را عامل شکست نمیداند؟
زیباکلام: به در و دیوار میزند تا جایگاهی کسب کند
آرمان: حدود دو ماه از انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری گذشت اما رفتارهای انتخاباتی و تخریبی رقبای حسن روحانی پایان ندارد. در تازهترین مورد، محمدباقر قالیباف یکی از نامزدهای انتخابات و کسی که به نفع سیدابراهیم رئیسی از انتخابات کناره گرفت، روز گذشته طی نامهای خطاب به جوانان کشور مدعی شد که قصد ندارند رقابت و مخالفت با روحانی را کنار بگذارند. او در آغاز این نامه نوشت: «پایان رقابتهای انتخاباتی به معنای فراموش کردن ناکارآمدیهای دولت مستقر یا نادیده گرفتن برخی خطاهای دوستان جبهه انقلاب نیست. ناکارآمدی در حل معضلات اقتصادی، گذران زندگی، همراه با آرامش خاطر را برای بسیاری از مردم، روز بهروز دشوارتر میکند و این در حالی است که عدهای میخواهند برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی، هرگونه انتقادی را با نسبت دادن به رقابتهای انتخاباتی نادیده گرفته و کماهمیت جلوه دهند. هر زمان که به سودشان باشد به رقابتهای انتخاباتی ارجاع میدهند و هر زمان که به ضررشان باشد، میگویند رقابت تمام شده است.» قالیباف در حالی روحانی را متهم به بیتوجهی به مسائل اقتصادی کرده است که دو دستاورد دولت یازدهم یعنی یک رقمی کردن تورم و تغییر رشد اقتصادی از منفی شش به مثبت شش چنان مهم بوده که حتی مخالفان نیز زبان به تحسین سیاستهای اقتصادی دولت گشودند.
زنجیره شکستها
قالیباف در این نامه در رویکردی متناقض تلاش کرده که شکست در انتخابات را حاصل ضعف ساختاری اصولگرایی معرفی کند و شکست را از روی نام خود بردارد. قالیباف در همین حال از «خود انتقادی» سخن گفته ولی خبری از اعتراف به قصور خود در شکست انتخابات اخیر وجود ندارد. او در این نامه نوشته: «دو پرسش بیش از هر چیز، ذهن من را به خود مشغول کرده است؛ پرسش اول اینکه «ناکارآمدی» دولت زمینه را برای تغییر در وضع موجود در افکارعمومی کاملا مهیا کرده بود، چه عواملی باعث شد که ما این فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهیم و در عمل اجازه بدهیم با تثبیت مدیریت خسته، بسته و «زاویهدار با گفتمان انقلاب اسلامی و منافع ملی»، زندگی جاری مردم و آرمانهای انقلاب اسلامی چهار سال دیگر در بیم و نگرانی سپری شود و در پی این سوال، پرسش بعدی مطرح میشود که برای اصلاح این روندی که سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوری اسلامی نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتی یک دولت کارآمد در حل نیازهای مادی و معنوی مردم و نزدیک به افق آرمانهای انقلاب اسلامی را تشکیل دهد، چه باید کرد؟»
راهکار قالیباف
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که جریان اصولگرایی از گفتمان خود خارج شده و به سوی ضعف و فتور و سستی میرود. اصولگرایان امروزی برای کسب پایگاه اجتماعی در میان مردم، اقدامات بدون برنامهریزی و متناقضی انجام میدهند که همگی نشان از فقدان یک ایدئولوگ و استراتژیست کاربلد مانند ناطق نوری و علی لاریجانی دارد. در فقدان این چهرهها، افرادی مانند حداد عادل، زاکانی، چمران و قالیباف در راس هرم ایستادهاند. قالیباف در این نامه بحث تغییر ساختار و راهبردهای اصولگرایی را پیش کشیده است. او در همین نامه متذکر شده است: «گفتوگو با جوانان مومن، دلسوز انقلاب و نظام و کشور نشان میدهد بسیاری از شما دلیل شکستهای اخیر جریان اصولگرایی، در جلب نظر مردم در انتخابات را، نتیجه اشکالات ساختاری، رویکردی و عملکردی در سطوح کلان و خرد میدانید. لذا به این باور رسیدم که «تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصولگرایی» یکی از مطالبات اصلی امروز شما جوانان مومن و دلسوز انقلاب و کشور است. امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظ مبانی و ارزشهای انقلابی جمهوری اسلامی، در نگرش و شیوه سیاستورزی خود متحول شود و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستای «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند.» او در پایان نیز با طرح چند پرسش به جوانان حامی اصولگرایی گفت: «این مهم زمانی اتفاق خواهد افتاد که شما امیدوارانه، فعالانه وارد صحنه شده، منتظر برخی اقدامات نباشید؛ زیرا تحلیل رفتارهای پس از انتخابات برخی دوستان نشان میدهد تصمیمگیری در این مورد دچار اختلال است.» او در پایان این نامه از جوانان حامی اصولگرایی پرسید: «نخست اینکه از یک منظر آسیبشناسانه، «اصولگرایی» چه ضعفهای ساختاری، عملکردی و رویکردی دارد که باید آنها را اصلاح کرد؟ «نواصولگرایی» در این سه مورد کدام دغدغهها را باید مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصولگرایی باید شامل کدام گروههای جامعه باشد؟ دومین پرسش اینکه چگونه و با چه روشی میتوان از اصولگرایی به سمت نواصولگرایی حرکت کرد؟ و چهرههای جدیدی که میتوانند این کار را انجام دهند باید چه خصایصی داشته باشند و نقش جوانان در این روند چیست؟ پرسش سوم من این است که جایگاه مردم در نواصولگرایی چگونه باید باشد؟ آیا ما نیازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نیستیم؟ چگونه میتوان بدون چشمپوشی از آرمانها با واقعیت تغییر سبک زندگی طبقه متوسط کنار آمد؟ سوال چهارم اینکه شیوه تعامل نواصولگرایی با دولت چگونه باید باشد؟ سوال آخر اینکه نسبت نواصولگرایی با رهبری انقلاب، نهادهای حاکمیتی و جریانهای سیاسی رقیب چگونه باید باشد؟» قالیباف که همواره تلاش میکند با طرح کلیدواژههایی عجیب، خود را در جامعه مطرح کند، این بار واژه نواصولگرایی را پیش کشیده است و البته مشخص نیست که بر اساس چه مطالعهای به این راه حل دست یافته است. پیش از این نیز او بارها چنین اقداماتی کرده بود که نمونه آن نیز بحث ۴درصد و ۹۶درصد بود که ذهن بسیاری از اقتصاددانان را مشوش کرد اما هیچگاه مبنای علمی مدعای خود را اعلام نکرد. او این بار ردای یک استراتژیست تمامعیار را بر تن کرده است و دوباره باید شاهد چهرهای جدید از قالیباف در عرصه سیاسی کشور باشیم.
واکنش به نامه
صادق زیباکلام در واکنش به نامه قالیباف، گفت: قالیباف نمیتواند از نظر سیاسی در حوزه تفکر، اندیشه و جریانسازی به رئیس یک جریان به نام نواصولگرایی تبدیل شود. در واقع هیچشخصیت کت و شلواری نمیتواند چنین جایگاهی را در جریان اصولگرا احراز کند، چون همچنان شیخوخیت اصولگرایی، روحانیت است. به عبارت دیگر جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بزرگان جریان اصولگرایی محسوب میشوند. در واقع جریان اصولگرا به آن درجه از بینش اجتماعی نرسیده که یک چهره غیر روحانی بتواند برای جریان اصولگرا جریانسازی کند و یک تحول را به وجود بیاورد. صادق زیباکلام در همین خصوص گفت: قالیباف دستوپا میزند که در روزهای آخر شهرداری تهران جایگاهی را برای خودش مهیا کند. آقای قالیباف به در و دیوار میزند تا شاید فضا و جایگاهی سیاسی برای خودش به وجود آورد. خیلی سخت است که قدرت را رها کند و دیگر در قدرت نباشد ولی در عین حال میداند هیچشانسی ندارد حتی بعید است بتواند نماینده مجلس شود.