عارف برای نزدیکی به خدا، نیاز به روحانی و کلیسا ندارد
عرفان مسیحی توتالیتاریسم کلیسا را زیر سئوال برد، و واسطگی کلیسا میان خدا و انسان مذهبی را غیرضروری ساخت. عرفان اغلب شرح و توضیحی پانتەایستی طبیعت خدایی از جهان دارد که ممکن است به مواضع آتەایستی عارف منتهی گردد. هدف عارف این است که اختلاف میان عین و ذهن را از میان برارد تا مقدمات وحدت خود و خدا را مهیا سازد. عارفانی مانند حلاج می گفتند: او خداست یا خدا اوست، خدا طبیعت و کائنات است، خدا عقل و روح جهان است. فلسفه یونانی پیش از میلاد می گفت: خدا یا عقل کل، خلاء و نیستی است. محققین چپ مدعی هستند که مقوله عرفان پر از تضاد و تناقض است چون عناصر و ادعاهای گوناگونی را در خود جمع نموده. فلسفه عرفان طبق اصول ذهنی ایده آلیستی خردگریز مذهبی شدیدا باوری غیرعلمی است. عرفان یک مرام بیگانه با انسان و جهان است، روش و متدهایش اغلب تهوع آور و توهین به عقل و حرمت انسانی است.
عرفان از نظر تاریخی عکس العملی بود به پوچی و ناتوانی فلسفه ایده آلیستی و به الهیات؛ به مکتب اسکولاستیک در قرن ۱۶ میلادی، و به ارتدکسی در پروتستانتیسم. عرفان به نقد کتب ادیان ابراهیمی که مخالف علم و عقل بودند نیز می پرداخت. عرفان گاهی مخالف نظام و نیروهای فئودالی و ضد آیات عظام مسیحی و کلیسای رومی اروپا، و غالبا متحد جنبش های دهقانی در آغاز رشد بورژوازی بود. اپوزیسیون انقلابی اروپا میان قرون ۱۳-۷ میلادی علیه فئودالیسم گاهی در لباس: عرفان، کفر علنی، و شورش مسلحانه ظاهر میشد. انگلس میگفت: جنبش اصلاحات دینی و رفرماسیون مارتین لوتر در قرن ۱۶ میلادی وابسته به عرفان مسیحی بود. توماس مونستر، رهبر جنبش دهقانی، یک عارف اجتماعی بود که در سال ۱۵۲۵ میلادی در سن ۳۵ سالگی، از طرف اتحادیه شاه و کلیسا و فئودالها، اعدام شد. اپوزیسیون ضد فئودال در سدههای میانه فقط در لباس مذهبی میتوانست ظاهر شود.
جنبه پانته ایستی طبیعت خدایی عرفان نقدی علیه دین رسمی بود تا مقدمات عناصر ماتریالیستی آته ایستی را آماده کند. از طرف دیگر عرفان مخالف نقد عقلگرایانه الهیات کاتولیک و پروتستانیسم بود که کوشید وجود خدا را مانند مهندس بازرگان ایرانی، عقلگرایانه اثبات نماید. اینگونه افکار در سیستم های فلسفی ایده آلیستی عینی به اشکال گوناگون وجود داشت. کلاسیک های مارکسیسم لنین ایسم از جنبه های عرفانی دیالکتیک هگلی میگفتند. عرفان به عنوان جریانی مذهبی میتواند ابزاری ایدئولوژیک از انجمن ها و محفل های مخفی زیرزمینی رمزی و ازمیان برگزیدگان و منتخبین خاصی باشد که منافع طبقه حاکم را نمایندگی میکند، یا بیان یک اپوزیسیون اجتماعی مذهبی باشد که مخالف سازمانهای رسمی دولتی دینی هست ؛و منافع طبقه استثمارگر را تامین میکند.
عرفان واژه ایست یونانی به معنی: چشم و دهن بستن و در حال خلسه به تفکر فرو رفتن برای نزدیکی و یکی شدن با خدا از طریق: حذف اراده و احساس فروتنی و درونگرایی و فراموشی درک و حس. هواداران عرفان از آغاز بشکل محفلی و زیر زمینی، ناقل سازمانهای مخفی، شامل افراد دست چین شده و منتخب، متکی به رمز و راز و مخفی کاری بودند. عرفان نوع خاص مذهبی بودن متکی به تقوا و تجربیات مذهبی از طریق درونگرایی روحی روانی، قناعت پیشه، و تمرینات و نمایشات خردگریز است. عرفان نوعی زندگی مذهبی با آرزوی نفی قوای حسی و درکی در حین خلسه و تفکر عبادت گونه است. در بعضی موارد در طول تاریخ عرفان، فرد مذهبی از ابزاری مانند: رقص، آواز، موسیقی، مواد نشئگی، سکس، یوگا، زیارت و عبادت استفاده نموده. عرفان مسیحی نوافلاتونی متکی به تمرینات روحی و روانی بود.
ادیان هند و آسیای شرقی اغلب عرفانی هستند: عرفان لائوتسی طبق شعار “وو-وای”، بیکاری و استراحت و خماری و انفعال را توصیه میکرد. در کتاب انجیل، پاول یک عارف است. فلوطین، فیلسوف رومی در شهر اسکندیه مصر(۲۷۰-۲۰۵) میلادی، پایه گذار مکتب نوافلاتونی و عرفان مسیحی است. اوج عرفان مسیحیت در غرب، محفل ضد رفرمیستی لوتر در میان گروهی از مذهب کاتولیک بود. عرفان در یونان باستان، از ۲۸۰۰ سال پیش در فلسفه های: اسطوره ای، گنوسیستی، اورفی، نوافلاتونی، فیثاغورثی، و پروکلوسی، وجود داشته. عرفان استاد اکهارد در سدههای میانه در اروپا یک جریان ضد روحانی و ضد فئودال و ترقی خواه بود که خواهان برابری انسان با خدا شد.
استاد اکهارد خالق زبان عرفانی در مسیحیت آلمان است. در سدههای میانه، کلیسا او را بدلیل کفر محاکمه و آثارش را ممنوع نمود. بعد از جنبش اصلاحات و رفرماسیون مارتین لوتر، عرفان شکوفایی خاصی یافت. محصول آن در ادبیات و هنر رمانتیسم جناب بادر و شلینگ مشاهده میشود. زبان عرفانی، نمادین و سنبلیک است. رمانتیسم غربی و فلسفه های ایده آلیستی بورژوایی دارای عناصر عرفانی قابل توجهی هستند. عرفان احساسی پانته ایستی طبیعت گرا روی هنر و ادبیات و زبان اروپا اثر مهمی گذاشت. زبان و ادبیات باروک در اسپانیا و در آلمان زیر تاثیرات مهم عرفان مسیحی بودند. در فلسفه بورژوایی قرن ۲۰ اروپا جریانات ارتجاعی عرفانی گوناگونی در آثار فلسفی: یاسپر، هایدگر در کتاب” به هستی اندیشیدن”، و اسپرانگر در کتاب” تقوای جهانی”، بوجود آمد.
تمام ادیان دارای شاخه های عرفانی هستند. در اسلام غزالی، و در مسیحیت: برنهارد و آگوستین به عنوان عارفان مهم مشهور هستند. حلاج می خواست با خدا یکی شود و میگفت: بدون او خدایی وجود ندارد. عرفان اسلامی یعنی صوفیسم؛ که شکوفایی در قرون ۱۳-۱۰ میلادی بود، محصول عرفان هندی و عرفان نوافلاتونی مسیحی است. عرفان یهودی در قرن ۱۳ میلادی با عنوان های قاصدیم و کابالا شروع شد. فیلسوف دینی یهود؛ مارتین بوبر (۱۹۶۵-۱۸۷۸) میلادی، نظریه پرداز عرفان مدرن یهودیت است. عرفان متعادل ترقی خواه ابن رشد روی عرفان اکهارد اثر گذاشت که میگفت برای رابطه انسان با خدا نیازی به کلیسا و آخوند نیست. عرفان نه تنها در ادیان گوناگون بلکه در جریانات و سیستم های ایدەالیستی فلسفی مثلا: در تائوئیسم چینی، در بودیسم هندی، در فلسفه یوگا، در صوفیسم اسلام؛ و در کابالای یهود وجود دارد.
عرفان در شرایط تاریخی مختلف دارای شاخه های مترقی و ارتجاعی راستگرا و متناقض بود. آن اغلب مخالف علم و فلسفه مترقی است. عرفان مترقی در آلمان شامل روحانیون و عارفانی مانند: فرانک، وایگل، اکهارد، و بوهمه بود که عناصر ماتریالیستی دیالکتیکی را هم مطرح نمودند. عرفان راستگرا و ارتجاعی شامل افرادی مانند: تاولر، زنوس، و لوتر جوان، است که ضد روشنگری و روشنفکری بودند و عقل را دشمن ایمان و فاحشه شیطان میدانستند. عرفان ارتجاعی مدعی بود که زندگی آگاهان غیر ممکن است چون علم و فلسفه قادر به شناخت طبیعت و جهان و انسان نیستند. هر دو شاخه عرفان، شناخت عقلگرایانه را مانع وحدت عرفانی انسان با خدا می بینند. در قرون ۱۶-۱۱ میلادی نام ۵ راهبه دیر نشین عارف مشهور: هیلدگارد، مچهیلده، برگیته، تئرسیا، کاتارینا، در آرشیو کلیساها ثبت شده. مراسم عزاداری برای به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح را در قرون وسطا نوعی عرفان مازوخیستی زاری و گریه ارزیابی کرده اند.
2 Comments
انگلس درباره مارتین لوتر کاملا اشتباه میکند
واتیکان تجسم یهودیت است و برآیند تشکیلاتی و مذهبی نرمانها
مارتین لوتر و انشعاب پروتستانیسم او همان مقوله ایست که آن را صهیونیسم مینمامیم که ریشه ژرمن دارد
بدین ترتیب همه کلیساهای غیر کاتولیک اروپای غربی ژرمن و صهیونیست میباشند
زمانیکه از ژرمن ها سخن میگوییم باید یادآور شویم که آریستوکراسی ژرمن ها بدین ترتیب است
هلندیها و روچیلدها راس هرم و رهبری ژرمنها دارند
پس از ان آلمانی ها مقام دوم را دارند که مشتی تفنگچی به حساب میایند
و بخش سوم و پایینی ژرمنها انگلیسیها هستند که مجموعه ای از چهار قبیله بزرگ ژرمن میباشند و
نماد نمایشی تشریفاتی و شکسپیری ژرمنها به شمار میروند
انگلس و معلومات انزمان او درباره جهانش هیچ کمکی به شناخت جهان امروز نمیکند و اساسا همه شناخت انگلس نسبت به عرفان و مذهب به تجارب و معلومات تقلبی و دست چندم زمانه پرآشوب و بیسواد و بی کتاب خودش برمیگردد
پروتستانیسم همان صهیونیستی است که میشناسیم و مارتین لوتر با پول روچیلدها و هلندیها ان را تبدیل به عرفان و مذهب نمود و به مغز انگلس چپانید
عرفان و فلسفه از بحث برانگیزترین مباحث علوم انسانیست
همه رشته ها و شاخه های علوم انسانی ریشه در تاریخ دارند و بدون تاریخ بی ریشه و بی معنایند
تاریخ را فاتحان نگاشته اند و یا به قول ناپلیون :
تاریخ یک دروغ توافق شده است
اروپا و تمام ژیوپولتیک آن محصول حمله مغول و فروپاشی ساسانیان و فرار آنان به اروپا است
در هیچ کتابخانه ای درین جهان هیچ کتابی پیش از قرن دهم میلادی وجود ندارد و اگر هم باشد ادبیات و فلسفه مجهول التاریخ است
بنیاد کتاب دوقرن سکوت زرین کوب تاریخ سیستان است که نقل قول است و پانصد سال پس از یورش اسلام نگاشته شده است
تا پیش از اختراع ماشین چاپ گوتنبرگ هیچ کتاب مقدسی وجود نداشت و نخستین چاپ های تک صفحه ای تورات داستانهای اساطیر شاهنامه فردوسی به زبان عبری بود
قدیمی ترین نسخه قرآن هفتصد ساله است که چند سال پیش به طور اتفاقی در یکی از کتابخانه های انگلیس پیدا شد
پس از کارناوال رنسانس بود که بسیاری ازین داستانها شکل گرفت و کلیسای کاتولیک و شعبات آن اموزش و پرورش را در کشورهای تحت سلطه مغول و روم غربی بنیاد نهاد
برای درک بهتر تاریخ و تکامل انسان بدلیل دستبردهای مکرر تاریخی هیچ راهی به جز زبان شناسی و واژه شناسی باقی نمانده است و سرنوشت همه احزاب پیشرو و آینده نگر به میزان شناخت آنان از زبان و گویش به جا مانده از تاریخ انسان و تکامل انسان است
این زبان شناسی و واژه شناسی است که توان شناخت گذشته و حال جهان و نیز پیش بینی آینده را به انسان میبخشد
مارکس و انگلس هر دو شیفته شخصیتی به نام چرنشفسکی بودند و برای نجات او از روسیه و شنیدن افکار او شخصی را نیز به روسیه فرستادند که دستگیر و اعدام شد و خود چرنشفسکی نیز در تبعید تزار رومانوف جان سپرد
چرنشفسکی تقریبا همه عمر خود را به آموزش زبانهای فارسی و یونانی گذرانید و کتاب مرجع بزرگ زندگی او شاهنامه فردوسی بود
بهترین نسخ شاهنامه فردوسی بدست جهانگشایان عثمانی به چاپ رسیده اند و آنان شاهنامه را در همه جا با خود حمل میکردند
شاهنامه فردوسی مبنای ادبیات و عرفان مادی و ماتریالیستی فرهنگ نوین ایرانی است که همه پیدایی و رشد انسان و تاریخ آن را در بهترین شکل ریاضی و ستاره شناسانه ان بیان میکند
شاهنامه و واژه شناسی آن فرهنگ و ادبیات ایران را به ماتریالیست ترین شناخت فلسفی و دیدگاه تفسیری از جهان و آفرینش بدل نمود
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
هر چهار باری که مریخ بدور خورشید میگردد ونوس گردش هفت باره خود بدور خورشید را انجام میدهد
ازینگونه مثل ها و معناهای آن در ادبیات ایران فراوانند
به همه دوستان و گروههای حقیقت پژوه و تکامل طلب پیشنهاد میکنم که یک کمیته و ارگان مستقل زبان شناسی را همیشه در میان خود داشته باشند
هیچ کس هرگز نمیاندیشد که معنای واژه گوادلوپ چیست و چرا رهبران غربی برای تصمیم گیری درباره ایران در جایی بنام گوادلوپ گرد هم آمدند
زبان شناسی را بسیار جدی بگیریم
درود بر شما