هموطنان،
این فراخوان خطاب به هموطنانی است که صادقانه خواهان برکناری جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی هستند، اما به تنهایی و به شکل انفرادی “مبارزه می کنند”.
به دلایلی که بر خواهیم شمرد، مبارزه انفرادی به جایی نمی رسد و اثرگذار نمی تواند باشد.
دموکراسی با رقابت سازمانهای سیاسی به وجود می آید و رشد می کند. نهایتا سازمانهای سیاسی هستند که با سازماندهی، رقابت، ائتلاف و اتحاد با یکدیگر باید جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کرده، دموکراسی را در کشور برقرار سازند.
در نبود سازمانهای سیاسی (کارآمد)، زمینه برای رشد پوپولسیم فراهم می شود وافراد و عناصر تصادفی که فاقد شایستگی های لازم هستند بر راس قدرت قرار می گیرند.
بنابراین، بدون وجود سازمانهای سیاسی با کنشگران متعهد نه برکناری جمهوری اسلامی ممکن است و نه استقرار دموکراسی بعد از آن.
سازمانهای سیاسی نیز، مثل هر سازمان دیگری، از افراد و عناصر منفرد تشکیل می شوند. هر انسان سیاسی باید یک انسان تشکیلاتی هم باشد، واِلا سیاست خارج از تشکیلات یک سرگرمی است یا عملی صرفا برای راحتی وجدان.
نمی توان فقط با آرزو کردن جمهوری اسلامی را ساقط کرد و به دموکراسی دست یافت. عقب نشینی جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت ملت به عملکرد تک تک شما بستگی دارد و تا زمانی که به شکل منفرد عمل می کنید، هیچ گاه آن نیروی متشکلی که برای عقب راندن جمهوری اسلامی لازم است، به وجود نخواهد آمد. بنابراین، لازم است جستجو کنید، به سازمانی که به افکار و عقاید شما نزدیکتر است بپیوندید و در آنجا مبارزه کنید. در آنصورت است که مبارزه شما نتیجه بخش و اثر گذار خواهد بود.
زنان و جوانان ما در میهن با شجاعتی کم نظیر در برابر دشمن تا دندان مسلح به جانفشانی می پردازند و خون می دهند. آیا اخلاقا قابل قبول است که به عنوان یک ایرانی نگران سرنوشت کشورمان از پذیرفتن حداقلی از تعهد به شکل پیوستن به یک سازمان خودداری و سهم خود را در این مبارزه بی امان ادا نکنیم؟ آیا صحیح است که در خارج، در شرایطی که از فضای امنیتی داخل بدور هستیم، فقط با گذاشتن کلیپ یا خبر یا مقاله ای اینجا و آنجا کار عمده مبارزه را به معدودی افراد وا گذاریم و مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی باشیم؟
بدون تردید سازمانهای سیاسی ما هم، مثل سازمانهای سیاسی همه کشورها و جوامع خالی از اشکال نیستند. این طور نیست که کارها همیشه بروفق مراد پیش می رود. در سازمانهای سیاسی ما، خواه جبهه ملی، خواه سوسیال دموکرات، مشروطه طلب، چپ یا غیره، هم بر سر موضع و طرز فکر، هم شکل فعالیت و هم مسایل مطرح روز بحث هست و گاه اختلاف نظر هم بروز می کند. گاهی هم سازمان شرایط و موقعیتها را درست ارزیابی نمی کند و مرتکب اشتباه می شود. اما، این روال عادی کار است. فقط آن کسی که کاری نمی کند اشتباه هم نمی کند.
دیده می شود که گاهی، افراد با بروز کوچکترین اختلاف یا برخوردی در داخل سازمانشان، آن را ترک می کنند. آیا ادعای وطن پرستی مستلزم آن نیست که به حضور در سازمان ادامه دهید و سعی کنید آنرا اصلاح و تقویت کنید، به جای اینکه بروید و سازمان جدیدی تاسیس کنید که هیچ تضمینی برای تداوم آن نیست؟
دوستان، امروز وطن عزیز ما برای رهایی از نظام ددمنش و فاسد جمهوری اسلامی به یاری شما نیازمند است. میهن به نیروهایی که به تمامیت ارضی ایران، به دموکراسی و به منشور جهانی حقوق بشر اعتقاد دارند و حاضرند برای این اهداف به مبارزه سازمان یافته بپردازند نیاز دارد. با آگاهی از وظیفه میهنی و انسانی و با مراجعه به وجدان خود به جبهه ملی ایران، ادامه دهنده میراث مصدق، یا هر سازمان دیگری که به مواضع و نظرات سیاسی خودتان نزدیک می بینید، بپیوندید.
از تعهد نهراسید. شما هرکدام دارای تواناییها و ظرفیتهایی هستید. این تواناییها هنگامی می توانند اثر گذار باشند که به شکل سازمان یافته و منسجم عمل کنند. در آن صورت است که این تواناییها می توانند معجزه بیافرینند.
زمان، زمان عمل است. صرف وقت تنها روی بحثها و مباحثات پایان ناپذیر، تجزیه و تحلیلهای طولانی و طرح برنامه های عریض و طویل، بدون هیچ گونه عمل، فقط به تداوم وضعیت فعلی می انجامد. اکنون زمان آنست که از توان بحث و تجزیه و تحلیل و اطلاعات و دانش خود در حوزه عمل جمعی بهره گیرید.
اکنون دوسازمان جبهه ملی برونمرز، جبهه ملی ایران- اروپا و سازمانهای جبهه ملی خارج از کشور، با اقدامات مشترک، پروسه همکاری را در راستای جنبش “زن، زندگی، آزادی” آغاز نموده اند. به ما بپیوندید و جبهه ملیون را در اپوزیسیون تقویت کنید.
ما آماده پذیرفتن نظرات، پیشنهادها و انتقادات شما هستیم.
پاینده ایران
جبهه ملی ایران – اروپا و
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
۱ تیرماه ۱۴۰۲ برابر با ۲۲ ژوئن ۲۰۲۳
2 Comments
هجرت های دوره مشروطه یکی از بدترین و زشت ترین سنت های ادامه دار جنبش به اصطلاح روشنفکری و یا سیاسی ایران بوده و هست .
سه مکتوب اقاخان کرمانی یک شبح و بختک همیشگی است که همچنان بر سریر جنبش های سیاسی و اجتماعی ایران چنبره زده است و هر لحظه به شکلی در حال تکرار است .
خودگریزی ، استمداد ، پذیرش مطلق هر چیز غیرخودی ، گمشدگی بنیانی شخصیتی فرهنگی ملی و ……
نوستالژی از چاله گریختگان و به چاه افتادگان .
تنها تفاوت بزرگ این دوره از مهاجرتهای بیحاصل و پر خسارت ایرانیان در اینست که دیگر حتی همان پرده پوشی و بالماسکه میهن پرستی دوران مشروطه هم در کار نیست و تقریبا نود درصد سازمانهای سیاسی ایران به شکلی بسیار جدی در تجارت زشت پناهندگی مهاجرت و تابعیت کشورهای بیگانه و دشمنان همیشگی استقلال ایران شرکت دارند و به شکل بسیار جدی آن را تبلیغ نیز میکنند .(اینهمه کشته و زندانی تا باطبی و شاپرک بیشتر بسازند 😥)
این تناقض بزرگ بنیان مغلوبه بودن قطعی و همیشگی اپوزیسیون ایران است .
از دوران کنفدراسیونهای دانشجویی رنگارنگ دوره پهلوی تاکنون ، سیتی زن امپریالیستها شدن بسیار مهمتر از ضدامپریالیست بودن شده است و امروزه اگر سیتی زن یکی ازین دشمنان همیشگی انسان و ایران نباشید اصلا به جنبش انقلابی مردم ایران تعلق ندارید 💁
اینکه نمیتوانیم بر یک مشت اخوند و دزد آدمکش دوتابعیتی مانند سعید امامی و صدها موجود مانند پیروز گردیم به این دلیل است که هردو تابعیت امریکایی داریم و هم از نظر حقیقی ،هم حقوقی ،قانونی ،وجدانی و ملی و شخصیتی بدون آنکه بخواهیم و یا گاه حتی بفهمیم ، دریک نقطه جهان ایستاده ایم و ایرانیان و غیرایرانیان نیز میبینند ، می فهمند و به همان اندازه به ما بها و جایگاه میدهند .
گمان نمیکنم بدون حل این مشکل شوربختانه الفبایی و ابتدایی ، هیچ فرد و گروه سیاسی اساسا صلاحیت زبان گشودن درباره سرنوشت و استقلال و آزادی ایران و یا هر کشور دیگری را داشته باشند چه رسد به میدان داری و مدیریت و رهبری .
انقلاب ، استقلال ، آزادی ، عدالت ،تمدن ، حقیقت ، درستی و همه چیزهای خوب این دنیای بزرگ نخست در وجود خودمان شکل میگیرد و آنگاه اجتماعی میگردد و تا مینوی جاودان به پرواز خود ادامه خواهد داد .
جهان پرشگفت است و تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت
پاینده باد ایران
درود بر شما .
هر کسی حق دارد به کشوری بگریزد و پناهنده سیاسی گردد و تا روزی که تشخیص بدهد میتواند که یک پناهنده با حفظ همه حقوق اجتماعی خود باشد (بسته به قوانین کشور میزبان)
بیش از بیست سال است در کانادا هستم و هرگز به تابعیت این مستعمره کثیف درنیامده ام و ازین بابت به همه وجود خود افتخار میکنم .
چرا باید برای دو روز دنیا به خاندان پادشاهی انگلیس سوگند یاد کنم ؟
چرا باید اینکار را بکنم ؟
تابعیت یک کشور بیگانه را آگاهانه پذیرفتن به معنای زدن قید همه مناصب دولتی ،سیاسی و اقتصادی عالیه کشور زادگاه محسوب میگردد .
در بسیاری از کشورها حتی اگر شخص ، همسر دارای تابعیت بیگانه داشته باشد به معنای محرومیت حقیقی و حقوقی از مشاغل عالیرتبه کشوریست .
همسر کریستین امانپور بدلیل تابعیت ایرانی همسرش از شغل بسیار مهم خود دست کشید که بسیار قابل احترام است ،
این قانون است.
بیش از نوددرصد کمیته مرکزی های ما تابعیت کشورهای امریکا انگلیس کانادا استرالیا المان و …را دارند .
این معنای بزرگ را بسیاری از ما در ابتدای امر نفهمیدیم ( مهاجرین مشروطه و فدراسیون های چپ و راست دانشجویان خارج کشور وقت کافی توضیح ان را برایمان نداشتند )اما زمانیکه بفهمیم ، هیچ راه شرافتمندانه ای به جز سلب تابعیت بیگانه کردن خود برایمان نمیماند تا از نظر حقیقی و حقوقی حق اظهارنظر عملی درباره سرزمین خود را داشته باشیم .
آیا افراد و شخصیتهای اپوزیسیون و مدعی، جرات چشم پوشی از سیتی زن شیپ خود را دارند ؟
و اگر دارند و ان را علنا عملی کنند آیا همین اقدام نمیتواند سرآغاز خودباوری و بازگشت به سرزمین خود و شرکت در مبارزه حقیقی ، عدالت خواهی،آزادی و استقلال باشد ؟
حقیقتا یک اپوزیسیون شصتاد تابعیتی خارج نشین چگونه میتواند یک دولت دو تابعیتی حاکم را به چالش بکشد و ان را به ایرانی نبودن و بیگانه پرستی و عدم استقلال متهم کند ؟
کدام جنبش سیاسی را درین جهان بزرگ میشناسیم که تقریبا نوددرصد بدنه و رهبری ان تابعیت کشورهای بیگانه را داشته باشند ؟
این موضوع بحث بسیار عمیق فردی وجدانی و اخلاقی و هویتی است و نیاز به تعمقی نیایش گونه دارد .
اگر مبارزین چین کمونیست میتوانستند که مانند ما به خارج بگریزند و پناه ببرند و به تابعیت استعمار اروپا و یا امریکا در نیامدند دیگر چه کسی باقی میماند تا ملت سوسیالیسم و سرزمین چین را بسازد ؟
تصور ما از استقلال و آزادی یک تصور بیرونی و خیالی است (مانند خود ایده مشروطه خواهی و مشروطه خواهان )و از حقیت درون وابسته و محبوس و اتباع پذیر ما اقیانوسها فاصله دارد .
دیگر فارسی سخن گفتن ما معرف ایرانی بودن ما نیست و برای اثبات ان و کسب اعتماد باید که بسیار بیشتر تلاش کنیم
ترک شهروندی کشورهای میزبان میتواند گامی نخست برای احیای دوباره درون خودمان و سرزمینمان ایران باشد و سرمشقی برای آیندگان در احترام گذاشتن به سرزمین مادری و هویت ملی و حقوقی خود .
همکارها ، همدلی ها و همگامی ها عملی باید که از نقطه ای و پایگاهی آغاز گردد وگرنه روی کاغذ و مقاله و روزنامه در کنار یکدیگر بودن نه معنای تشکیلات دارد و نه پیوند و همیاری .
چو با منی در یمنی پیش منی .
درود بر شما
به امید ان روز .