طبق مطلبی کە در سایت ‘بهارنیوز’ درج شدە، علیرغم ثبات درآمد خانوارها در کشور اما هزینە آنها سە برابر شدەاست. بهار نیوز در ادامە از افزایش ۵٧ درصدی (یعنی یک و نیم برابری) دستمزد کارگران و نزول بیشتر طبقە متوسط بە طبقە فقیر می گوید. این در شرایطی است کە در مطلبی دیگر در همین سایت “حسین راغفر” اقتصاددان، از وجود ابر تورم در اقتصاد کشور می گوید.
اما انگار مسئولین جمهوری اسلامی از این بابت دغدغە خاطری ندارند. شاید بە این علت سادە کە فقر و ابرتورم باعث جابجائی و تغییر در بافت طبقاتی کشور شدە و با دو قطبی کردن شدید آن و راندن افراد بیشتری از طبقە متوسط بە طبقە فقیر، امر آزادی و دمکراسی بە کناری راندە می شود و بنابراین دغدغە آنها در خصوص تغییر نظام توسط مردم کاهش می یابد. و اگر نگرانی از بابت شورش فقرا هم وجود داشتەباشد، می شود آن را بە نوعی از طریق یارانەها و نیروی سرکوب حل کرد! در واقع شورش نان با گسل خود از امر آزادی و دمکراسی بە شورشی در خود فرو می رود کە نمی تواند مرزهای قدرت سیاسی را تهدیدکردە و آن را درنوردید.
و آنچە در این میان جالب توجە است وضعیت طبقە کارگر است. طبقە کارگر ایران کە عمدتا در مبارزە صنفی درگیر است، در شرایط ویژەای بە امر مبارزە صنفی خود ادامە می دهد. در وضعیتی کە تورم و هزینە زندگی، چند برابر بیشتر از میزان رشد درآمد آنها رشد می کند، مبارزە صنفی تقریبا بە امری بی معنی تبدیل می شود. یعنی در واقع نمی تواند منجر بە تغییرات آنچنانی در وضعیت زندگی آنها بشود. در جائی کە اقتصاد با معضلات بیشماری روبروست، و کیکی در واقع تولید نمی شود، نمی توان مهمانان را از شیرینی لذتبخش آن بهرەمندکرد.
پس با این حساب در سرزمینی کە طبقە کارگر آن نمی تواند از طریق مبارزە صنفی زندگی مادی خود را تغییر دهد، و اقشار متوسط هم با دگردیسی خود تقریبا از صحنە اجتماعی حذف و یا بشدت تضعیف می شود، امر آزادی، دموکراسی و بهبود شرایط مادی زندگی بە محاق رفتە و آنچە می ماند شرایط فاجعە باریست کە حاکمیت می تواند از طریق زور و سرکوب و نهادهای خیریە خود آن را کنترل کند.
جمهوری اسلامی مشغول جراحی بافت طبقاتی کشور است. بیهودە نیست کە نمی خواهند از دشمنی خود با غرب دست بردارند. مبارزە همیشگی با یک دشمن خارجی، بهترین فرصت را از این لحاظ مهیا می کند. در کشوری کە طبقە متوسط آن روز بروز ضعیف تر می شود، و مبارزە صنفی طبقە کارگر از محتوی تهی، هیچ خطر جدی ای از درون آن را تهدید نمی کند. شورش گرسنگان هم کە تنها یک شورش باقی می ماند، و نە یک انقلاب با محتوای تعریف شدە و مشخص!
درست مانند وجود یک اقلیت دیکتاتور در یک سو و بیشتر مردم در سوی دیگر، از نظر بافت اجتماعی ـ طبقاتی نیز آنها بە وجود یک اقلیت ثروتمند در یک سو و تودە فقیر در سوی دیگر جامعە معتقداند. آنها تصمیم بە حذف نیروهای میانی جامعە و یا تضعیف آن اقشار و طبقاتی گرفتەاند کە کشور را وارد منطق جامعەشناسی و یا متدولوژی طبقات می کند.
بە بیانی دیگر، قرار است همە چیز بە تابعی از مقولە سنتی و ماقبل مدرن ‘امام ـ امت’ تبدیل شود. در واقع آنان بە این نتیجە رسیدەاند کە بهترین راە برای خنثی کردن نیروهای مخالف همانا جراحی اجتماعیست، و نە صرفا برخورد خشن با اپوزیسیون.