خبر حمله به زندانیان سیاسی در اوین چنان تکاندهنده بود که تمام صحنههای دهشتناک حمله به زندانیان سیاسی بیپناه در زندان عادلآباد جلوی چشمم مجسم شدند. حملهای که درست با همین بهانهی بازرسی اطاقها و اموال زندانیان صورت گرفت و در واقع هدفش زهر چشم گرفتن از زندانیان و تحقیر و شکستن روحیهی آنان بود. درست ۴۱ سال پیش، در فروردین ۱۳۵۲ بیش از ۱۲۰ نفر از زندانیان سیاسی تبعیدی از تهران به زندان عادلآباد شیراز، حین بازرسی اطاقها مورد هجوم چکمهپوشان استبداد شاهی قرار گرفتند. دهها نفر مجروح شدند، عدهی بیشتری به سلولهای انفرادی فرستاده شدند و بقیه هم دست به اعتصاب غذای نامحدود زدند؛ با خواست بازگردانیدن اوضاع به حال اول و تنبیه ماموران متخلف. پاسخ سروان ادیبپور مدیر داخلی زندان به خواستهای برحق اعتصاب غذاکنندگان، شکنجهی دهشتناک آنان با شلاق و خورانیدن غذا از طریق قیف و لوله بود. هرچه فشار بیشتر شد، همبستگی زندانیان هم بیشتر شد. حکومت هم هیچ عقب ننشست. فشارها را بیشتر کرد. پنج ماه بعد حمله به زندان قصر سازمان داده شد.
دو سال دیرتر، از پی اعلام «رستاخیز»، قتل فجیع و ناجوانمردانهی ۹ زندانی سیاسی سرشناس ایران رخ داد. سینههای فراخناک زندهیاد بیژن جزنی و همرزمان را بر تپههای اوین آماج گلولهها ساختند و همین امروز، شنبه ۳۰ فروردین، سی و نهمین سالگرد ارتکاب این جنایت فجیع است. و دیدیم همه، آنچه را که آن حکومت با آن کارها بر سر خود آورد.
سی و پنج سال پس از انقلاب، زندان مخوف اوین هنوز خصلت نمای تداوم اختناق و مسلخ معروف آزاداندیشان ایران است. این اوین همان است که ۴۱ سال پیش بود و طینت گردانندگانش یقیناً همان. یقینا که چنین است.
اما در آن سوی دیوارهای بلند اوین، نه مردم دیگر آن مردم چشم و گوش بستهاند، و نه حکومت آن چنان یکدست و گوش بهفرمان و نه جهان امروز، جهان ۴۰ سال پیش است. صدای آن شلاقهایی که در عادلآباد بر کف پاهای من خورد، و فریاد اعتراضم به آن قیف و لوله را هیچکس در آن سوی دیوارهای دور زندان عادلآباد نشنید. اما امروز هنوز ساعتی از جنایت نگذشته، در چهار گوشهی دنیا همه دانستند که ستمگران با مظلومان اوین چه کردهاند.
۴۰ سال پیش فهم نظام و مخالفان این بود که هر نوع عقبنشینی، سازش، انعطاف، اعتدال و اصلاحطلبی (reformism) یعنی خیانت و مرگ؛
۴۰ سال پیش از صدر تا ذیل آن نظام یک صدا داشت و هرچه شاه میگفت، همان در همه جا، از جمله در اوین، اجرا میشد؛
۴۰ سال پیش دنیا دو قطب داشت و هر قطب میخواست که مخالفیناش در هر کشور قلع و قمع شوند.
امروز بخش بزرگی از مخالفان و بخش بزرگی از حکومتگران فهمیدهاند اصلاحطلبی، اعتدالگرایی و انعطافپذیری ناشی از توانمندی رهبری سیاسی است و گاه لطمات ایستادگی و ستیز بس بیشتر از عقب نشینی و سازش است.
امروز بخش بزرگی از مخالفان و حاکمان فهمیدهاند، نه در میان مخالفان یکصدایی هست و نه در میان حکومتگران. آنچه در اوین رخ میدهد ناشی از سلطهی نیروهای راست افراطی حاکم بر حفاظت سپاه و قوهی قضائیه است و این همان نیست که دولت میخواهد.
امروز نگاه داشتن مخالفین حکومتها در زندانها هیچ قطب حمایتگر بینالمللی ندارد. امروز حفظ اوین برای هیچیک از قدرت های جهانی فرصتساز نیست.
از این بحث نتیجه میگیرم که حادثهی صبح روز پنجشنبه ۲۸ فرودینماه اوین را به هیچ روی نباید دست کم گرفت. یقین دارم که طرز فکر آنها که این شناعت را مرتکب شدند، همان است که طرز فکر زندانبانان ما در چهل سال پیش بود. آنها دیواری کوتاهتر از بندیان مظلوم اوین ندیدهاند و آنها شروع کردهاند. عوامل راست افراطی در این خیال خاماند که اگر ایستادگی کنند، اعتدالگرایان منکوب میشوند و صفوف نظام از نو یکپارچه میشود.
یورش صبح گاه ۲۸ فروردین ۹۳ از نوع همان یورش فروردین ۵۲ در زندان عادلآباد شیراز است. اما نه فکر این زندانیان از نوع آن زندانیان است، نه در حکومت همه حامی این کارها هستند و نه در دنیا کسی مشوق این رفتارهاست. توازن قدرت به وسعت به سود ما چرخیده است.
اما چه باید کرد؟
نخست: ملاحظات کلی
۱- قبل از هر چیز باید این یورش را بسیار جدی گرفت و با تمام قوا برای به عقب نشاندن مهاجمان دست به دست هم داد. به مهاجمان حتما باید آموخت که با این کارها فقط زمینهی انزوای بیشتر و طرد خود ارگانهای حکومتی را فراهم میکنند و نه چیزی بیشتر.
۲- مطابق اطلاعات، این تهاجم توسط بخش امنیت داخلی سپاه و بخشهایی از قوهی قضائیه رهبری شده است. سیاست درست جلب حمایت بقیهی ارکان نظام علیه این مهاجمان است. به میان کشیدن بقیهی ارکان نظام و یا حمله به آنها، ستیز با حقیقت، به انگیزهی سیاسی و کمک به بیرون کشیدن مهاجمان از انزواست.
۳- اقدامات باید به گونهای باشند که به جلب رغبت وسیعترین طیف فعالان سیاسی و مدنی کشور به مشارکت محدود نشود و حتماً بقیهی ارکان نظام -که در این تهاجم وحشیانه مشارکت نداشتند- را نیز در برگیرد. حاصل این اقدامات باید کاهش شکاف دولت-ملت باشد و نه افزایش آن. لذا حفظ مرزبندی با فعالیتهایی که هدفش بهبود رفتار با زندانیان سیاسی نیست، الزامی است.
۴- امکانات فضای مجازی و شبکههای اجتماعی پایگاه اصلی ماست. شبکهی سازمانها و تشکلهای سیاسی در این بسیج نقش اصلی را بر عهده ندارند. بهترین محل تجمع و یارگیری، اطلاع رسانی، تصمیمگیری و همآهنگسازی، شبکههای اجتماعی در فضای مجازی است.
دوم: مطالبات مشخص
۱- ملاقات با خانوادهها: نخستین و عاجلترین خواست همگانی رفع نگرانی از خانوادههای زندانیان سیاسی است. روز دوشنبه روز ملاقات است. همه باید بخواهیم که همهی کسانی که به انفرادی برده شده یا مضروب شدهاند، باید به بند بازگردانیده شده و به همهی آنها بلااستثنا ملاقات داده شود.
۲- دسترسی به وکیل: دومین خواست عمومی آن است که بدون فوت وقت زندانیان اوین بتوانند با وکلای خود دیدار کنند و در صورت تمایل برای پیگیری تخلفات اقدام کنند. این کار باید بلادرنگ انجام شود تا آثار ضرب و حرج و تخریب زایل نشود.
۳- هیئت حقیقتیاب: گزارش اطلاعات سپاه و قوهی قضائیه یکجانبه و غرضآلود است. سومین درخواست ما اعزام یک هیأت بازرسی متشکل از نمایندگان سه قوه برای تهیهی گزارش ماوقع است.
سوم: اقدامات مشخص
– امضای نامههای سرگشادهی مشترک برای مسئولین سه قوه، و طرح خواستههای فوق،
– حضور فعالتر در شبکههای اجتماعی برای خبرگیری و خبررسانی و حمایت از مطالبات جمعی در آنها،
– فعالتر کردن ارتباط خود با کنشگران، مشارکت در اقدامات اکسیونی، همآهنگ کردن کارهای خارج با فعالین داخل
– مراجعهی شخصی و ارتباطگیری با خانوادههای زندانیان سیاسی آسیبدیده و ابراز همدردی و همبستگی شخصی با آنان.
* * *
امید که صفوف ما فعالان مدنی و سیاسی ایران در دفاع از زندانیان سیاسی مظلوم کشور هرچه یکپارچهتر، هرچه فراگیرتر و هرچه پرتوانتر عمل کند.