افسوس
درزیرچشم ما
خیل خزندگان موذی
این مار خوردگان ِ افعی شده همه
این هفت خطان ِ «حامی آزادی»
اینان که دم زنند به نیرنگ
هر لحظه از حقوق بشر
درکمال ِ شر
آخر
کمر به قتل تو بستند
شریانهای تو گشودند
شیرازه ات ز هم گستند
راهت به نیمه راه بریدند
خاک ترا
به توبره کشیدند
با این همه ولی
دستی بر نیامد
ازآستین کس…
نز اژدهای زرد فرو مانده در لجن
نز خرس قطبی به حیل گشته مستقر
ما خام ما ندگان
سر کرده زیر برف
چون کبک ساده لوح
دل کرده خوش به این که بهاران تازه ای
در حال زادن است،
غافل از این که بستن بیهوده دل به خس
هستی خود به گونه ای
بر باد دادن است.
امشب دوباره باز
در هر کرانه می شنوم من نفیر تو
از هر رگ ات تنوره کشد ضجه ی عراق
می ترکد اندرون تو افغان هیرمند
لیبی
ببین
ترا
به چه روز ی فکنده اند؟
اکتبر سرخ کو؟
که دهد هر دمت پیام!
اکتبر سرخ کو؟
که شود این دمت سپر!
برزین آذرمهر