دور دیگری از نشست 5+1با مقامات جمهوری اسلامی در رابطه با برنامه هسته ای ایران در شهر آلما آتا پایتخت سابق قزاقستان برگزار گردید. بر خلاف های و هوی براه انداخته شده توسط جلیلی سخنگوی هیئت ایرانی مذاکرات، این نشست که به مدت دو روز برگزار شد را شاید بتوان از بی رمقترین مذاکرات از این دست نام نهاد. دلیل این بی رمقی را نیز نه در روند دو روزه نشست، بلکه در فضای سیاسی روند تدارک این نشست و برخی دیگرعوامل می توان جستجو نمود. اگر در تحلیل مسائل و روندهای مربوط به مذاکرات پیرامون برنامه هسته ای ایران، مانند دیگر روند ها پیچیده موجود، این مذاکرات را نیز متاثر از روندهای «درونی» و «پیرامونی» بدانیم، آنوقت دلایل بی رمقی نشست اخیر با وضوح بیشتری چهره می نمایانند.
بررسی روندهای درونی که بحث کارشناسی مربوط به روند غنی سازی و سانتروفیوژها و… را در بر می گیرد، به غیر از تعیین تاریخ و محل نشست آتی کارشناسان، دستاورد بیشتری که نشان از حرکت به سمت توافقی همه جانبه را داشته باشد، به ارمغان نیاورد. با توجه به انعکاس سخنان خانم اشتون در رسانه ها، بر خلاف سخنان جلیلی مبنی بر رضایت هیئت ایرانی از روند نشست، چه بسا تنها نکته امیدوار کننده برای۵+۱ ، همین توافقی بود که روی تداوم نشست کارشناسان و به دنبال آن نشست آتی، باز هم در آلما آتا، صورت پذیرفت.
اما در رابطه با روندهای «پیرامونی» که اینبار چه بسا تاثیرات معینی نیز چه در ندارک و چه در “نتایج قابل پیشبینی” نشست آلما آتا داشتند، می توان و باید که مکث بیشتری کرد. انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران، انتخاب دوباره بارک اوباما و ترکیب جدید دستگاه اداری او، وضعیت “نه پیش و نه پس” در سوریه، تداوم بحران مالی در اروپا، راههای گوناگون دور زدن تحریمها توسط ایران با کمک چین و نه تنها چین، و … همگی عواملی هستند که تاثیراتی معین چه بر این نشست و چه نشستهای آتی ۵+۱ با ایران داشتند و در آینده نیز خواهند داشت.
در رابطه با انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران، ۲ نکته بسیار مهم و در پیوند با یکدیگر عمل می کنند. یکی اینکه ۵+۱ بخوبی متوجه این امر هستند که اگر قرار بر تغییر کیفی، هر چند تصمیمی قاطع، اما نه جهش وار، در مواضع ایران باشد، این امر تا انتخابات آتی ریاست جمهوری، صورت نخواهد پذیرفت؛ ضمن آنکه با توجه به همه آنچه که در ماهها و بویژه هفته های اخیر در ایران بوقوع پیوستند، نکته مهم دوم مطرح می شود و انهم اینکه: خامنه ای نخواهد گذاشت که “افتخار حل معضل هسته ای با جامعه جهانی” نصیب احمدی نژاد و تیم او گردد. این نیز نکته ای نیست که از چشم سیاستگزاران در ۵+۱ پنهان مانده باشد.
در رابطه با بارک اوباما و دستگاه اداری جدید او بویژه در پستهای وزارت دفاع و امور خارجه نیز بروشنی می توان دید که تمام تلاشها در سمت و سوی یافتن راههای مذاکره و گفتگو با ایران، انجام می گیرند. تاکید مکرر مقامات آمریکائی بر «دستیابی ایران به بمب اتمی» بمثابه تنها خط قرمز که آمریکا را ناگزیر به واکنش معین در قبال ایران خواهد کرد، نشان از تمایل اوباما و دستگاه اداری او به حل و فصل “معضل برنامه هسته ای ایران” در پشت میز مذاکره و نه در” اطاقهای جنگ” دارد. خشم مقامات اسرائیل از امکان مذاکرات روی در روی و بدون واسطه میان ایران و آمریکا و نیز ابراز نارضایتی آشکار و برخی تحریکات صورت گرفته از جانب نمایندگان «حزب جمهوری خواهان» آمریکا، چه در مقاومتشان در برابر انتخاب هایگل به مقام وزارت دفاع آمریکا به مثابه مقامی که “جنگ” در تصمیمگیری های او در مقاام انتخاب اول قرار ندارد، و نیز دیدار برخی از آنان با مریم رجوی در پاریس، حرکتهائی هستند که نشاندهنده خشم «جمهوری خواهان تند رو امریکا» در قبال کوشش دولت اوباما به عادی سازی مناسبات با ایران، هستند.
وضعیت “نه پیش و نه پس” در سوریه و نیز رویدادهای اخیر عراق، تاکیدی هستند بر موقعیت استثنائی و تاثیر گذار ایران در منطقه. با تمام تلاشهائی که هم در ترکیه و هم در خارج از ترکیه، در جهت تبدیل آن به کشوری آرام و قدرتمند در منطقه صورت می گیرند، با این وجود اولا، این تغییرات به سرعت در ترکیه صورت نخواهند پذیرفت و زمان معینی برای تحقق این تغییرات لازم است، و ثانیا، به نفوذ نیرومند ایران بر سه کشور عراق و سوریه و لبنان را نمی توان یک شبه، پایان بخشید. لذا همزمان با “ایجاد رقیب” نیرومند برای ایران، نشاندن ایران به پشت میز مذاکره نیز، در دستور روز نه تنها آمریکا، بلکه کشورهای اروپائی نیز قرار می گیرد. کشورهای اروپائی اکنون انچنان غرق در بحران مالی هستند که توان و پشتوانه مالی و اجتماعی یکسره کردن “معضل سوریه” را ندارند چه رسد به دست زدن به یک ماجراجوئی نوین با عنوان “حل خشن معضل هسته ای ایران”.
در ارتباط با راههای بسیار و نیز گوناگونی که ایران برای دور زدن تحریمها به پیش گرفته است، همگی حکایت از این امر دارند که زیان اصلی از تحریمها در درجه اول نصیب مردم عادی و توده های زحمتکش ایران، و بعد خود کشورهای تحریم کننده و نیز کشورها و شرکتها و کارخانجاتی هستند که بنوعی زیر تیغ تحریمها قرار می گیرند. سود برنده اصلی نیز در داخل کشور از نظر سیاسی، خود حکومت جمهوری اسلامی و از نظر مالی تمامی سیستم فاسد دلالان و رانتخواران حکومتی و جوار حکومتی هستند. در خارج نیز چین و بسیاری کشورهای دیگر که درتبانی با نماینگان سیستم فاسد حاکم بر اقتصاد ایران، راههای دور زدن و یا نادیده گرفتن تحریمها را به همراه ایران، بکار می گیرند.
با توجه به همه نکات برشمرده، می توان از هم اکنون “سترون” بودن احتمالی نشست آتی را نیز پیش بینی کرد. اما این پیشبینی زمانی امکان تحقق خواهد یافت که شرایط در داخل کشور و نیز پیرامون آن بدون تغییری عمده به پیش روند. اما وضعیت بحرانی کنونی چه در عرصه قدرت سیاسی و چه در عرصه نارضایتی توده ها که اعتراضات اخیر در اصفهان نمونه ای بارز دیگری از آنند، حکایت از شکنندگی اوضاع و این امر که ایران آبستن وقایع غیر قابل پیش بینی است، و چه بسا تغییر معادلات سیاسی در ایران و منطقه، موجب تغییرات غیر منتظره در روند و دستور کار نشست آتی در آلما آتا گردند.