روز شنبه، چهاردهم آوریل سال جاری، مذاکرات ایران و ۵+۱ (۵ کشور عضو ثابت شورای امنتیت سازمان ملل و آلمان) بر سر پرونده اتمی ایران در ترکیه انجام شد. سخنگویان هر دو طرف، یعنی آقای سعید جلیلی به عنوان مذاکره کننده ارشد از سوی ایران و خانم کاترین اشتون به نمایندگی از سوی ۵+۱ در مصاحبه مطبوعاتی پس از پایان مذاکرات، نتایج آن را مثبت و سازنده اعلام کردند و از توافق بر سر انجام دور بعدی مذاکرات در روز ۲۳ می، برابر ۳ خرداد آتی، در عراق خبر دادند. بنا به اظهار خانم اشتون “ما انتظار داریم که دیدار آتی به گامهای مشخصی در سمت راه حلی جامع برای ترمیم اعتماد بین المللی به ماهیت منحصراً صلح آمیز برنامه اتمی ایران بیانجامد”. او ضمناً تصریح کرد که “دور بعدی گفتگوها باید متوجه جزئیات امر گردند و متضمن پیشرفت ملموس در توافقات حاصله باشند”. آقای سعیدی هم ضمن ابراز رضایت از مذاکرات بر وجود توافقات قابل توجه طرفین (۱) انگشت نهاد و از “موضع مثبت” کشورهای غربی در جریان گفتگوها استقبال کرد و افزود که “رفتار آینده باید مبتنی بر جلب اعتماد ایران باشد و ما توافق کردیم که با رویکرد مثبت و سازنده مذاکرات را ادامه بدهیم”. مذاکرات روز شنبه ۱۱ ساعت به درازا کشید. روشن است که در خلال ۱۱ ساعت، صحبتها به گفتگو در باره زمان و مکان مذاکرات بعدی محدود نبوده اند. اما طرفین مذاکرات و نیز منابع خبری هنوز از مضامین مورد گفتگو اطلاعی به دست نداده اند. با این حال از محدود کلمات نقل شده از خانم اشتون، که روشن است با دقت قابل توجهی انتخاب شده اند، می توان این برداشت را داشت که گفتگوها در تلاشی متقابل برای رسیدن به تفاهم – در عین تکرار، و نه استواری بر، مواضع پیشین- پیش رفته اند. آنچه خانم اشتون در باره ترمیم اعتماد بین المللی می گوید و نیز در بارۀ انتظار از دیدار آتی و این که گفتگوها باید متضمن نتایج ملموس باشند، همان تکرار مواضع پیشین اند. نشانه تلاش برای تفاهم هم در کلمه “جامع”، در توصیفی که او از راه حل مورد نظر به دست می دهد، نهفته است. معنا و اهمیت “جامع” را در اظهارات آقای جلیلی باید جست، که در بخش دیگری از سخنانش بر این که “رفتار آینده باید مبتنی بر جلب اعتماد ایران باشد” و نیز “فرآیند همکاری باید بر اساس رویکرد گام به گام و متقابل و هر گونه همکاری هم باید بر اساس ان. پی. تی. باشد” تأکید داشت. پس در مذاکرات انجام یافته توافق برای این که هر طرف گوشی برای شنیدن صحبتهای و ملاحظۀ آبروی طرف یگر را داشته باشد و کوششی برای خواباندن دست او به خرج ندهد، حاصل آمده است و این یعنی مذاکراتی با منتظره ترین نتیجه. چرا مذاکراتی با منتظره ترین نتیجه؟ زیرا اولاً دو طرف به آن چه پیشتر از آن علامت داده بودند عمل کردند، و تانیاً نه توافق بیشتری ممکن و نه تظاهر دیگری مطلوب بوده است. اما آیا این نتیجه واقعاً پیشتر علامت داده شده بوده است؟ آری، مروری بسیار سریع بر بعضی مواضع طرفین در خلال یک ماه گذشته و تا آخرین روز مانده به مذاکرات این برداشت را موجه می سازد: در سمت جمهوری اسلامی می توان قراین را با نخستین سخنرانی آقای خامنه ای در سال نو پیگیری کرد. “غرب” که دریافته و اعلام کرده بوده است که حرف آخر در باره برنامه اتمی جمهوری اسلامی را باید از زبان “رهبر” آن بشنود، چندان به علامتهای صادره از سوی احمدی نژاد و دیگران بی اعتنائی نشان داد، تا در سخنرانی پیشگفته خامنه ای، و چندی پیشتر از آن نیز، این که جمهوری اسلامی بمب اتمی ندارد و در صدد دست یافتن به بمب اتمی هم نیست و نخواهد بود، را از زبان کسی که می بایست، بشنود. مبتکر حرکت بعدی آقای رفسنجانی بود، که با اعلام نامه نگاری اش به آقای خمینی در مورد لزوم فیصله دادن به مناسبات با امریکا، که گویا “فقط از عهده امام بر می آمده است” نعل وارونه زند و زمینه عمل خامنه ای را فراهم سازد. سپس جواد لاریجانی در مصاحبه با سی.ان.ان. اعلام می کند که جمهوری اسلامی حاضر به شفافیت تمام در مورد پرونده اتمی اش است و حتی به فراتر از پروتکل الحاقی نیز اقدام خواهد کرد، آن گاه سعید جلیلی در روزهای پیش از مذاکرات اعلام کرد که با پیشنهادهای تازهای در نشست استانبول شرکت خواهد کرد و بنابراین از اصرار بر مواضع پیشین که از موضوع پرونده اتمی تا مشارکت جمهوری اسلامی در مدیریت جهانی بایست در دستور کار مذاکرات قرار می گرفتند، اعلام انصراف کرد. سرانجام آقای صالحی هم در مقاله ای که یک روز قبل از مذاکرات در واشنگتن پست چاپ شد، ضمن تأکید بسیار بر ضرورت دیالوگ و دیپلماسی، از جمله نوشت که نگرانیهای هر دو طرف باید مورد ملاحظه قرار گیرند. او به این ترتیب وجود نگرانی نزد طرف مقابل را، که باید ملحوظ شود، تأئید کرد. اما در سمت دیگر نیز آمادگی برای تفاهم و نشانه های درک وضع نامطلوب برای تمامی طرفین مکرراً بروز یافته بودند: – اگرچه آقای صالحی در آخرین اظهار نظر خود، این خبر را که رجب اردوغان از جانب اوباما حامل نامه ای برای خامنه ای بوده است، تکذیب می کند، اما تأئید می کند که اردوغان در دیدار با خامنه ای این را رسانده است که “رئیس جمهوری آمریکا به دنبال این است که بالاخره راه حلی برای برون رفت از موضوع هسته ای ایران پیدا بشود.” طبعاً این حداقل علامت رسیده از اوباما به مقامات جمهوری اسلامی است و خبرهای دیگری حاکی از آنند که اوباما در پیامی به خامنهای قول پشتیبانی امریکا از برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی را، مشروط به اثبات صلح آمیز بودن آن، داده بوده است. – “مؤسسه علوم، و امنیت بین المللی”، از اندیشکده های وزارت امور خارجه امریکا، چندی پیش با انتشار سندی زیر نام “بازداری ایران از دسترسی به سلاحهای هسته ای” به دولت امریکا توصیه کرده بود که سیاست “گشودن چشم انداز مشارکت و رفاه اقتصادی به روی ایران در جریان مذاکراتی صبورانه با آن و یا ترسیم مقام و محدودیتهای یک رژیم منفور و منزوی برای ایران” را پیشه کند. – و سرانجام باید از اظهارات خانم کلینتون، به عنوان گرایش راست در دولت اوباما، یاد کرد که در روزهای منتهی به روز مذاکرات اعلام کرد که “… ما درک میکنیم که ایرانیها به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما خواهند بود که ما به طور قطع این تضمینها و اقدامات را مد نظر خواهیم داشت”. پس چنان که اشاره شد، طرفین [بسیار] پیشتر از حضور در پشت میز مذاکرات اعلام کرده بودند که در صدد تفاهم و به خصوص در صدد دادن تضمینهای مورد نظر طرف مقابل اند. جامعیتی هم که اشتون از آن سخن می گوید، همین است. این نتیجۀ منتظره حاوی یک تفاهم پایه ای است، اما تفاهمی که هنوز قطعاً شکننده است و همۀ طرفهای ذیربط ضمن ابراز خشنودی و استقبال از آن، جانب احتیاطات بسیاری را هم حفظ کرده اند. این بدیهی است، زیرا در کنار مجموعه عواملی که آنان را به تفاهم کشانده است، منافع و موانع سنگینی هم علیه تفاهم وجود دارند و عمل می کنند. مطمئناً در درون جمهوری اسلامی مقاومتهائی با آن وجود دارند؛ مقاومتهائی که در انتهای این تفاهم رفع مسائل با امریکا را می بینند و یا مقاومتهائی که ممکن است بر اثر دشواریهای حصول به سازشی که کل هیئت حاکمه بتواند آن را سازشی آبرومندانه تلقی کند، بروز کنند. با این حال محتملتر این است که “میراث خمینی”، یعنی “حفظ حکومت اسلامی اوجب واجبات است”، برای کل حاکمیت نقش آموزه ای را به عهده گیرد که با اتکا به آن از دشواریهای درونی گذر کند. شاید بتوان گفت که دشواری اصلی جمهوری اسلامی رسیدن به چنان سازشی است که بتواند از پشتیبانی و سمپاتی “جهان اسلام”، خاصه امروزه که رقابت حادی میان ایران، ترکیه و عربستان بر سر هژمونی بر این جهان جریان دارد، برخوردار گردد. ناخشنودی اسرائیل از توافق حاصله برای تکرار مذاکرات در ۳ خرداد سال جاری، علامت اصلیترین مانعی است که در سمت دیگر وجود دارد؛ مانعی که خواهد کوشید با اتکا به گرایشهای مخالف تفاهم در امریکا، از رقابتهای جاری انتخابات ریاست جمهوری در امریکا بیشترین بهره را گیرد. با توجه به بسیاری مسائل داخلی، که تمهای انتخابات مذکور را تشکیل می دهند، و نیز خستگی جامعه از جنگ بسیار نامحتمل می نماید که “لابی اسرائیل” بتواند مخالفت احتمالی اسرائیل با پیشرفت در نیل به توافقی مرضی الطرفین را به عامل تعیین کننده ای در انتخابات ریاست جمهوری در انتخابات تبدیل کند، بلکه برعکس چنین پیشرفتی دقیقاً می تواند همچون کارت برنده ای در دست اوباما عمل کند. شاید بزرگترین دشواری، حصول به همان توافق مرضی الطرفین به معنای توافقی متضمن منافع ملی هر دو طرف باشد. در این مذاکرات تحولی خلاف منافع ملی امریکا متصور نیست، اما پرداخت بهائی سنگین توسط جمهوری اسلامی برای نیل به توافق منتفی نیست. با این حال توسل احتمالی نیروهای میهندوست ایرانی به سیاست نهی اشتباه وخیمی است و آنچه نباید از دظر دور داشت این که “منفعت ملی” مفهوم مطلقی نیست. جنگ بزرگترین مضرت ملی است و رفع خطر آن منفعتی بزرگ. —————————————— (1) اگرچه مذاکرات بین ایران و کشورهای ۵+۱ برگزار شد، اما در این نوشته منظور از “طرف مقابل ایران” در اساس امریکا است؛ نه به این دلیل که دیگران نقشی در این پرونده ندارند، بلکه از آن رو که در جریان پرونده اتمی جمهوری اسلامی، موضوع مناسبات ایران و امریکا مدام کانونیت بیشتری یافته است.