جمعه ۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۵

جمعه ۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۵

نام های بیشمار جنبش روشنگری غرب
هلوتیوس به سبب نقد پدیده ها و وقایع تاریخی مانند: فراز و فرود دولت ها، تحولات سیاسی، جنگ ها، دستیابی به کالاهای مادی، مبارزه برای علائق و منافع زندگی، به...
۶ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
دانشجویان همچنان پشت درهای بسته؛ برخلاف ادعای وزیر
گزارش‌های متعدد نشان می‌دهد که برخی دانشجویان حتی اجازه ورود به محوطه دانشگاه را ندارند و حراست صریحاً به آنها اعلام کرده است که «دستور دارند» مانع حضورشان شوند. این...
۶ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
نیرنگ در تاریخ: کودتا بود یا نبود؟
به دنبال اختلافات شاه و مصدق، مجلس کمیته‌ای را تعیین کرد که دقیقاً حدود اختیارات هر يك را مشخص کند و کمیته سرانجام چنین نتیجه گرفت که به موجب قانون...
۶ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی شاکری زند
نویسنده: علی شاکری زند
بازخوانی انسان‌گرایی اخلاقی ادوارد سعید در بستر نسل‌کشی غزه
این متن، با بازخوانی انسان‌گرایی اخلاقی ادوارد سعید در زمینه نسل‌کشی غزه، فرصتی است برای درک عمیق‌تر از پیچیدگی‌های تاریخی و اخلاقی نزاع فلسطین و اسرائیل. در حالی که پروپاگاندای...
۶ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش شهابی
نویسنده: سیاوش شهابی
مرا از یاد نبر، نام دخترت را مریم بگذار!
دلم می‌خواهد که تو عزیزم مرا از یاد نبری. من هر کاری کردم تا تو احساس خوشحالی کنی، شاد و آسوده باشی و همه چیز برایت فراهم باشد. و وقتی...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سپیده جدیری
نویسنده: سپیده جدیری
پشتیبانی ازبیانیه جبهه اصلاحات وظیفه همگانی است...
پاسخ به آقای رییس جمهور، بازگشت حکومت به مردم است.چه، مردم متحد، همراه با حکومت همین امروزبا مدیریت مصرف بهینه آب وبرق قادراند بحران آب وبرق راحل کنند یا تخفیف...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند...
گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری

مرا بدون هیچ گناهی زندانی کردند

مرا از هر گونه حق و حقوقی که همه زندانیان باید داشته باشند محروم کرده اند. افرادی که دچار سرنوشت مشابه سرنوشت من شدند در زندانهای جمهوری اسلامی تعداد بسیار زیادی هستند که همه ای آنها احتیاج به حمایت و کمک های نهاد های بین المللی از جمله شما دارند.

شاهرخ زمانی

از : شاهرخ زمانی

به: سازمان عفو بین الملل

موضوع: مرا بدون هیچ گناهی زندانی کردند

(به من کمک کنید آزادیم را بدست آورم)

 من برای اثبات بی گناهی و به دست آوردن آزادی سلب شده ی خود احتیاج به کمک و حمایت نهادهای بین المللی و وکلایی دارم که بتوانند پرونده مرا در دادگاههای مستقل ، علنی و دارای هئیت منصفه مستقل و آگاه به قوانین و حق و حقوق انسانی، حق شرکت وکلا و تحت ریاست قاضی مستقل و با وجدان و شرافتمند دارم. در دادگاه های جمهوری اسلامی ایران به طور عام و در دادگاه های مربوط به من بطور خاص هیچ کدام از اینها وجود نداشت. مرا مانند بسیاری از زندانیان کارگری و سیاسی در دادگاهی محاکمه کردند که طبق اعتراف خود قاضی مستقل نبود، وکیل من حق خواندن پرونده را نداشته است و حتی در دادگاه حق دفاع نداشت، تنها حقی که به او دادند این بود که می تواند در زمان مثلا” بر گذاری دادگاه از درب اوطاق دادگاه به داخل آمده و ساکت روی یکی از صندلی ها بنشیند و بس ، در دادگاه محاکمه کننده من یک قاضی وام دار و وابسته و کارمند که از ترس اخراج یا حتی محاکمه خودش تابع تام و تمام دستورات اداره اطلاعات بود، یک منشی دادگاه که فقط کارمند است و حقوق بگیر ارباب که طرف مقابل من می باشدبود، و نماینده اداره اطلاعات و دادستانی که دشمن من بوده و دستور دهنده اصلی دادگاه بوده است. هئیت منصفه وجود نداشت من در دادگاه تنها و تنها در مقابل این همه دشمن و دادگاهی که هرگز قانونی را اجرا نمی کند بلکه از قبل به قاضی بی اختیار کتبا” دستور داده شده بود که مرا به ۱۱ سال زندان محکوم نماید ، محاکمه و محکوم شدم. و اکنون ضمن اینکه بی گناه زندانی شدم مرا هر روز به عناوین گونا گون اذیت و آزار می کنند که چرا از قانون حرف می زنی؟ چرا به نهادها و دادگاه های مختلف شکایت می فرستی؟ و به آنها اعلام می کنی که بیگناه هستی هر چند روز یک بار مرا زیر شکنجه های مختلف قرار می دهند و از بندی به بند دیگر یا از زندانی به زندانی دیگر  می فرستند و می گویند تو را تنبیه می کنیم تا دیگر دست از شکایت و خواستن حق و حقوق خود برداری، من در چنین شرایطی در بند هستم.

در ذیل این نامه بخشی از جزئیات دستگیری، محاکمه و زندانی شدنم را برای شما ارسال می کنم همچنین به همراه این در خواست و شکایت نامه رونوشت دادنامه ای که رئیس دادگاه علیه من تهیه کرده و مرا بر مبنای مستندات  بدون مدرک و سند قید شده در دادنامه ی فوق محکوم کرده است به پیوست ارسال می نماییم امیدوارم شما بتوانید در جهت بدست آوردن حق آزادی، به من کمک کنید.

بخشی از جزئیات دستگیری و محاکمه من:

ریاست محترم سازمان عفو بین الملل اینجانب شاهرخ زمانی کارگر نقاش، عضو هئیت موسس سندیکای کارگران نقاش و عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری هستم مرا مأموران اطلاعات تبریز در تاریخ  17/3/1390 در شهر تبریز دستگیرکرده و در زندان مرکزی تبریز زندانی کردند.

۳۶ روز در انفرادی تحت سخت ترین اذیت و آزار و شکنجه بودم و مأموران و بازجوها تمام توان و تلاش خود را به کار بستند تا از طریق شکنجه های جسمی و روحی و با تهدید به انواع مختلف اهانتها و توهین به خانواده ام  و خودم  و شکنجه های سفید اتهامات دروغین آنها را بپذیرم و متون دیکته شده آنها را به عنوان اعتراف به جرم پذیرفته و امضا کنم . چون هیچ جرمی مرتکب نشده بودم تصمیم گرفتم حتی اگر زیر شکنجه های جسمی و روحی کشته شوم، اتهامات دروغین را نپذیرم، بنابراین زیر هیچ کدام از برگه های بازجویی که اتهامات دروغین را مأموران نوشته بودند قبول نکرده و  امضا نکردم و برای رها شدن از انفرادی ۳۲ روز دست به اعتصاب غذا زدم  با اعتصاب غذا و کمک دیگر دوستانم که توانسته بودنداعتراضات گسترده ای را سازماندهی نمایند مأموران مجبور شدند مرا از انفرادی به بند عمومی انتقال دهند حتی پس از انتقال به بند عمومی باز هم زیر شدیدترین شکنجه ها قرار داشتم، بالاخره پس از ۴ ماه شکنجه و آزار و اذیت مجبور شدند بدون  اعتراف گیری مرا با اتهامات دروغین به دادگاه ببرند و قاضی دادگاه انقلاب شعبه یک آقای حلمبر خود در دو نوبت اعتراف کرده است که من بیگناه هستم یک باردردادنامه ای شماره ۸۶۳- ۹۹۷۴۱۳۴۹۰-۹۰ مورخ ۰۶/۰۶/۱۳۹۰ که علیه من تنظیم کرده اعتراف نموده که شاهرخ زمانی تمامی اتهامات را رد کرده است و با استناد به  اعترافات غیر مرا به ۱۱ سال زندان محکوم کرده است، و بار دوم در نزد آقای  بیوک پور فرید وکیل اینجانب اعتراف کرده است وقتی وکیل من از ایشان سئوال کرده که آقای قاضی شما با استناد به کدام مدارک یا اعترافات موجود در پرونده به موکل من ۱۱ سال حکم زندان داده اید قاضی حملبر چند لحظه ای سکوت کرد با سرخ و سفید شدن گفت: من کاره ای نیستم ، اداره اطلاعات این طور خواسته است.

مرا در تاریخ ۲۷/۷/۱۳۹۰ با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی موقتا” آزاد کردند  و در تاریخ ۲۵/۱۰/۱۳۹۰مجددا” برای اجرای حکم دستگیر و زندانی کردند .

آقای رئیس چهار دادگاه، طی کمتر از ۴ ماه بر علیه من حکم صادر، تأیید و اجرا کردند .یعنی از تاریخ ۲۷/۷/۱۳۹۰تا تاریخ ۲۵/۱۰/۱۳۹۰ دادگاه شعبه یک حکم ۱۱ سال زندان را صادر و دادگاه تجدید نظر شعبه ۶ آن را تأیید و همچنین دادگاه شعبه  29  دیوان عالی مجددا” آن را تأیید و دادگاه اجرایی احکام ، دستور اجرای حکم را صادر کرده است. من که اصلا” و ابدا” جرمی مرتکب نشده ام و حتی اگر جرمی داشتم چگونه ممکن است چهار دادگاه تمام مراحل را فقط طی کمتر از ۴ ماه کامل کنند پس از صدور، تایید و اجرای حکم غیر قانونی و فرمایشی باز هم اداره اطلاعات دست از سر من بر نداشته ، این بار با استفاده از سازمان زندانها که آن را نیز زیر سلطە دارد (این گونه مسلط بودن پلیس بر تمامی نهاد ها و ادارات مصداق انکار ناپذیر پلیسی بودن یک نظام است بنا براین تمامی زندانیان احتیاج مبرم به کمک شما دارند.) پس از دستگیری مجدد مرا به مدت دو ماه در بند قرنطینه که از بدترین، کثیف ترین و محدود ترین بند زندان است نگهداشتند. باز به اجبار دست به اعتصاب غذا زدم، پس از ۱۵ روز اعتصاب غذا مرا به بند مالی منتقل کردند . در آنجا نیز دست بر دار نبودند و با استفاده از عوامل خود باعث بی نهایت اذیت و آزار می شدند. وقتی متوجه شدند که من توانستم با برخورد انسانی و برقراری دوستی با دیگر زندانیان تو طئه های آنها را در مورد ایجاد در گیری خنثی کنم مرا به بند ۱۵ متادون تبعید کردند.بیشترین زندانیان این بند معتاد های با دوزبالا هستندکه تعدادی از آنها غیر از بیماریهای مربوط مستقیم به اعتیاد، و فریاد و آه و ناله های دائمی که بند را غیر قابل زیست کرده است به ایدز، هپاتیت و قانقارا نیز مبتلا می باشند. من برای قاضی حملبر نامه ارسال کردم و از قاضی مستقر در زندان خواستم از این عمل غیر قانونی جلو گیری کنند و از رئیس زندان که آقای استادی بود در خواست رسیدگی کردم ، او گفت این دستور از طرف قو ه قضاییه و سازمان زندانها نیست بلکه دستور اداره اطلاعات است ، من گفتم پرونده متهم پس از صدور حکم طبق قانون باید از دست پلیس خارج شود رئیس زندان گفت زندانیان سیاسی دائما” تحت مسئولیت وزارت اطلاعات هستند. در ایران هیچ قانونی اجرا نمی شود و زندانیان سیاسی هیچ گونه حق و حقوقی حتی حقوق زندانیان عادی را نیز ندارند. مسئولین نظام حکومت ایران همیشه اعلام می کنند ما زندانی سیاسی نداریم تا در خلاء قانونی در رابطه با موضوع سیاسی ما را از هرگونه حقی محروم کنند. اما در داخل زندان برای ایجاد محرومیت بیشتر ، بدون  قید کردن در پرونده ها  ما را سیاسی می گویند تا از هر گونه حقوق زندانی عادی از جمله مرخصی ، عف های عمومی بدون شروط خاص، کار در زندان یا بیرون، بند مجزا برای سیاسی ها ، ملاقات های منظم و… نیز محروم شویم، همه این اعمال غیر قانونی و ضد انسانی با سیاست یک بام دو هوا توسط تمامی مسئولین رده با لا  صورت می گیرد.

همین زمان کوتاه و اعتراف قاضی حلمبر نشان می دهد که هر ۴ دادگاه بدون بررسی پرونده و بدون توجه به نبود هیچ مدرکی علیه من تمامی دادگاههای فوق به دستور اداره اطلاعات، اطاعت امر کرده اند بنابراین هیچ کدام از دادگاههای فوق در مقابل پلیس و نظامیان استقلال ندارند در نتیجه حق محاکمه مرا نداشته اند در این راستاحکم صادر شده کاملا” غیر قانونی و غیرانسانی است و من تقاضا دارم هر چه زودتر برای رسیدگی به شکایت و پرونده ام افرادی را مأمور کنید تا من بتوانم حق پایمال شده خود را به دست آورم.

آقای رئیس لازم به ذکر است که پس از دستگیری مجدد من در تاریخ ۲۵/۱۰/۱۳۹۰  برای اجرایی احکام مانند دوره قبل تلاش کردند با سو استفاده از زندانیان دیگر مرا مورد ضرب و شتم و شکنجه  قرار دهند، در دوره دوم دستگیری پس از انتقال از قرنطینه، مرا هر هفته به یک بند منتقل می کردند و با تحریک زندانیان  می خواستند مرا مجبور به درگیری کرده و در نتیجه جانم را به خطر بیاندازند و البته هنوز هم به طور دائم جانم در خطر است و هر روز به نوعی تهدیدهایی به کار می برند.

بعد از گرداندن من در بندهای مختلف زندان مرکزی تبریز به من گفتند چون تو به دادگاهها و نهادهای مختلف از دست اداره اطلاعات و قاضی دادگاه شکایت می کنی ما هم تو را بیشتر و بیشتر تنبیه می کنیم و برای اینکه من نتوانم از حق قانونی خودم استفاده کرده و برای به دست آوردن آزادیم که در مقابل هیچ گناهی از من سلب شده است به نهادها و دادگاههای مختلف شکایت کنم مرا در تاریخ  7/3/1391 به زندان مرکزی یزد تبعید کردند این تبعید حتی بدون دستور قاضی بود. حدود دو ماه در یزد به صورتهای مختلف باعث آزار و اذیت من و خانواده ام که برای دیدن من می آمدند شدند بالاخره پس از دو ماه زندان یزد به دلیل شکایتها و اعتراضات خودم و خانواده ام  به نهادهای گوناگون و اعتصاب غذای مجدد و به دلیل اینکه هیچ دستور قضایی برای نگهداری من در زندان مرکزی یزد نبود مجبور شدند در تاریخ      14/5/1391 مرا به زندان تبریز برگردانند و در حال حاضر مرا در بند متادون زندان مرکزی تبریز که چهار برابر ظرفیتش در آن زندانی نگهداری می شود و زندانیان اکثریت قریب به اتفاقشان بیماریهای خطرناک مسری مانند ایدز، قانقاریا و… دارند  نگه می دارند. هر روز در این بند خطر مرگ ما را تهدید می کند و طی دو ماه اخیر تماسهای تلفنی مرا قطع کرده اند و نامه های مرا به خانواده ام، نهاد ها و دادگاهها نمی دهند و مأموران اداره اطلاعات دهها بار پدر، مادرم،دختر و خواهرانم را به انواع مختلف تهدید کرده اند. آنها را تهدید می کنند که چرا به ملاقاتش می روید؟ چرا می گویید شاهرخ بی گناه است؟ آنها را تحت فشار قرار می دهند که از شاهرخ بخواهید از دادگاه و اداره اطلاعات شکایت نکند، به آنها می گویند شاهرخ را وادار کنید حکم ۱۱ سال را بپذیرد و ادعای بی گناهی نکند. حتی خانواده  ام، بخصوص مادرم  را به دستگیری ، محاکمه و زندان تهدید کرده اند، آنها نیز بسیار ترسیده اند چون در ایران هزاران بار چنین اعمال غیر قانونی که پلیس پدر یا مادر را به جای فرزند یا فرزندان را به جای پدر و مادر گروگان گرفته باشند بار ها اتفاق افتاده است. مثلا” همین طی چند ماه اخیر مادر بهکیش ها را زندانی کردند که شش فرزندش را در دهه شصت اعدام کرده اند و اکنون او را تهدید می کنند که چرا پرونده فرزندان بی گناهت را دنبال می کنی، از این نمونه ها بسیار زیاد است.

 مرا از هر گونه حق و حقوقی که همه زندانیان باید داشته باشند محروم کرده اند.

افرادی که دچار سرنوشت مشابه سرنوشت من شدند در زندانهای جمهوری اسلامی تعداد بسیار زیادی هستند که همه ای آنها احتیاج به حمایت و کمک های نهاد های بین المللی از جمله شما دارند.

لطفا” به شکایت من رسیدگی کنید.

با تشکر شاهرخ زمانی

زندان مرکزی تبریز بند ۱۵ متادون

۹/۶/۱۳۹۱

تاریخ انتشار : ۲۹ شهریور, ۱۳۹۱ ۴:۴۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نام های بیشمار جنبش روشنگری غرب

دانشجویان همچنان پشت درهای بسته؛ برخلاف ادعای وزیر

نیرنگ در تاریخ: کودتا بود یا نبود؟

بازخوانی انسان‌گرایی اخلاقی ادوارد سعید در بستر نسل‌کشی غزه

مرا از یاد نبر، نام دخترت را مریم بگذار!

پشتیبانی ازبیانیه جبهه اصلاحات وظیفه همگانی است…