– مذاکره ایران و ۵+۱،بر سر مسئلە هستەای پس از سال ها کشمکش و فراز و فرود سرانجام بە نتیجە رسید و طرفین درپیش از ظهر سە شنبە ١۴ ژوئیە در وین پایتخت اطریش سندی را کە در مورد آن بە توافق رسیدە بودند امضاء کردند. نظر و ارزیابی شما از این توافق چیست، آیا آن را عادلانە و مثبت و بە سود ایران و مردم میدانید یا بە سود حکومت؟
ابتداء باید ببینیم صورت مسئله چه بوده است تا از سود و زیان این توافق بتوان تصویر کمابیش دقیقى داد. جمهورى اسلامى ایران از حدود دو دهه پیش توسعه برنامه اى را در زمینه هسته اى در دستور کار خود قرار مى دهد که همزمان با انقلاب ایران متوقف شده بود و در مطبوعات آن روزها گاهاً مشاهده مى شود که مسئولین وقت سرآغاز آنرا در رژیم پیشین خیانت به کشور ارزیابى مى کرده اند. توسعه آن برنامه، به نام ضرورت جدید کشور، به انرژى صلح آمیز هسته اى به اجراء در آمد، اما خیلى سریع از منابع مختلف گزارش شد که اقداماتى در دست انجام است که از تعهدات ایران در قبال سازمان بین المللى انرژى اتمى فراتر است و بخشاً به صورت پنهانى و بدور از چشم ناظرین این سازمان پیش مى رود. تا اینجاى مسئله مى توانست از هردو طرف، طرف ایرانى و سازمان بینالمللى انرژى اتمى ( که حالا دیگر تنها اقامه کننده دعوا نبود، و پاى کشورهاى قدرتمند سازمان ملل متحد را هم به میان کشیده بود) مورد راستى آزمائى قرار گیرد و چار چوب تفاهمى براى قرار دادن پروژه هسته اى ایران بر محور اقدامات صلح آمیز یافته شود، هر گاه کشورهاى غربى و در رأس آن آمریکا در موضع جنگ سرد با رژیم حاکم بر کشور ما نبودند و جمهورى اسلامى هم سیاست کلى اش دخالت در امور برخى کشورهاى منطقه نبود.
در چنین شرایطى طبیعى بود که اگر چه اینجا تنش حول « مسئله هسته اى » نمود یافته است اما واقعیت تنش دو قطب فوق الذکر به سادگى و بدون درد و رنج بسیار بر مردم ما پایان نخواهد نگرفت، چنانکه هنوز هم نگرفته است. تعلیق موقتى برخى برنامه هاى در دست اجراء، بویژه در ارتباط با غنى سازى اورانیوم در دوره دولت محمد خاتمى این شانس را بوجود آورده بود که شکاف در اردوى غرب و همراهى چین و روسیه با آلمان و فرانسه و بریتانیا چاره اى بر این معضل یافته شود. سرسختى بعدى مقامات جمهورى اسلامى که همزمان بود با یکدستى بیشتر ارگانها اصلى تصمیم گیرى در رژیم اسلامى، این فرصت را براى همیشه سوزاند و با درب و تخته یکى شدن دستگاه دولت و دیگر ارگانهاى سیاسى و اجرائى جمهورى اسلامى تنش بر سر این پرونده وارد حساسترین فاز خود گردید. در اینجا لازم است یاد آورى کنم که حتى در آغاز همین فاز هم که هنوز پرونده به شوراى امنیت سازمان ملل نرفته بود و از تحریم هم خبرى نبود، غربى ها از روى تمایل و یا خواندن دست طرف مقابل که مى دانستند در فاز تند رویست، آماده بودند در عرصه هاى چند گانه اقتصادى تجارى و تکنیکى به حکومت ایران امتیازهاى چندى بدهند که تا آنزمان خارج از ماهیت آنها رژیم از آن محروم بود، همچون پیوستن به سازمان تجارت جهانى، برخوردارى از تکنولژى هاى پیشرفته براى تولید انرژى صلح آمیز هسته اى و لغو برخى تحریمهاى پیشین و خارج از مقوله هسته اى. اما در همان زمان گفته شد جمهورى اسلامى از طرف مقابل، بویژه آمریکا مى خواهد که جمهورى اسلامى را به رسمیت بشناسد و نسبت به تأمین امنیت رژیم ( لابد از جهت نیروهاى خارجى ) تضمین لازم را بدهد. هر چه بود این معامله سر نگرفت و ۵+ ١+ ١ هم که این روزها براى مبتکر ایرانى اش محمد جواد ظریف و حسن روحانى بسیار تبلیغ مى شود مى توانست با حضور على لاریجانى و پس از آن سعید جلیلى متحقق شود که چنین نشد و البته همانزمان گفته مى شد هر یک از باندهاى چند گانه درون قدرت نیز نمى خواست سود چنین مذاکره اى به جیب همسایه بقلى خود ریخته شود. هر چه بود این دور مذاکرات به بن بست رسید و پرونده به شوراى امنیت سازمان ملل برده شده تا اینکه آنجا براى «زباله دان تاریخ کاغذ پاره» جمع کنند و «آنقدر قطعنامه صادر کنند تا «قطعنامه دانشان پاره شود». اما غافل از اینکه صادر کنند گان قطعنامه اهل شعار و ابتذال کلام نبودند و ماهرانه سیاستى را پیش بردند که با مجموعه شرایط زمانه خود و جبهه هاى چند گانه جنگ و تنشى که در منطقه خاورمیانه جریان داشت کارآمد ترین راه حل بود براى از پا در آورد ساختار بنیانى اقتصاد ایران، مسدود کردن عمده ترین شریان حیاتى خزانه کشور و فشار بر معیشت و کسب و کار اکثریت ٨٠ درصد از مردم ایران و فرسوده کردن هر آنچه در تولید صنعتى کشور وجود داشت و یا مى بایست بوجود بیاید.
با این مقدمه به نظر من لازم، چون برخى تحلیلگران ما دوست دارند از وقایع عکس فورى بگیرند و جامعه ما هم بد جورى عادت مى کند تا رویدادهاى تاریخى خود را فراموش کند و بویژه در دوره اخیر بسیار خسته است از یاد آورى آنچه بر او رفته است، اما به اعتقاد ما نسل ما مجاز نیست با همه شکستهائى که متحمل شده است به این فضاى رخوت خو کند، این حداقل وظیفه و مسئولیتى است که بر دوش ماست. بگذریم!
تحریم چند جانبه اقتصادى و تجارى بر مردم ما تحمیل شد، آنهم نه چنانکه آقاى روحانى هر بار اصرار دارد آنرا به غربیها نسبت دهد. تحمیل شد، چون مسئولین غیر مسئولى بر مملکت ما حکومت مى کنند. نه به قوانین بین المللى احترام لازم را مى گذارند و نه اهداف «دشمنان»، رقبا، دوستان طمع کار و فرصت جو را به موقع تشخیص مى دهند و نه از همه مهم تر مشغله اصلى آنها منافع ملى کشور است.
اینجا خارج از اینکه با تصویب و اجراى تحریمها موافق باشیم و یا مخالف، (که من با برخى از آنها همواره مخالف بوده ام و بارها گفته و نوشته ام که شکست یک سیاست در یک کشور و یک مورد خاص نباید به معنى نا کارآمدى آن در همه شرایط گرفته شود ) در اینجا براى نشاندن جمهورى اسلامى ( و نه دولت حسن روحانى ) بر سر میز مذاکره اى جدى و واقعى موثر واقع شد و حکومت جمهورى اسلامى را با دو فشار همزمان اقتصاد ى – تجارى و افکار عمومى مواجه کرد که این دومى از طریق صندوقهاى رأى و با احتساب اینکه عدم یکدستى در ارگانهاى تصمیم گیر و مجرى سیاستهاى نظام مى تواند راهى بر لغو تحریمها و حتى گشایش در مناسبات ایران و جهان ایجاد نماید بازتاب یافت. از این جهت باید به روشنى گفت بازنده این جنگ سرد بدون آتش و دود اما بسیار مخرب براى امروز و فرداى کشور، حکومت جمهورى اسلامى است و در راس آن على خامنه اى، رهبر و تعیین کننده ترین مهره تمام مراحل تهاجم و نرمش.
تحریم ناعادلانه بود؟ بلى، هیچ خلقى مستحق تحریم نیست و هیچ کشورى آقاى جهان نیست و حق ندارد مردمان دیگرى را تنبیه نماید. اما ما نباید دو عنصر را فراموش کنیم. اگر اشتباه نکنم هم اکنون ١٩۴ کشور عضو سازمان ملل متحد هستند و لااقل همگى امضاء کننده برخى از قوانین پایه اى و منشور آن مى باشند. احترام به این قوانین وظیفه نهادهاى حقوقى هر کشور عضو است. حکومت جمهورى اسلامى ایران در موضوع مورد نظر ما از این منشور تخطى کرده است. اگر تا دیروز هنوز این یک فرضیه بود با امضاء این توافق به طور غیر مستقیم مسئولیت این تخلف پذیرفته شد. چون بنا، بر راستى آزمائى چیزى است که تا دیروز براى همین سازمان بین المللى غیر ممکن بوده است. عنصر دوم این است که جمهورى اسلامى نشان داده است که تا زور پر زورى در مقابل خود نبیند عقب نشینى نخواهد کرد وعلیرغم تمام قیل و قالى که مى کند در قبال زور خارجى به شدت شکننده است، بر خلاف بى رحمى اش در برخورد با مردم در ایران.
اگر توانسته باشم به مفهوم « عدالت » مورد سئوال پاسخ داده باشم در اینجا مى توانم بگویم من در شادى اکثریت مردم کشورمان شریک هستم که اولاً و فعلاً این جنگ به درگیرى نظامى کشیده نشده است و در ثانى جلو ضرر را از هر کجا بگیرى منفعت است. کشور ما از بابت این سیاست ماجراجویانه میلیاردها دلار هزینه کرده و لطمات پیش گفته را هم تکرار نمى کنم، پس واژگون نکردن میزى که ده سال پیش هم چیده شده بود اقدام مثبتى است و جا دارد همچنان گوش به زنگ بود تا بار دیگر چوب لاى چرخ آن گذاشته نشود. در مورد نتایج بعدى آن در ادامه صحبت خواهیم کرد. اما همینجا بگویم من هرگز معتقد نبوده و نیستم که افزودن بر تنش موجود در مناسبات رژیم حاکم بر کشور ما با جهان خارج در هیچ مقطعى به نفع مردم بوده است. جنگ جدا از اینکه در هر کجا باشد نکبت است و شاید در مواقعى راهى جزء مسلح شدن براى خاموش کردن آتش مهاجم وجود نداشته باشد اما در تحلیل مشخص از نظام جمهورى اسلامى بیش از پیش متقاعد شده ام که وظیفه دوستان مردم است که نه تنها از هر گونه جنگ افروزى از هر سو که باشد پیشگیرى کنند بلکه تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و جنگ شیعه و سنى و حتى قومى و ملى در داخل خاک کشور خوددارى کنند. تنش آفرینى، دشمن تراشى در جمهورى اسلامى هم سیاست است هم ایدئولوژى، هم منافع است براى حفظ قدرت و ثروت و هم ابزار است براى سرکوب فعالیتهاى سیاسى اپوزیسیون و تشکلهاى اجتماعى، مدنى و فرهنگى. جمهورى اسلامى همه چیز از جمله مبارزه با امپریالیسم و دفاع از حقوق محرومین جهان را هم لوث کرده است. ما وظیفه داریم این روانشناسى را در اشکال مبارزاتى خود و حتى ادبیات خود منظور داریم. جا دارد در هر مورد مشخص به این واقعیت توجه شود و از موضع یک ایرانى زندگى کرده در زیر سلطه سى و هفته ساله حکومت اسلامى اتخاذ سیاست و تاکتیک نمائیم. افرادى چون من که در روزهاى مداخله آمریکا در عراق و بمباران غزه از طرف اسرائیل در خیابانهاى پاریس و در کنار بخشى از مردم صلح طلب این کشور صداى اعتراض خودرا بلند مى کنند نمى توانند همصدا باشند با امت پاى منبر نمازهاى جمعه و مجلس دست پروده حکومت ایران که هر روزه نعره مرگ بر آمریکایش بلند است و در هر فرصتى بر روى پرچم آن کشور رژه مى رود و صداى من تبعیدى و آن یار زندانى را با همین خیمه شب بازیهاى خفه مى کند.
– اوباما در پی امضای این توافقنامە آن را نشانەای از کامیابی سیاست جدید آمریکا در حل مناقشات بین المللی از طریق سیاسی خواند، این گفتە را تا چە حد درست میدانید و آیا می شود امضاء توافق حکومت در ایران را نیز نشانەای از یک چرخش در سیاست خارجی دانست یا نە اقدامی است موردی برای خلاصی از یک تنگنا ؟
از فضاى تفاهمى که این مذاکرات در دو سوى میز مذاکره حاصل کرده است مى توان این نتیجه را گرفت که اقدام سیاسى به اجراء گذاشته شده کامیابى یک سیاست است در آمریکا در مقابل سیاست دیگرى که از جنگ رو در رو حمایت مى کرد و در دوره بوش پدر و پسر شاهد بودیم. اما من فکر مى کنم براى دولت اوباما هم در شرایط کنونى در گیرى نظامى با مخاطرات جدى اى رو برو بود. اساساً بر کرسى ریاست جمهورى آمریکا نشستن اوباما محصول شکست نظامى آنها در خاورمیانه و شکست سیاسى و حیثیتى آمریکا در افکار عمومى جهان بود. یادمان نرود آنروز ها متحدین دیرینه آمریکا همچون فرانسه از هماهنگى با چنین سیاستهائى سر باز مى زدند. دولت اوباما بارها از منتقدینش پرسیده بود شما چه اقدامى را در رابطه با برنامه هسته اى نظامى ایران پیشنهاد مى کنید؟ و خود جواب داده بود جنگ هزینه هاى سنگینى دارد، البته براى کشور خودش، بدون اینکه امکان محو آنچه او امکان دستیابى ایران به بمب اتمى مى دانست را داشته باشد. از طرف دیگر بیان مى کرد که دست هم روى دست نباید گذاشت و کل جهان را نسبت به این موضوع بر انگیخت و در نتیجه تحریم هم جانبه اى که شاید در تاریخ کم سابقه است به اجراء گذاشت. آمریکا نه فقط ایران را تحریم کرد بلکه بسیارى از کشور ها، شرکتهاو بانک ها را هم در همین رابطه مشمول تحریم و مجازات نقدى کرد. در هر حال این گزینه راه خود را باز کرده است و به نتایج مورد نظر مبتکرین و مجریان آن هم رسیده است. آیا این مورد را مى شود تعمیم داد بر کل سیاستهاى آمریکا؟ لااقل نمونه لیبى از همان رفتار جنگ طلبانه برخواست، هر چند حضور آمریکائیان تا حدودى منفعلانه بود و این بار فرانسه نیکلا سارکوزى بود که این جنگِ فاقد کمترین «دلیل حقوقى بین المللى» را روى دست آن گذاشت.
بعید به نظر مى رسد در دوره کوتاه باقیمانده ریاست جمهورى اوباما ما شاهد چرخش جدى در این سیاست باشیم. اما یک چیز که قطعى تر به نظر مى رسد بازگشت مجدد جمهورى خواهان به کاخ سفید است و با توجه به برخوردارى از اکثریت در مجالس این کشور مى تواند بار دیگر همین نرمش مختصر در مواضع آمریکائیان هم مورد باز بینى قرار گیرد و تا جائیکه به بحث حاضر بر مى گردد واکنش و میزان همکارى جمهورى اسلامى در اجراى این توافق، فاصله گیرى از مواضع کنونى در قبال کشورهاى همسایه و منطقه همگى دستاویز سهل الوصولى هستند براى آمریکا و منافع آن در خاورمیانه که بار دیگر « گزینه نظامى » روى میز قرار بگیرد.
– آیا این توافق هسته ای می تواند موجب بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران در کوتاه یا میان مدت شود؟
در کوتاه مدت بخشى از زیانهاى حاصله را جبران مى کند. چون تحریم آثار بلند مدتى هم گذاشته که سالها طول مى کشد تا ترمیم شود، آنهم به شرطى که در قدرت سیاسى و اجرائى کشور چنان چرخى صورت بگیرد که عزمى براى سر و سامان دادن به وضعیت اقتصادى و اجتماعى مردم وجود داشته باشد. همه کارشناسان اقصادى مستقل تأکید مى کنند حدود بیست درصد از وخامت اقتصادى موجود ناشى از تحریمهاست اگر این رقم درست و علمى باشد در وضع کنونى مى توان امید داشت بخشى از چرخهاى اقتصادى زنگ زده، روغن کارى شود و با آزاد شدن راه تجارت با ایران سرمایه گذاران خارجى که فعالیتشان طى دوره تحریم کند و یا تعطیل شده بود به بازارهاى ایران باز گردند.
– روحانی انجام وعدەهای انتخاباتی اش بە مردم را موکول بە بعد از دست یافتن بە این توافق کردە بود، فکر میکنید اینک کە توافق حاصل شدە، او شروع بە وعدەهایی کە بە مردم دادە بود کند؟
وعده هاى انتخاباتى در همه کشورها، حتى دمکراتیک ترین آنها، همیشه با واقعیت اهداف و توان اجرائى وعده دهندگان یکسان نیست. در کشور ایران که رئیس جمهور یک تدارکچى بیش نیست اگر عوام فریبانه نباشد، وعده سر خرمن است. در این زمینه حسن روحانى از همه رأساى پیشین جمهورى اسلامى مماشات طلبانه تر رفتار کرده است. البته حل مسئله هسته اى و چرخاندن چرخ سانتریفیوژها همزمان با چرخ تولید شعار اصلى اوبوده است و بخش بزرگى از مردم نیز با او در این زمینه همراهى نشان داده اند، اما این مردم، حل مسئله اتمى را از آن رو طلب کرده اند که موجب گشایش در روابط ایران با جهان خارج شود و جدا از دور کردن خطر نظامى، وضعیت معیشت آنها نیز بهبود بیاید. حال سئوال این است که آیا مردم لااقل در همان سطحى که براى حل مسئله هسته اى بسیج شدند و حساسیت نشان دادند دولت روحانى را زیر فشار مطالبات خود قرار مى دهند یاخیر؟ بدون جنبش مردم من بعید مى دانم دولت روحانى گامى اساسى در جهت بهبود شرایط اقتصادى و اجتماعى مردم بردارد. در پیش بودن انتخابات مجلس این امکان را مى دهد که هم مطالبات مردم بیش از پیش به خیابانها کشیده شود و هم اهرمى دوجانبه باشد در دست روحانى میانه رو تا در چانه زنى با ارگانهاى اصلى قدرت در ایران به برخى خواستهاى محدود به چارچوب هاى قانون اساسى جمهورى اسلامى جامعه عمل بپوشد.
– فکر میکنید فضای سیاسی بعد از توافق با پیش از آن بە کدام جهت سمتگیری کند، بە طرف بازشدن یا بستە شدن؟
فضاى سیاسى هم به عنوان جزئى از مطالبات پیش گفته از همان فرمول پیروى مى کند با این تفاوت که در بعد سیاسى و در معادله فعلى تعادل قوا، جناح قدرتمند و مسلط جمهورى اسلامى حاضر به یک گام عقب نشینى هم نیست. باز اینجا هم این سئوال مطرح مى شود که احزاب و سازمانهاى سیاسى اُپوزیسیون داخلى و خارجى رژیم به این نتیجه رسیده اند که مى بایست از وضعیت انفعالى کنونى خود خارج شوند و حتى براى فعالیت علنى خود امکانات لازم را مورد بررسى قرار دهند یا خیر؟ اپوزیسیون درونى رژیم چنانکه در ده دوازده سال گذشته نشانداده است تنها در هفته ها و روزهاى پیش از انتخابات است که به صحنه مى آید و تا حدودى ابتکار عمل را بدست مى گیرد و به یک هماهنگى نسبى در صحنه انتخابات دست مى یابد. این نیرو چه اصلاح طلب نامیده شود و چه میانه رو و اعتدالى هیچگاه با مبارزات و مطالباتى که مردم پیش کشیده اند و جناح مقابل خود را به چالش جدى کشیده اند تا انتها همراهى نشان نداده است. جنبش سبز و چهره هاى مطرح آن همچون آقایان موسوى و کروبى که در نوع خود و در قالب معترضین درون نظام تسلیم شرایط تحمیلى رهبر جمهورى اسلامى نشدند نیز قادر نبودند به آلترناتیوى تبدیل گردند که خواسهاى دمکراتیک مردم را بر ثبات رژیم اسلامى ترجیح دهند.
اپوزیسیون خارج از رژیم نیز جدا از پراکندگى و پروژه هائى که گاهاً صد و هشتاد درجه در مقابل هم قرا دارند ارتباط ملموسى با جامعه امروز ایران ندارد. بدون تلاش براى یافتن جاى پا در مبارزات داخل کشور هیچ تضمینى وجود ندارد محصول احتمالى فرو پاشى رژیم نیز نظامى دمکراتیک باشد. در چنین شرایطى امید بستن به طناب سست روحانى براى بالا آمدن از ته چاه استبداد ولایت فقهى همچنان قوت مى گیرد و آنهم بدون اینکه تلاشى از سوى او براى بسیج همین پایگاه اجتماعى به اجراء گذاشته شود.
روحانى از تریبونهاى مختلف طورى صحبت مى کند که خود او هم در اپوزیسیون حکومت قرار دارد اما انگشت اش هیچگاه به سمت نهاد مشخصى دراز نمى شود، روش او حرف درمانى در پائین و چانه زنى در بالاست. جنبش مردم وقتى مى تواند از فرصت بدست آمده از این زور آزمائى بهره بگیرد که دنبال راه سومى باشد که حول یک پروژه دمکراتیک شکل مى گیرد و براى تحقق آن پیشراونش به سازماندهى مستقل خود دست مى زنند. بنا بر این باز شدن فضاى سیاسى به هیچوجه اتوماتیک نیست و بعید به نظر مى رسد که روحانى پشقراول آن باشد.
– اگر توضیح دیگری را لازم می دانید برای خوانندگان سایت کارآنلاین در خصوص توافق هسته ای در میان بگذارید، بفرمایید.
من فکر مى کنم اگر هر یک از ما بتوانیم به عنوان یک ناظر و یا تحلیلگر، عناصر تحلیل را از آرزوها و تمایلات خود تفکیک کنیم شاید بهتر بتوانیم در هر دو زمین حرفى براى زدن داشته باشیم.
تحلیل واقعه و متون توافقات نشان از تحقق اهداف نیروئى را مى دهد که سیاست تحریم اقتصادى و تجارى و نظامى جمهورى اسلامى را پیش کشید و در این زمینه سرمایه و وقت صرف کرد و به نتیجه مطلوب خود نیز رسید. حال در جریان اجراء با موانع جدیدى روبرو خواهد شد یا خیر بحث دیگریست. شواهد نشانگر این موضوع است که لااقل بر سر صرفاً همین موضوع طرفین آماده همکارى مى باشند. این امر نمى تواند تا بى نهایت از سایر موارد اختلافى حکومت اسلامى و غرب دور بماند. سخنانى از آندست که على خامنه اى در جمع نمازگزاران عید فطر ایراد کرد از جمله اقداماتى است که اگر صرفاً پادزهر جام زهر هسته اى نباشد مى تواند حتى همین توافق را هم به چالش بکشد.
در سوى دیگر امر نیز واقعیتى است غیر قابل اغماز که آمریکا با گرفتارى بزرگى که در باتلاق عراق و سوریه و حتى افغانستان همچنان گرفتار است به کمک جمهورى اسلامى محتاج است. گسترش همکاریهاى کنونى آنها و رسمیت بخشیدن به این همکارى مى تواند چرخى را در مناسبات دو کشور رغم بزند که به همان اندازه که نتایج آن از امروز روشن نیست به همان اندازه مى تواند با اهمیت باشد.
– با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.