ضرورت ترکیب اعتراضات سراسری ومتمرکز با اعتراضات موضعی وغیرمتمرکز
تجربه ۲۲ بهمن امسال نقاط ضعف جنبش ضداستبدادی را با وضوح بیشتری به نمایش گذاشت. سخنان و گفتگوها ی موسوی و کروبی و خاتمی پس از۲۲ بهمن نشان داد که آن ها چیزی از درسهای تجربه ۲۲ بهمن فرانگرفته اند. چرا که با وجود اذعان آشکار و یا تلویحی به مصادره شدن “حضورگسترده سبزها “توسط رژیم، اما نتوانستند راهی برای عدم تکرار و تضمین آن ارائه دهند، به جز درخواست صدور اجازه یک راه پیمائی مستقل و یا برگزاری رفراندوم برای حذف نظارت استصوابی! یعنی که دخیل بستن به یک امر محال. مگر در طی ۸- ۹ماه گذشته جنبش با اخذ مجوزحرکت کرده بود که اکنون نیزدر انتظار اخذ مجوز معطل بماند؟ بی شک اگر چنین بود اصلا جنبشی وجود نداشت که امروز موضوع مناقشه و چانه زنی باشد. بهرحال این یعنی یک سترونی آشکار که ریشه درنگرانی از رادیکالیزه شدن مطالبات مردم و فراتررفتن آن ها ازمحدوده های نظام فوق ارتجاعی ولایت فقیه و هم چنین در فشار سیستماتیک جناح حاکم به این “رهبران نمادین” دارد.
۲۲ بهمن درواقع روزی بودکه این سترونی با وضوح هر چه بیشتری نمایان شد.به بیان دیگر تضاد و شکاف مشهودی بین ظرفیت و پتانسیل هم اکنون موجود در جنبش، با اشکال تاکتیکی تنگ و محدود موجود که مانع جاری شدن پتانسیل حاضر است، دیده می شود. عدم تناسب وتعادل بین انرژی ورودی و معطل مانده با انرژی خروجی موجب ایجاد پدیده ای بنام رشد ناموزون درجنبش می گردد. که البته محصول فشارهای توأمان بیرونی و بیش از آن تصلب درونی است. تکیه یک جانبه برحرکات خیابانی میلیونی آن هم فقط درقالب مناسبات رسمی، بیان دیگری ازهمین تناقض است. البته معنای این سخن فروکاستن از اهمیت جنبش خیابانی نیست؛ امری که نه فقط موجب بروز و فوران پتانسیل انباشته شده در اعماق گردیده و هم چنان ازعناصرمهم و تعیین کننده تاکتیکی خواهد بود، بلکه تکیه یک جانبه به مناسبت های رسمی است. بدیهی است که هیچ پدیده زنده ای اگر دچار رشد ناموزون گردد، نخواهد توانست بالندگی خود را حفظ کند.از همین روتأکید بر ایجاد توازن لازم در نحوه حرکت و پیشروی جنبش باهدف ترمیم این نارسائی ها؛ که می توان آن را بحران رشد و یک جانبگی نامید، در مقطع کنونی دارای اهمیت زیادی است. و بخصوص باتوجه به این که شهروندان مبارز علی القاعده بیشترین آموزش و خود آموزی برای ارتقاء آگاهی و تغییرخود و شرایط حاکم برخود را از ِقبل آزمون و خطا وجمع بست تجربیات خود بدست می آورند؛ تلاش هرچه بیشترشرکت کنندگان و فعالین در این جمع بندی و تبدیل تجاربی چون ۲۲ بهمن به فرصت هائی برای خود آموزی از اهمیت مبرمی برخورداراست.
بحران رشد وبحران مشرف به مرگ
آن چه که به بحران جنبش ضداستبدادی مربوط می شود، آنست که این جنبش در طی این مدت پتانسیل و انرژی گسترده ای را آزاد ساخته است که قادر نیست بدلایل گوناگون، آنگونه که شایسته است، آن را بکارگیرد.ولی آن چه که بحران حاکمیت را مشخص می کند،ازنوع بحران مرگ و موجودیت است. یعنی بحران نظامی است که عمرش به پایان رسیده و قادر به بازتولید پایگاه اجتماعی از دست رفته، انسجام درونی، کنترل بحران اقتصادی و فرهنگی دم افزون و تنش درمناسبات بین المللی نیست و لاجرم ناتوان از تأمین شرایط لازم برای بقاء خوداست.ازهمین روبیش از پیش برتنها ابزارباقی مانده خود یعنی قدرت برهنه و خشونت متوسل می شود. عنصری که در غیاب عوامل دیگر بقاء به تنهائی تضمین کننده نیست. از همین رو دایما تلاش می کند که چهره به زردی گرائیده خود را با دوپینگ و دروغ پردازی و تظاهربه قدرت وادعای خاموش شدن شعله مقاومت، سرخ نگهدارد.برگزاری “حماسه” ۲۲ بهمن که اکنون با انتشار اطلاعاتِ بیشتر معلوم شده که به مدد۲۰ هزارنفردستگیری وجابجائی صدها هزارنفرازنقاط دیگر به پایتخت صورت گرفته است،وهم چنین انتشارفیلم رسواکننده حمله به کوی دانشگاه و… بخوبی زردی این موجود دوپینک کرده و گرفتاردربحران احتضاررا نشان می دهد.گرچه دشمن بالقوه بسیار آسیب پذیر و شکننده است و اگر از نظر کلی شانسی برای اندکی تجدید قوا و فرجه بقاء برایش مانده باشد، همانا خریدن حامیان اصلاح طلب موجود درصفوف جنبش است که آن هم بدلیل منافع پر چرب وچیل باند حاکم که حاضربه مشارکت کسی در غنائم خودنیست و نیزخرفتی تاریخی آن ها، به کمتراز حذف و تهدید و تسلیم کامل رقبای خود راضی نیست. درهرحال رژیم خیلی بیش از آن چه که بنظرمی رسد و برخلاف آنچه که تظاهرمی کند، زوار دررفته است. با این وجود درهم شکستن آن و از کارانداختن تنها حربه بقائش مستلزم شفاف ترکردن اهداف، گسترش پایگاه اجتماعی جنبش و بکارگیری تاکتیک های سنجیده تر مبارزه با استفاده از نقد تجارب خود و از طریق قراردادن نقاط قوت خویش در برابر نقاط ضعف حریف است. ازهمین رو درشرایط کنونی صیقل دادن هرچه بیشتر به مسیرکانال های پیشروی باهدف جاری ساختن پتانسیل نهفته در جنبش ضداستبدادی،برای عبورازفازبحران رشد وتضمین بالندگی اهمیت روزافزونی می یابد.
قانون حاکم بر نبرد دو نیروی نامتوازن و نابرابر، حکم می کند که با توجه به واقعیت برتری نیروهای سخت افزاری دشمن در زمان و مکان واحد و از قبل تعیین شده؛ اصل غافلگیری دشمن و تقسیم نیروهای آن در جبهه های گوناگون باتکیه به پتانسیل گسترده و تقریبا همه جا موجودنیروی جنبش، بکارگرفته شود. با توجه به این مقدمه، دامن زدن به بحث و گفتگوحول جهت گیری های راهبردی برای حل معضلی بنام “بحران رشدناموزون”،بیش ازپیش لازم بنظرمی رسد. نکات زیر ملاحظاتی در همین راستا هستند:
الف- ضرورت ترکیب نبردهای سراسری با نبردهای موضعی. واقعیت آن است که درپرتو حدود ۹ ماه مبارزات خیابانی از یکسو راه پیشروی به شیوه تا کنونی با دشواری های روزافزونی مواجه شده است و ازسوی دیگرپتانسیل موجود به دلیل کانالیزه نشدن به سایر مجاری وعرصه های نبرد ، عاطل وباطل مانده است که موجب درجا زدن وافت روحیه و اتلاف نیرومی شود. ورژیم مجال می یابد با ایجاد فضای رعب و وحشت، به بازسازی ولو موقتی صفوف آشفته خود وکنترل فضاهای عمومی بپردازد. و حال آن که درهمان حال در قبال اعتراضات موضعی و غافگیرانه پیرامون انگیزه ها و سوژه های بیشماری که وجود دارند، آسیب پذیراست. در این رابطه پتانسیل موجود باید بتواند با تشکیل تجمعات و شبکه های گوناگون مبتنی برروابط طبیعی خود،درمحل های زندگی و کاروتحصیل …. وایجاد محافل و هسته های محلات و مدارس و دانشجوئی درهمه نقاط کشور و …؛بر بستر نارضایتی و زمینه های مطالبات صنفی و سیاسی و اجتماعی بر گسترش دامنه نبردهای موضعی بیافزایند. هم کنون نیز حرکت ها واعتراضات متنوع و خودجوشی وجود دارند که بقدرکافی مورد توجه وحمایت لازم قرارنمی گیرند. مهم آن است که بدانیم گسترش این گونه نبردهای موضعی هم به قدرت بسیج وتقویت روحیه عمومی وآگاهی دامن می زند و هم می تواند نیروی دشمن را پراکنده سازد و به سهم خود بسترمناسبی برای نبردهای سراسری فراهم کند. درواقع جنبشی که بتواند مبادرت به نبردهای موضعی وغافگیرانه درمقیاس گسترده بنماید، بدلیل تقویت آمادگی و مفصل بندی خود،خواهد توانست به مقتضای موقعیت های مناسب،با همآهنگ و همزمان کردن آن ها ومتصل کردنشان به یکدیگر به نبردهای بزرگتروسراسری تری دست بزند که دشمن را غافگیرنماید. نباید فراموش کرد که سرانجام، نبرد نهائی ازدل بی شمارنبردهای کوچک وبزرگ بیرون خواهد آمد. حتا اگر ناموزونی کنونی با انسداد ودشواری روزافزون هم مواجه نبود، باز هم بدلیل آن که منحصربه مناسب های معین و بافاصله تقویمی بود وباتوجه به این که بطورمداوم نمی توان به بسیج های متمرکز و سراسری مبادرت ورزید، خلاء مبارزه در فواصل این نبردهای بزرگ ضعف مهمی بودکه می بایستی برطرف می شد.بنابراین ترکیب این دوسطح مبارزه موجب تقویت هردووجه شده و سبب برقراری توازن بیشتری درحرکت جنبش و بویژه مفصل بندی و سازمان یابی آن می شود.
ب- دومین و بهمان اندازمحورنخست مهم، این که جنبش به موازات مبارزه ضداستبدادی باید با بازوی دیگر،یعنی، جنبش های مطالباتی کارگران و سایراقشار مزدوحقوق بگیرنظیرمعلمان و پرستاران و…،وسایرجنبش های اجتماعی نظیرزنان و ملیت ها و دانشجویان و … گره بخورد.باگره خوردن جنبش ضداستبدادی با مطالبات مشخص جنبش های طبقاتی و اجتماعی ِاکثریت مردم تحت فشاروستم حاکمیت مذهب و سرمایه، نه فقط مبارزه ضداستبدادی، محتوای اجتماعی- طبقاتی پیدامی کند بلکه با تقویت پایه های توده ای جنبش، جنبش شکست ناپذیرشده و درفردای سرنگونی هم، وجود یک جنبش نیرومندِ مطالبه محوروبرپایه شبکه ها وتشکل های مستقل خود اجازه دست اندازی ویا دست بدست شدن قدرت درمیان طبقه حاکمه را دشوارترخواهد کرد.دراین زمینه ارائه منشورهای کارگری و یا منشورهای زنان و… که حاوی مطالبات مشترک واصلی این گونه جنبش ها باشند، به مثابه گام مهمی دراین راستا امرمثبتی است که باید مورد پشتیبانی قرارگرفته وتقویت شود.نکته دیگرآن که تمامی گروه ها و محافل گوناگون سیاسی وازجمله نیروهای چپ ورادیکال می توانند خودبخشی مؤثروفعال ازاین نوع شبکه وپیشنهاد دهنده و تأثیرگذاردرآن باشند.
ج-موضوع مهم دیگری که تجربه ۲۲ بهمن آن را به مثابه یکی ازپاشنه آشیل های جنبش مطرح ساخت همانا تکیه یک جانبه برشبکه های مجازی بود. بازهم دراین جا آن چه که مورد نقد است مسأله یکجانبه بودن است، وگرنه نفس وجود این شبکه ها بسیارمهم بوده وحتا نیازمند گسترش است. ولی در تجربه ۲۲بهمن دونقطه آسیب پذیرآن مشهودگردید:نخست آن که بهرصورت، سرنخ خطوط ارتباطی فوق دست دشمن است که قادربه ایجاد اختلال دراینترنت وامیل وارسال پارازیت برروی رسانه ها و …. است.ودوم آن که تکیه یک جانبه به آن موجب دستیابی آسان دشمن به همه وجوه این تاکتیک ها و تصمیم هاست وطبعا درخلاف جهت اصل غافلگیری است.بهمین دلیل به موازت آن لازم است که شبکه های حقیقی بخشی از بارآن را بدوش گیرند.و سومین دلیل آن که هنوزبخش مهمی ازمردم بویژه لایه های زحمتکش،بهردلیل، محروم ازدسترسی به اینترنت هستند وضرورتا باید با استفاده ازشبکه های مکمل درجریان رویدادها قرارگیرند.بی تردید اطلاع رسانی گسترده، بخش مهمی ازشرایط لازم برای گسترش پایگان توده ای جنبش است که خود بخش مهمی ازوظایف این هسته ها را تشکیل می دهد. بنابراین گسترش و تلفیق شبکه های مجازی و حقیقی ازپیش شرط های مهم جنبش برای پیشروی به شمارمی روند.
د- وبالأخره باید به ضرورت بهبودو تقویت هم آهنگی درصفوف جنبش اشاره کرد. البته درتصور رایج وقتی صحت ازبهبود رهبری ویا هم آهنگی می شود،بلافاصله عموما به فکرتمرکزرهبری وتقسیم جنبش به رهبران (ونخبگان به منزله سر)و بدنه فرمانبردار می افتیم.ولی درنگرش جنبشی وباورمند به خلاقیت آحاد مردم واعمال دموکراسی ازپائین،مردمی که درتجربه پرشکوه ۹-۸ماهه،توانسته اند، بن بست چندین دهه ای رابشکنند،نیازی به واگذاری اختیاروفرمان خود به دست “رهبران” ندارند.برای آن ها البته هم آهنگی،تقویت خود رهبری واقدام مشترک وتصمیمات مشترک واجد اهمیت است ولی ونه رهبری جدازخود و بیگانه باخود وبامکانیسم ها وقیدوبندهای مبتنی بر سلسه مراتب وبردوگانه فرمانروا وفرمانبری. اصلا روح نبرد آن ها علیه وضع موجود وعلیه آن چه شوریده اند-استبداد حاکم- دقیقا علیه هر گونه انقیاد و تبعیت است.مبارزه آنها فقط علیه نوع خاصی از انقیاد نیست بلکه علیه نفس انقیاد است و آزادی برای آنها در رهائی ازاین انقیاده معنا دارد البته شاید به دلیل تازگی ونوین بودن این نوع از مبارزه در برابر درک های سنتی و رسوب کرده، هنوز به ابداع سازوکارها و مکانیسم های منطبق بر این رهائی نائل نشده باشند وهنوزهم بدرجاتی آغشته به آموزه های کهن سلسه مراتبی باشند، اما آن ها می دانندکه باراصلی تداوم جنبش را تحت شرایطی سهمگین، تاکنون، خود بر دوش کشیده اندولاجرم تنها بدست خودوباهمت خود قادرند آن را به سرمنزل مقصود برسانند. گرچه این امرمنافی استفاده آن ها ازامکانات قانونی ونیمه قانونی وسوق دادن “رهبران نمادین” به جلو و هم چنین بهره گیری از تجارب مثبت ومنفی پیشینیان نیست. آن ها سازوکارهای جدید تقویت هم آهنگی و رهبری جمعی وتقویت همبستگی را درحین حرکت و جستجوی جمعی و آزمون وخطا و از دل گفتگو و مبادله اندیشه های خود بدست می آورند.درهرحال آن چه که اکنون درچگونگی تقویت این هم آهنگی می توان گفت، مبتنی برسه مؤلفه زیرین است:
از طریق شفاف کردن هرچه بیشتر مطالبات راهبردی، تقویت و گسترش شبکه ها و هسته ها ی چند مضمونی درمحیط های خیابان و محله و کارودرس و…درراستای ایجاد تشکل ها وسازمان یابی های مستقل و متکی برخود فرمانی، و بالأخره ایجاد رسانه های کلان و صدای مستقل وفراگیر برای گفتمان آزادی وبرابری،ودربیرون از قلمرو اقتدار دشمن، برای بازتاب دادن مسائل، نیازها، دست آوردها و پیشنهاد ها و برقراری دیالوگ و یاری رساندن به جمع بندی شبکه ها و فعالین جنبش.
***
زردی چهره دشمن در سرخی آتش چهارشنبه سوری
مراسم چهارشنبه سوری بدلیل آن که یک سنت ریشه دار و در گستره ای سراسری است و بدلیل آنکه بصورت غیرمتمرکز در اکثرنقطه ها ومحلات در مقیاس شهر و کشور برگزارمی شود، و البته بر بستر تجربیات سالهای گذشته، می تواند به مناسبت درخشانی برای یک حرکت اعتراضی سراسری و به شیوه ای غیرمتمرکز در عین حال هماهنگ در نقاط گوناگون تبدیل شود. این که این مراسم تا چه حد می توانند از کوچه پس کوچه ها فراترفته و در میادین منطقه و یا حتا دروسعت و اندازه بیشتری به یکدیگر متصل شوند؛ به عوامل گوناگونی هم چون توازن نیرو ومیزان آمادگی طرفین بستگی دارد، که خود فعالین درصحنه عمل بهتر از هر کس دیگری قادر به ارزیابی مشخص ازآن بوده و قادربه تصمیم گیری وپیشبردآن هستند. اما سوای ابعادمحتمل آن، حتی درهمان حالت اولیه و غیرمتمرکزبودنش درکوچه و محلات وخیابان های اطراف و یا در تجمعات میادین نزدیک به محل، می تواند تمرین و تجربه خوبی برای مبارزات غیرمتمرکز و موضعی و میزان اثربخشی آن باشد.