یکشنبه ١٣ آبان ١٣۵٨، جمعى که خود را «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» مىنامیدند و تا آن روز کسى بدین نام آنان را نمىشناخت، سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران را اشغال کردند و دیپلماتهاى آمریکایى حاضر در آن را به گروگان گرفتند. آنچه نخست به عنوان خواست محورى اشغالکنندگان سفارت آمریکا اعلام شد، تحویل دادن محمدرضا پهلوى به جمهورى اسلامى از سوى دولت ایالات متحده بود. محمدرضا پهلوى براى مداواى بیمارى مهلک سرطان، به بیمارستانى در نیویورک رفته بود و همین، بهانهاى شد براى آنکه گروهى از هواداران خمینى، که در یک اقدام بیسابقه در عرف بینالملل، با حمایت حکومت ایران سفارتخانه یک دولت خارجى را اشغال کنند و دیپلماتهاى آن دولت را به گروگان بگیرند. رهبران جمهورى اسلامى میدانستند اشغال سفارت آمریکا و طرح خواستهاى غیرقابل تحقق به عنوان شرط آزادى گروگانهاى آمریکایى، به معناى آغاز بحرانى طولانى در روابط دو کشور است. دقیقاًً براى ایجاد چنین بحرانى بود که خمینى از اشغال سفارت و گروگانگیرى حمایت کرد. رهبر جمهورى اسلامى به یک بحران حاد در سیاست خارجى ایران نیاز داشت تا به کمک آن، لیبرالهاى مذهبى و ملى را از مقامات دولتى به حاشیه براند و ولایت فقیه را در ایران برپا کند. تصادفى نبود که تنها چند هفته پس از اشغال سفارت، قانون اساسى جمهورى اسلامى شامل ولایت فقیه به رفراندوم گذاشته شد و در میان هیاهوى ضدآمریکایى از تصویب گذشت.
شرایط امروز ایران نیز از جهاتى به شرایط ٢۷ سال پیش، شباهتهایى دارد. همان گونه که حکومت، ٢۷ سال پیش نیازمند بحران سیاست خارجى براى پیشبرد اهداف سیاسى داخلى بود، امروز نیز جمهورى اسلامى میخواهد بحران سیاست خارجى ناشى از ماجراجویى هستهاى خود را ادامه دهد تا سلطه خود بر جامعه ایران را تحکیم و تداوم بخشد. ٢۷ سال پیش، کشاندن محمدرضا پهلوى به پاى میز محاکمه در محضر شیخ صادق خلخالى، همان قدر مسئله روز مردم ایران بود که امروز گشایش سلسلههاى سانترفوژ در نطنز مسئله مردم است. این، حکومت جمهورى اسلامى بود و امروز نیز همین حکومت است که براى تحتالشعاع دادن مسائل اصلى مردم، و براى بر پا کردن گرد و غبار پنهانکننده مسائل اصلى، در روابط ایران با کشورهاى دیگر و به ویژه غرب، بحران میآفریند. گویى تداوم حیات این رژیم به چنین بحرانهایى بسته است.
در همین روزهایى که «اخبار خوش هستهای» از نطنز و دیگر سایتهاى اتمى جمهورى اسلامى براى تحریک جامعه بینالمللى از هم سبقت میگیرند، مجلس شوراى اسلامى تصویب کرد در سال آینده ۵ میلیارد دلار به واردات بنزین اختصاص یابد. همه میدانند این رقم، کافى نخواهد بود و یا بر آن خواهند افزود یا بحران کمبود بنزین ایجاد خواهد شد. کشورى که به ادعاى رهبرانش در جاده دستیابى به انرژى هستهاى میتازد، به رغم نشستن روى دریاى نفت، ٢٨ سال پس از روى کار آمدن جمهورى اسلامى، هنوز از تأمین بنزین مورد نیاز خود عاجز است. و تازه رئیس جمهورى آن میگوید این کشور براى جمعیتى دو برابر جمعیت فعلى ظرفیت دارد.
٢۷ سال پیش، اشغال سفارت آمریکا، چهره سیاست ایران را تغییر داد. با حذف لیبرالهاى مذهبى و ملى، مسیر پیروزمند هواداران خمینى در تسخیر دستگاه دولتى قطعیت یافت. بدین ترتیب، یکدست کردن حکومت در پوششى از «مبارزه ضدامپریالیستی» صورت گرفت. امروز، یکدست و خللناپذیر نگه داشتن دژ قدرت در داخل کشور است که هدف اصلى دمیدن بر تنور بحرانها در سیاست خارجى است.
در برابر سیاست حاکم بر جمهورى اسلامى که به دنبال بحرانآفرینى براى مقاصد قدرتطلبانه خود است، نیروهاى آزادیخواه و صلحدوست ایرانى باید بر ضرورت خاتمه دادن به این بحرانآفرینى اصرار ورزند. به همان اندازه که حکومت جمهورى اسلامى میکوشد مسئلهی هستهاى را در کانون توجه قرار دهد، وظیفه ماست که مسائل واقعى مردم ایران را برجسته کنیم. وظیفه ماست که بگوییم حکام کشور با سیاست بحرانزاى خود، اقتصاد ایران را از آن هم که بود آشفتهتر کردهاند و خیل عظیمى بر لشکر بیکاران افزودهاند. بار بحران اقتصادى بر دوش محرومترین اقشار جامعه ایران است که شمار آنان روز به روز بیشتر میشود. فریبکارى حکام که با طرح شعارهاى پوپولیستى دستاندرکاران فعلى را به مقامات خود گماشتند، امروز بیش از هر زمان دیگر عیان شده است. افشاى ماهیت ضدمردمى این دستاندرکاران، وظیفه همه ایرانیان آزادیخواه است.
سهراب مبشری