من اگر روزی شاعر شوم، می سرایم این جهان، عاری از هر غصه ای
می سرایم این غزل، هیچ کس ندارد برتری
زشت و زیبا، فقیر و دارا، هر دو انسانند
من اگر روزی شاعر شوم، عشق آن جوری که هست، من می سرایم
کار و نان را، با معنی امروز می نویسم
می سرایم شاه بیت سهراب «تا کجا باید رفت»
می سرایم، دور نباید رفت
خانەی دوست در قلب ماست.
من اگر روزی شاعر شوم، می نویسم زندگی زیباست، ارزشش دنیاست
عمر طلا نیست که در جعبه ی مخمل حبسش کنند
گذر است و چند صباحی مهمان
من اگر روزی شاعر شوم، می سرایم شب زیباست
گرچه لحظە ای تاریک است
اما، طلوعش دنیاست
من اگر روزی شاعر شوم، می سرایم
زن زندگی آزادی