پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۴۶

پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۴۶

تا تشکیل دولت مستقل فلسطین، پانزدهم ماه مه زخمی ماندگار برپیکر عدالت است
شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): سازمان ما همراه با همه مردمان آزاده و عدالت خواه جهان، خواهان احقاق حقوق پایمال شده فلسطینیان و تشکیل دو کشور هم جوار...
۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: ‌شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: ‌شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
خاطراتی از «ابوالقاسم طاهرپرور» در چهارمین سال درگذشت او
فرشین کاظمی‌نیا: اساساً روحیه‌ی مشدی او را در زمره‌ی افراد ویژه‌ای قرار می‌داد که عقیده‌شان را مقدم بر خود می‌شمرند و درک‌شان از جامعه در نسبت‌های پدیدارشناختی از عدالت و...
۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: فرشین کاظمی نیا
نویسنده: فرشین کاظمی نیا
اشتغال زنان در ایران؛ چالش‌ها و پیامدهای یک نابرابری پنهان
گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): تغییر این وضعیت، مستلزم اصلاح قوانین کار، اجرای دقیق حمایت‌های قانونی، آگاه‌سازی عمومی نسبت به ارزش واقعی کار زنان، و به‌رسمیت شناختن...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
۱۶۰ نفر از اعضای خانواده‌ام را در غزه از دست داده‌ام اما امیدم را نه
احمد حلو: باور دارم که تنها همکاری بین‌المللی و مبارزه‌ی بدون خشونت است که می‌تواند اشغال را پایان دهد و صلح را محقق سازد. می‌دانم که تندروهای دو طرف می‌خواهند...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: احمد حلو
نویسنده: احمد حلو
فلسطینیان در محاصره: بحران انسانی، کوچ اجباری و سکوت جهانی
سیاوش قائنی: آنچه امروز در غزه در حال وقوع است، نه صرفاً یک بحران انسانی، بلکه آزمونی جدی برای وجدان جهانی و اعتبار نهادهای بین‌المللی به شمار می‌رود. استفاده از...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
سانحه در نمای نزدیک
ناتان ترال، نویسنده و تحلیل‌گر برجسته، با سابقه‌ای بیش از یک دهه در گروه بین‌المللی بحران و پوشش مستقیم تحولات فلسطین، این روزها در پی اثرگذاری بر افکار عمومی از...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: ماه‌فرید منصوریان
نویسنده: ماه‌فرید منصوریان
سعید مدنی در سه چهره
مانند هر انسان دیگری، می‌توان پروژه‌ی فکری یا فعالیت سیاسی او را نقد کرد، اما هم‌خوانی میان آنچه می‌گوید و آنچه انجام می‌دهد، گوهری گران‌بها و در این زمانه نادر...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی

“میخواهم مادر هراتی را ببینم!”

اگر درست بیادم مانده باشد از کشور نروژ پذیرش گرفت و تاریخ رفتنش معلوم شد. همه برایش خوشحال بودند. چرا که با همه مهربان بود و هنوز جدا از ترسش دغدغه‌های انسانی خود را داشت. چند روز قبل از رفتنش برای آخرین بار او را دیدم. خوشحال بود و امیدوار با رویاهای یک زندگی آرام و خالی از جنگ:" از جنگ نفرت دارم هیچ چیز نمی تواند مثل جنگ انسان را له کند! نابود سازد! هیچ چیز برای انسان جز نفرت باقی نمی گذارد. هیچ ارزشی که به آن تکیه کنی. عریان‌ترین چهره کریه مرگ."

تمامی تلاشم این است که نوشته‌ای بنویسم لبریز از شادی عشق و سایه روشن‌هائی از زندگی که روح در آن آرام گیرد، بیاساید و از انسان‌ بودن خود لذت برد، برقصد، ترانه به خواند و دست دوست بفشارد. اما هر بار که عمیق‌تر می نگرم بر وحشتم از این جامعه انسانی افزوده می شود. جنگ، کشتار، آوارگی، زندان، گرسنگی « کی شعر ترانگیزد خاطر که حزین باشد. » خاطر من لبریز از دردهائی است که در طول مسیر زندگی پرتلاطم خود تجربه کرده‌ام. درد مادران بر در زندان‌ها بر گورهای جمعی. چشم به راهی لبریز ازاضطراب. درد جوانانی که هنوز پشت لب سبز نکرده با پیکرهای لهیده از گلوله و بمب بر برانکاردها حمل می شوند. دختران جوان در چشم انتظاری وعشق‌های نشسته در خون.

این بار هم نشد! یاد عزیزی بر خاطرم گذشت. قلم می خواهد بر کاغذ بگرید!
تا آن جائی که بیاد دارم نامش مسعود بود. جوانی بلند بالا بسیار خوش سیما. چشمانی درشت و سیاه با بینی کوچک که به سیبلی سیاه و خوش‌فرم ختم می شد. بسیار مودب بود و به حالتی در برابرت می ایستاد که مودب‌بودن او را دو چندان می کرد. شمالی بود و خوش‌سخن. من بیشتر از چند بار اورا ندیدم. از جوانان مرتبط با حزب توده بود. یک روز که در روزنامه بودم به سراغم آمد. گرفته بود و در خود. تعجب کردم. گفت:” نوشته‌های شما را می خوانم. دلم می خواست با شما صحبت کنم. می دانم که به من نخواهید خندید. برای ترسی که دارم سرزنشم نخواهید کرد. دلم می خواهد با کسی صحبت کنم. و شما را انتخاب کردم.” از پنجره به بیرون خیره شده بود با لایه مبهمی از درد که بر چشمان سیاهش نشسته بود. ” از مرگ می ترسم. هر بار که از این قبرستان کوچک مکرورایون رد می شوم قبری را آتش گرفته می بینم و فریادی که از درون من بلند می شود؛ جای تو این جاست راه گریزی برای تو نیست! گوئی منم که می سوزم. من این طور نبودم، از نوجوانی مبارزه کردم. در انقلاب فعال بودم. در تمامی تظاهرات، بی واهمه پیشاپیش همه حرکت می کردم، در جنگ بودم. اما حال از همه چیز وحشت دارم. صدای این راکت‌ها که شلیک می شوند. این‌همه جوان که با چوبدست زیر بغل حرکت می کنند، این اخبارجنگ. دیگر طاقت ماندن در افغانستان را ندارم. می خواهم بروم. اما حزب قبول نمی کند همه به ملامت در من نگاه می کنند. ریشخند‌ها. مسخره‌کردن‌ها. بی آنکه از دلهره من خبر داشته باشند. نمی توانم با کسی صحبت کنم. این جا برایم زندان شده است. افغان‌ها را دوست دارم اما تاب این شرایط را ندارم، نمی دانم چه باید بکنم. دیروز نوشته شما را در رابطه با مادر هراتی خواندم برایش گریستم. برای او وهر سه پسرش که کشته شدند. چقدر با احساس بود. دلم می خواهد آن مادر را ببینم؛ دلم برای مادرم تنگ شده!”

حلقه نازک اشک را بر دور چشمانش می بینم و تلخی درد را. دلم می خواهد بغلش بگیرم تسلی‌اش دهم می گویم:” من هم می ترسم، کدام یک از ما نمی ترسیم؟ هر کدام از ما نیز در خلوت خود دردهای خود را داریم. من در آن مادر هراتی سیمای مادر خود را می دیدم. وقتی که برایم لالائی خواند، گریه کرد، من نیز گریستم. من چه می توانم برایت انجام دهم؟” سخنی نمی گوید؛ در من نگاه می کند:” می خواهم آن مادر هراتی را ببینم. “می گویم:” نمی دانم آیا این جاست یا برگشته؛ می پرسم، اگر بود خبرت می کنم.” بلند می شود می ایستد. بلند بالا و زیبا اما شکسته در خود؛ با همان لحن مودبانه تشکر می کند. بدرقه‌اش می کنم از پشت سر نگاه می کنم. چنین زیبا و برومند! چه کسی می داند درون تو چه دردهائی نهفته است. براستی او دُردانه کدام مادر است که این چنین غریبانه در تنهائی خود می سوزد؟ بی آنکه بتواند درد و ترس خود با کسی بگوید؟ چند هفته بعد خبردار شدم که به سازمان ملل رفته و درخواست پناهندگی کرده است. با حقوقی که از سازمان ملل می گرفت قادر شد خانه‌ای در مرکز شهر بگیرد. جائی که بسیار کم در معرض راکت‌های مجاهدین قرار داشت. از مکرورایون رفت. می گفتند ترسش در اواخر به گونه‌ای شده بود که دراطاق اجاره‌ای خود را در مرکزشهر, پشت تمام پنجره‌ها کیسه شن نهاده و بگونه‌ای سنگر گرفته بود. من دوبار دیگر او را دیدم، در انتظار پذیرش بود. اندک آرامشی:” از تیررس خارج شدم اما همیشه دلهره‌ای ناشناخته با من است. این را از ایران با خود دارم، فکر می کردم اگر خارج شوم کمتر خواهد شد. اما هنوز زخمه بر دلم می زند. هیچ خبری از آن مادر هراتی نشد؟”

اگر درست بیادم مانده باشد از کشور نروژ پذیرش گرفت و تاریخ رفتنش معلوم شد. همه برایش خوشحال بودند. چرا که با همه مهربان بود و هنوز جدا از ترسش دغدغه‌های انسانی خود را داشت. چند روز قبل از رفتنش برای آخرین بار او را دیدم. خوشحال بود و امیدوار با رویاهای یک زندگی آرام و خالی از جنگ:” از جنگ نفرت دارم هیچ چیز نمی تواند مثل جنگ انسان را له کند! نابود سازد! هیچ چیز برای انسان جز نفرت باقی نمی گذارد. هیچ ارزشی که به آن تکیه کنی. عریان‌ترین چهره کریه مرگ.”

هفته‌ای یک یا دو بار نمی دانم به دفتر حزب در مکرورایون میرفت و یا نمی رفت! پیغام می دادند که اگر نامه‌ای داشت برود و بگیرد. آن روز نیز یکی از آن روزها بود؛ سه روز مانده به پروازش به نروژ. برایش پیغام داده بودند که نامه‌ای برایش آمده است، برود و دریافت کند. صبح ساعت ده به دفتر حزب می رود سرشار از جوانی وامید و نامه را می گیرد. عجله دارد که به خانه‌اش و محل امن خود بر گردد. از دفتر حزب بیرون می رود هنوز اندک فاصله‌ای طی نکرده که راکت باران شروع می شود. وحشت‌زده می خواهد بگریزد جان پناهی بگیرد. اما راکتی درست زیر پایش اصابت می کند. جنازه اش قابل شناسائی نبود. تکه‌های بدنش در فاصله‌ای نه چندان دور از آن گورستان کوچک مکرورویان پخش شده بود. با نامه‌ای که شاید هرگز خوانده نشد و تنها وظیفه آن، کشاندن او بود به میدان‌گاهی مرگ. ” می ترسم ! راه گریزی از آن قبر آتش گرفته نیست ! میخواهم آن مادر هراتی را ببینم.”

ابولفضل محققی

تاریخ انتشار : ۲۶ فروردین, ۱۳۹۴ ۱:۵۲ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

قالیباف و موضوع “حجاب و عفاف”: تاکتیک یا تحول؟

در شرایط کنونی، نشانه‌هایی چون پیروزی چهره‌ای چون پزشکیان در انتخابات ریاست‌جمهوری، افزایش تمایل به مذاکره، و تغییر نسبی در لحن مقامات، توجه‌برانگیز است. با این‌حال، این تغییرات، اگر با اصلاحات بنیادین همراه نباشند، از جمله بازنگری در قانون‌گذاری به‌ویژه در حوزه‌هایی چون حجاب، توقف برخوردهای سلیقه‌ای و امنیتی با جامعه مدنی، گشایش در عرصه‌های فرهنگی، احترام به آزادی‌های دموکراتیک و اصلاح رویه‌های پلیسی، نمی‌توان از آن‌ها به‌عنوان نشانه‌ای از بلوغ سیاسی یا اجتماعی یاد کرد.

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

مطالعه »
پيام ها

جان شما، جان ایران و سوگ شما، سوگ ایران است!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهن‌مان، به شهروندان بندرعباس و خانواده‌های داغ‌دار و آسیب‌دیده تسلیت می‌گوید. ما در این لحظات سخت همراه و هم‌دوش مردم  بندرعباس سوگوارِ جان‌های از دست رفته و نگران و چشم‌به راه بهبود زخمی‌های این حادثه‌ایم.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

تا تشکیل دولت مستقل فلسطین، پانزدهم ماه مه زخمی ماندگار برپیکر عدالت است

خاطراتی از «ابوالقاسم طاهرپرور» در چهارمین سال درگذشت او

اشتغال زنان در ایران؛ چالش‌ها و پیامدهای یک نابرابری پنهان

۱۶۰ نفر از اعضای خانواده‌ام را در غزه از دست داده‌ام اما امیدم را نه

فلسطینیان در محاصره: بحران انسانی، کوچ اجباری و سکوت جهانی

سانحه در نمای نزدیک