ناسیونالیسم بعنوان یک ترم سیاسی، ناظر بر ایدە ایجاد دولت و یا دولت ـ ملت با چهار مشخصە: مرز مشخص، ترتیبات ارگانی، حق حاکمیت رسمی و آمیختگی و ادغام اجتماعی میان آحاد مردم تشکیل دهندە آن است. بە بیانی دیگر ناسیونالیسم در معنای مجرد خود با این خصوصیات شناختە می شود.
اما آنگاە کە این ایدە یا ایدەها می خواهند در جهان واقعی عملی و پراکتیزە شوند، بنابر واقعییات سیاسی جوامع کە در آن دو ایدە اصلی چپ و راست وجود دارند، ناسیونالیسم می تواند در عمدەترین خطوط خود لباس چپ یا راست بپوشد.
نمونەهای تاریخی در این خصوص فراوانند. در ویتنام ناسیونالیسم ویتنامی با پذیرش ایدەهای چپ توانست بە جنگ امپریالیسم آمریکا برود، و استقلال خود را بازیابد. در چین هم ما با همین پدیدە روبرو هستیم. در نروژ، ناسیونالیسم و ایدە تشکیل دولت بر خلاف ناسیونالیسم سوئدی، متاثر از ایدەهای چپ و دمکراسی خواهانە بود. در واقع بدون ایدەئولوژیهای مسلط دوگانە در جوامع طبقاتی کنونی، تصور ناسیونالیسم در عرصە عملی غیرممکن است.
ناسیونالیسم ایرانی از زمان تشکیل دولت، بر اساس کاریکاتوری از ایدەهای راست شکل گرفتە است (یعنی یک شبە تقلید)، و مشخصەهای این ایدە، از جملە عدم اعتقاد بە حقوق عمومی بویژە در زمینە آزادی بیان، حق اجتماعات، حق تشکیل سازمانها و احزاب بود (عدم اعتقاد بە دمکراسی). در زمان پهلوی ها این مشخصە ادامە یافت و در زمان جمهوری اسلامی با آمیختە شدن ایدە ناسیونالیسم با ایدەئولوژی مذهبی و در عمل تفوق مذهب، حق عمومی کە ریشە در ایدەهای دمکراسی خواهانە، لیبرالی و چپ داشت، باز بیشتر بە کنار نهادە شد.
در کتاب “ناسیونالیسم چیست؟” می خوانیم کە “از زمان انقلاب فرانسە، سیاسیون فرانسوی بر دو بلوک تقسیم شدە بودند: چپ و راست. این دو بلوک دارای دو نگرش متفاوت بە ایدە ناسیونالسیم بودند: ایدە جمهوری خواهانە و سکولاریستی کە متعلق بە چپ ها بود از یک طرف، و ایدە سنتی و کاتولیکی کە راست ها حاملش بودند. ایدە اول با یک درک ناظر بر حقوق از ناسیونالیسم، و ایدە دومی با ایدەهای محافظەکارانە و هیرارشی. ١
ناسیونالیسم ایرانی و تشکیل دولت مدرن در ایران کە بر بستر دشمنی با شوروی، کمک کشورهای سرمایەداری غرب برای محاصرە کشور شوراها و جلوگیری از رشد و نفوذ چپ شکل گرفت، از همان ابتدا بشدت ضد چپ و چپ گریز بود و بر خلاف کشورهای اروپائی کە هیچگاە و یا بندرت بە حذف چپ همت گماشتند، از همان اوائل پیدایش خود در فرم دولت، بە دشمنی و حذف چپ پرداخت و بدین ترتیب این ناسیونالیسم (در قرق راست)، بشدت سرکوبگر و ضد دمکراتیک شد.
دشمنی ناسیونالیسم ایرانی با ایدە چپ تاریخا بدان منجر شدە کە ایجاد دولت ـ ملت و ادامە آن عمدتا از طریق دولتهای مستبد و سرکوبگر و نافی حقوق مردم بە پیش بردە شدە است. حتی این ناسیونالیسم نتوانست ایدەهای لیبرالی را کە منشا راست داشتند، فراگرفتە و بعدها بعد از مرحلە کنترل قدرت سیاسی در عمل در جامعە پیادە کند. ‘ستین رکان’ می گوید “پروسە ساخت ملت، تاریخا از چهار مرحلە عبور کردە است: مرحلە کنترل قدرت سیاسی، استانداریزەکردن فرهنگ، مشارکت سیاسی و سرانجام توزیع اقتصادی.”٢ یعنی اینکە ناسیونالیسم در کشورهای اروپائی و در منشا استاندارد و کلاسیکی خود، بعد از کنترل قدرت سیاسی، یکی دیگر از مراحلی کە از آن گذر کردە است، حق مشارکت سیاسی آحاد جامعە در پروسەهای سیاسی بودە است، و حتی در مرحلە پایانی، توزیع اقتصادی کە ناظر بر نوعی اعتقاد بە عدالت. اما ما در ایران و هنگامیکە با مقولە ناسیونالیسم روبرو می شویم نە تنها شاهد چنین روندهائی نیستیم، بلکە ناسیونالیسم ایرانی (قدرت مسلط)، هموارە از حق مشارکت عمومی گریختە و آن را خطری برای یکپارچگی کشور ارزیابی کردە است.
می توان گفت کە ناسیونالیسم ایرانی، تاریخا اگر از واژگان نیچەای استفادە کنیم، تنها یک ارادە معطوف بە قدرت بودە است و بس. در واقع این تنها صفت مسلط و رایج این ترم و وجود سیاسی در ایران بودە است. وجودی کە هیچگاە نتوانستە نە با خاستگاە اصلی خود کە چهارچوب و ایدەهای لیبرال ـ بورژوازی بودە تماس برقرار کند، و نە وجود چپ را تحمل کند. این در حالیست کە در خاستگاە اصلی این ترم سیاسی، یعنی در غرب، خصوصیات و مشخصەهای دیگری با آن تماس برقرار کردە و آن را غنا بخشیدەاند.
پس یکی از تحولاتی کە در بطن سیاست در ایران باید رخ دهد این است کە مقولە ناسیونالیسم (اگر کماکان ناچار بە استفادە از این ترم هستیم)، باید با آشتی با دو رکن اساسی سیاست در جامعە تن دردهد، یعنی هم رکن ایدەهای لیبرالی و هم ایدەهای چپ. و اگر بە ایران و ایران گرائی حقیقتا معتقد است، باید این وابستگی را لباس ایدەئولوژیکی خاصی از جنس راست مدرن یا چپ بپوشد برای اینکە حقیقتا نشان دهد کە ایران و ایرانی دوست است. تماس ناسیونالیسم ایرانی با مفهوم حقوق مدرن، از جملە بدان منجر می شود کە در راە حقوق اتنیکهای ایرانی گام برداشتە و در پایان دادن بە این معضل تاریخی نقش مثبت خود را ایفا کند.
متاسفانە ناسیونالیسم ایرانی، ناسیونالیسمی ست با سە مشخصە: عظمت طلب، خاک پرست و با یک نوستالژی تاریخی. سە مشخصەای کە در آن مشخصە مردم داری و مردم گرائی چنان ضعیف می شود کە انسانها (ایرانیها) تنها بە وسیلە تبدیل می شوند و بس.
زیرنویس:
۱- Hva er nasjonalisme? Av. Øyvind Østerud. Universitetsforlaget AS, 1994. Oslo. Side 33.
۲- Hva er nasjonalisme? Av. Øyvind Østerud. Universitetsforlaget AS, 1994. Oslo. Side 106.