نامه رزا لوکزامبورگ فردای شکست قیام اسپارتاکیست ها و ۴ روز قبل از کشته شدن به دست ضد انقلاب به کلارا زتکین انقلابی بزرگ المان. این نامه با مقدمه پتر هودیس در شرح نامه همراه است.
————–
این نامه بی درنگ بعد ازپسآیند «قیام ساقط شده اسپارتاکیستها» در ۴-۱۰ ژانویه ۱۹۱۹ که برای سرنگونی دولت ابرت و شیدمان سوسیال دموکرات و بر قراری دولت انقلابی نماینده طبقه کارگر المان تلاش کرد و خواهان سوسیالیسم خالص بود نوشته شد. آن چه به قیام منجر شد اخراج امیل ایشهورن * رئیس پلیس چپ گرای برلن از حزب سوسیال دموکرات بود، که بعنوان حمله مستقیم به چپ رادیکال تلقی شد .تعداد کثیری از کارگران و سربازان با بر گزاری رشته ای از راه پیمایی های وسیع در برلین به این اخراج پاسخ دادند، برخی از راه پیمایی ها با شرکت نیم میلیون نفر انجام شد. با این که کارل لیبکنشت و دیگران از مشاهده این رخ دادها از خود بی خود شده و آن را درخواست سرنگونی رژیم تلقی می کردند، اما لوکزامبورگ انها را واکنش دفاعی می دید و فراخوان برای تصرف قدرت را زود رس خواند. اگر چه، او فکر می کرد نمی تواند در راه قیام مفروض جریان حوادث در عرصه ای که خودکشی بود بایستد. قیام در ۱۰ ژانویه در هم شکست، و او و لیبکنشت ۵ روز بعد به قتل رسیدند.
لوکزامبورگ نامه را با برنامه های مورد بحث برای انتخابات مجلس ملی آغاز می کند، که باید در ۱۹ ژانویه برگزار می شد. در کنفرانس برگزار شده حزب کمونیست در اواخر دسامبر در المان حزب کمونیست المان، با وجود مخالفت شدید لوکزامبورگ، به عدم شرکت در انتخابات رای داد. او معتقد بود که خود داری از شرکت درچنین انتخابات های دموکراتیکی خطر منزوی شدن حزب کمونیست جوان در میان اکثریت طبقه کارگررا به دنبال دارد، بی ان که هیچ انقلاب پیروزی بتواند کامیاب شود. او در این جا با این استدلال که انتخابات ممکن است بر گزار نشود برای مطرح کردن بهترین وجه ممکن در باره باطل شدن(انتخابات)، تلاش می کند ( در حقیقت انتخابات یک هفته بعد برگزار شد، با ۳۶ درصد از آرا برای حزب سوسیال دموکرات(SPD) و ۲۷ درصد برای حزب مستقل سوسیال دموکرات المان USPD). لوکزامبورگ برای حفظ روحیه دوستان و رفقای قدیمی خود با یادآوری آن که هیچ شکستی ابدی نیست چون چنین “رخ داد هایی مدرسه شگرفی برای توده ها هستند” تلاش می کند. برازنده این نامه است که به مجموعه نامه های رزا لوکزامبورگ پایان می دهد، مسلم است که این نامه دیدگاه دراز مدت او را بیان می کند که مهم ترین جنبه مبارزه اجتماعی “رسوب عقلانی” است که برای نسل های آینده باقی می ماند تا مبارزه برای آزادی را ادامه دهند.
پتر هودیس
**********
عزیزترین کلارا
امروز نامه مشروح ترا دریافت کردم، سرانجام خواندن آن را در آرامش و سکوت تمام کردم، و آن چه هنوز باور نکردنیتر است، پاسخ دادن به آن است. شرح شیوه زندگی که من – و همه ما – هفته ها، در ( دل) هنگامه و غوغا، تغییر دائمی محل های زندگی، گزارش های بی پایان پر از هشدار، و در میان آن، کشش عصبی کار، کنفرانس ها و غیره وغیره زندگی کرده ایم غیر ممکن است. من عملا برای نامه نوشتن به تو وقتی پیدا نمی کنم. من تنها اکنون و بعد برای چند ساعتی در شب جای خود را دیده ام. شاید امشب من موفق به نوشتن این نامه بشوم .تنها واقعا نمی دانم چگونه آغاز کنم، من گفتنی های بسیاری برای تو دارم.
و بعد، اول از همه، تا جایی که به عدم شرکت در انتخابات مربوط است : تو به صورت فوق العاده زیادی هدف و پی آمد های این انتخابات را دست بالا گرفته ای. هیچ روهل (۱) گرایی وجود ندارد و روهل به هیچ وجه در کنفرانس “رهبر نیست. “شکست” ما تنها پیروزی رادیکالیسم تا حدی بچگانه، نیم پز، و یک بعدی بود. اما آن امر تنها در آغاز کنفرانس بود. در مسیر بعدی آن احساس بین ما( از رهبری مرکزی) و نماینده ها تا بنیان محکمی احیا شد، و زمانی که من در طی گزارش خود به صورت مختصر به مسئله شرکت در انتخابات بر گشتم ،همنوایی کاملا متفاوتی را نسبت به آغاز (کنفرانس) احساس کردم. فراموش نکن که “اسپارتاکیست ها” در بخش اعظم خود از نسل جدیدی، رها از سنت های خسته کننده “حزب بزرگ قدیمی، “آزمون و حقیقت ” هستند. و آن امر باید در هر دو جنبه آن، سایه وزوشن، مورد داوری قرار گیرد. ما همه به اتفاق آرا تصمیم گرفتیم مسئله این نقطه را نه خیلی بزرگ و نه خیلی تراژیک کنیم. در واقعیت، مسئله مجلس ملی ( و انتخابات آن) با توفان رخ داد ها به پس زمینه پرتاب خواهد شد، و اگر مسیر رخ داد ها آن چنان که تا کنون بوده است ادامه یابد، اثبات آن که آیا امور حتی به نقطه انتخابات و مجلس ملی خواهد رسید به شدت قابل تردید خواهد بود.
داوری تو از موضوع (منظورم از این گفته ماهیت تراژیک تصمیم است { آنچه تو را نگران می کند}) کاملا متفاوت از داوری ماست، چون متاسفانه تو اکنون هیچ احساسی از جزئیات، آن چنان که ما انجام می دهیم، و علاوه بر آن، احساسی از موقعیتی ویژه، از موقعیتی که آدم نیازمند مشاهده مستقیم است نداری. اولین انگیزه من، زمانی که نامه و تلگرام ترا در باره مسئله انتخابات خواندم، فرستادن تلگرامی برای تو بود : هر چه زودتر می توانی بیا اینجا. من مطمئنم که یک هفته ماندن در اینجا و شرکت مستقیم در فعالیت ها و مشاوره های ما برای برقراری تفاهم کامل بین تو و ما در هر و همه رابطه ها می تواند کافی باشد. اکنون، اما، خودم را مجبور به گفتن خلاف آن به تو می بینم : درباره امدن به اینجا کمی صبر کن، تا زمانی که ما دوباره، تا اندازه ای اوقات آرامتری داشته باشیم. زندگی کردن در غوغای حاضر و خطر هر ساعته، تغییر دائمی محل های زندگی، فشار و حمله پیرامون برای تو مناسب نیست، و به ویژه امکان کار و مشاوره در یک وضعیت منظم وجود ندارد. من امیدوارم در یک هفته یا بیشتر اوضاع به این یا آن روش پالوده خواهد شد و کار عادی دوباره ممکن خواهد گشت. آشکاراست آمدن تو به اینجا می تواند آغاز یک همکاری سامانه مند، در مسیری که توافق دو جانبه و درک مشترک به صورت خودکار فراهم خواهد شد باشد.
قابل توجه : ما هیچ ” بروچاردیتانی”(۲)را وارد سازمان نکرده ایم. بر عکس، بروچاردت از(سازمان) ” کمونیست های بین المللی”(۳) اخراج شد و در واقع به درخواست ما اخراج شد. بیشترین بخش “کمونیست ها” از بلغارستان و برمن بودند. قطعا این فراگیری جنبه های خاردار خود را دارد. اما در هر مورد این ها موضوع های ثانوی هستند که ،باید پشت سر گذاشت وموضوعی است که به موازات پیشرفت های جنبش صریح تر خواهد شد .
جنبش ما و کل سراسر المان همراه آن در کل با شکوه در حال پیشرفت است. انشعاب از حزب سوسیال دموکرات مستقل به دلایل سیاسی کاملا غیر قابل اجتناب شده است، چون حتی اگر افراد همان هایی باشند که در گوتا (۴) (حضور داشتند)، اما وضعیت کاملا فرق کرده است .
بحران های سیاسی جدی که ما در برلین در طی تمام دو هفته گذشته یا حتی مدت طولانی تر تجربه کرده ایم راه کار سامانهمند آموزش سازمانی نیروهای تازه ما را مسدود کرده است، اما هم زمان این رخ دادها مدرسه شگرفی برای توده ها هستند. و سرانجام، باید تاریخ را همان طور که رخ می دهد، با هر مسیری که طی می کند دریافت. این واقعیت که تو روته فاهن (۵) را این چنین به ندرت دریافت می کنی مصیبت آمیز است ! من شاهد آن خواهم بود که (روزی) شخصا هر روز آن را برای تو بفرستم .در این لحظه در برلن مبارزه ها ادامه دارند. بسیاری از جوانان شجاع ما کشته می شوند. میر، لدبور، و (ما می ترسیم) لئو(جوگیچس) دستگیر شده باشند .
برای امروز، باید پایان بدهم
هزار بار در آغوش می گیرمت ، رزای تو
—————————
پانوشت ها
*- در ۴ ژانویه ۱۹۱۹ دولت سوسیال دموکرات اخراج امیل ایشهورن را بعنوان رئیس پلیس برلین اعلام کرد. ایشهورن به جماح چپ حزب سوسیال دموکرات مستقل تعلق داشت. کارگران و سربازان انقلابی به این اخراج با راه پیمایی بزرگ در برلین جواب دادند، و برای مسلح کردن خود برای قیامی حرکت کردند که هیچ آمادگی برای آن نداشتند .قیام به سرعت در هم شکست. در طی چند روز از این شکست لوکزامبورگ و لیبکنشت از سوی ضد انقلاب دستگیر، نیروهای مسلح فاشیست اولیه (به اصطلاح سپاه داوطلب یا فریکورپس) مورد تعقیب و در ۱۵ ژانویه دستگیر و اعدام شدند .
۱- در کنگره تاسیس حزب کمونیست المان ،۳۰ دسامبر ۱۹۱۸تا ۱ژانویه ۱۹۱۹، قطعنامه ای در باره عدم شرکت در انتخابات ها برای مجلس ملی بر خلاف میل لوکزامبورگ، لیبکنشت و دیگر نماینده های رهبری مرکزی تصویب شد. قطعنامه توسط اتو روهل مطرح و به پیش برده شد.
۲- اشاره به جولیان بروچارد
۳- در نوامبر ۱۹۱۸ عنوان ” کمونیست های بین المللی، در راس همه از سوی گروه های چپ در هامبورک و برمن، و نیز از سوی گروهی در درسدن تصویب شده بود. آن ها در کنگره تاسیس حزب کمونیست المان به حزب پیوستند.
۴- حزب سوسیال دموکرات مستقل کنگره تاسیس خود را در گوتا در ۶-۸ آوریل ۱۹۱۷ برگزار کرد .
۵- ارگان حزب کمونیست المان که توسط رزالوکزامبورگ و کارل لیبکنشت بعنوان جناح چپ حزب – لیگ اسپارتاکیست ها – از ۹ نوامبر سال ۱۹۱۸ منتشر می شد .