اشاره: این مقاله حدود سالهای ۲۰۰۰-۱۹۹۹ با عنوان اولیهی «نجیب محفوظ و دردسرهای جایزهی نوبل» تهیه شده است.
پیش از این که نجیب محفوظ نویسندهی مصری دو روز پیش فوت کند، وی حدود ۴۴ رمان مشهور نوشته بود. او در سال ۱۹۱۱ میلادی در قاهره به دنیا آمد و بعد از پایان دبیرستان به تحصیل فلسفه در دانشگاه پرداخت، سپس به شغلی اداری در دانشگاه و سازمان اوقاف کشور مصر مشغول شد، چون به نقل از او: «در کشورهای عقبافتاده، هر نویسنده یا هنرمندی، قبل از هرگونه خلاقیتی نیاز به یک شغل نانآور دارد». مبارزات سیاسی و جنبی او از دوران جوانی علیه استعمارگران انگلیس و سلطنت پادشاهی فاروق شروع گردید. اگرچه او از قشر مرفه شهروند قاهره بود، ولی در آثارش به توصیف مشکلات همهی انسانهای اطراف خود پرداخت.نجیب محفوظ در طول عمر طولانی خود فقط دو بار کشورش را ترک کرد. او غیر از رمان و داستان، چند فیلمنامه نیز نوشت، و در سال ۱۹۸۸ جایزهی ادبی نوبل را از آن خود کرد. مشهورترین اثرش کتابی است با عنوان «بچههای محل ما». بعد از اعلان جایزهی نوبل او، موجی از اخبار موافق و مخالف دربارهی او در رسانههای جمعی مصر پخش شد. گروههای بنیادگرای اسلامی ادعا کردند که او بهدلیل انتقاد از دین، رعایت و تبلیغ معیارهای استتیک و زیباییشناسی هنری غرب، و پخش و نشر سازشکاری اجتماعی و سیاسی بین روشنفکران عرب و طرفداری از روند صلح بین مصر و اسرائیل، این جایزه را از غربیها به عنوان پاداش دریافت کرده است. اینگونه تبلیغات منفی، در سال ۱۹۹۴ به سوءقصدی به جان او انجامید که نزدیک بود به مرگش منتهی شود. درواقع نقد ادبی چپ هم بر این باور بود که نجیب محفوظ در آثارش، برای آخرین بار و به طریقی بنیادین، برای همیشه با دین تصفیهحساب کرده است!. شاید غیر از دلایل بیماری و کهولت، پخش اینگونه نظرات و ادعاها هم دلیلی شد که نجیب محفوظ در جشن دریافت جایزهی نوبل شرکت نکند و تنها برای حضار، پیامی کتبی بفرستد.
نجیب محفوظ
نجیب محفوظ نخستین نویسندهی عربزبان و از معدود دریافتکنندگان غیر مسیحی و غیر یهودی نوبل ادبیات است. گرچه از سال ۱۹۴۳ در مصر جایزهای برای بهترین رمان سال تعیین شده است، ولی قشر روشنفکر افراطی، سالها هنر رماننویسی را پرحرفی خالهزنکی برای شکمسیرها بهحساب میآورد. نجیب محفوظ در زمینهی ادبیات عرب خود را متأثر از منابع اسلامی نیز میدانست. از جمله اعترافات طنزآمیز او در حضور روزنامهنگاران این بود که بستن کراوات را هیچگاه یاد نگرفت و بهترین غذای مورد علاقهاش، سوپ آب لوبیا است!، همانطور که جالبترین ژانر ادبی برای او مطالعهی رمان است. از جمله ابرازهای ملیگرایی او این بود که میگفت: «گرچه خلق مصر از نظر صنعت از قافلهی جهانی عقب افتاده، ولی از نظر فرهنگی از ابرقدرتهای اتمی پیشرفتهتر است»!. به نظر او، این تمدن و فرهنگ مصر بود که پیش از هفتهزار سال پیش، حتا قبل از یونانیها، به کشف و خلق خدا و وجدان پرداخت. از نظر موضع سیاسی، خود را بخشی از جناح چپ جنبش ملی مصر میدانست! و بسته به محفل شنوندگان اطراف خود، گاهی از سوسیالیستهای تخیلی سیصد سال پیش فرانسه و گاهی از ظهور مسیحایی امام مهدی عسکری (ع) دفاع میکرد!، گاهی آرزوی بازگشت به دوران پرشکوه و جلال اهرام فراعنهی مصر را داشت و گاهی خواب صدر اسلام را میدید!. در «مانیفست» خود که اغلب در حضور روزنامهنگاران و مأمورین امنیتی لباسشخصی بیان میکرد، تأکید داشت که او نه تنها به اسلام اعتقاد دارد، بلکه به سرزمین پدریاش عشق میورزد، اتحاد ساکنان مصر را میخواهد و آرزوی وحدت دنیای عرب را دارد، طرفدار عدالت و برابری است، به آزادی و دموکراسی احترام میگذارد، از عقل و منطق در رفع مشکلات کمک میگیرد، جویای حقیقت است و در آثارش از هنر و زیبایی و لذات ناشی از آنها دفاع میکند.
نجیب محفوظ از اوضاع جوامع اسلامی گله داشت و میگفت به علت بیسوادی حاکم بر مردم، اکثر آنها حتا نمیتوانند تصوری از شغل نویسنده داشته باشند و فکر میکنند نویسندگی نوعی بازی و سرگرمی و توطئهگری گناهکارانه است. او شهرت نویسندگی خود در دوران جوانی را مدیون «سید قطب» میدانست، و او را یکی از اولین و معروفترین منتقدان ادبی کشورهای عربی میدانست. سید قطب بعدها به علت عضویت در سازمان «اخوانالمسلمین» و اقدام جهت سرنگونی «جمال عبدالناصر» در سال ۱۹۶۶ اعدام شد.
نجیب محفوظ در آغاز فعالیت ادبی خود تصمیم گرفت چهل رمان دربارهی مصر باستان و فراز و فرود فراعنه بنویسد تا جنبههای ملی تاریخ مصر را به نمایش بگذارد. جنبش ملی و استقلالطلبی سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ به علاقهی روشنفکران و نویسندگان به دوران باستان در ادبیات انجامیده بود و رمانتیکهای اجتماعی، ترمیم و بازسازی «قناتها»! را به عنوان راهی برای نجات کشاورزی کشورهای «شرق الاوسط»! با آب و تاب خاصی پیشنهاد میکردند. نقد ادبی نیز به سه رمان اولیهی او نام بامسمای «مکتب فرعونی»! را بخشید. او با گزارشهایی از «عهدحجر» میخواست مرهمی برای زخمهای جدید ساکنان جلگههای اطراف رودخانهی نیل بیابد، ولی بعد از مدتی از نوشتن رمانهای تاریخی دست کشید و به موضوعات روز جامعهی اطرافش پرداخت، مضامینی که در آثار رئالیستی و واقعگرایانهی او بازتاب یافتند. محفوظ در شش رمان جدید، زندگی و تغییر و تحولات طبقهی متوسط شهری مصر را از زمان جنگ جهانی اول به نمایش گذاشت. ادبشناسان اینگونه آثار او را تحت تأثیر ادبی نویسندگان قرن نوزده اروپایی، از جمله «والتر اسکات» میدانند.
نجیب محفوظ با اعتقاد عمیق به انساندوستی، به خلق رمان و داستان و فیلمنامه پرداخت. او از پایهگذاران ادبیات مدرن عرب نیز است، گرچه ادبیات جدید عرب، دهها سال متأثر از ژانر داستاننویسی بوده. خلاف سایر کشورهای عربی، در مصر از سال ۱۹۴۰ علاقه به رماننویسی در بین اهل قلم آغاز شد و حتا از طرف وزارت فرهنگ، سالانه جایزهای برای بهترین رمان سال، تعیین گردید. در آثار نجیب محفوظ، جبر و اختیار، دو مقولهی فلسفهی اسلامی، مدام در حال نبرد با هم هستند. پرسشهای فلسفی در آثار او اغلب به آرزوی عملیکردن نوعی سوسیالیسم تخیلی ادبی منتهی میشوند. اتفاقات تقدیری، بخش دیگری از موضوع آثار او را تشکیل میدهد. سرنوشت در آثار او، دشمنی است که حتا از به کار بردن خشونت و زور نیز خودداری نمیکند. از نظر سبک ادبی، محفوظ از به کار بردن لهجهها و گویشهای عامیانه و محلی در آثارش خودداری کرده و تنها زبان گرامری ادبی را استفاده کرده است. «لویس اسود» در این زمینه خطاب به او گفته بود که اگر نویسندهای نتواند یا نخواهد از لهجهها و گویشهای عامیانه در آثارش استفاده کند، بهتر است دست از نویسندگی بردارد و سراغ «آهنگری» برود. نجیب محفوظ، بزرگترین دشمن هنر را تقلید و کپیکردن چشمبسته میدانست. او میگفت آزادی در جامعه به شکوفایی علم و فرهنگ و آموزش میانجامد. به نظر او ادبیات باید مسائل اجتماعی را برای خواننده به صورت هنری و جذاب درآورد، چون هنر و ادبیات موجب جلای شخصیت انسان، رضایت روحی، صداقت و صفای قلبی او میشود. به عقیدهی او فرهنگ اغلب کشورهای شرق، چنان قوی و زیباست که آنها نباید ترسی از هجوم فرهنگ غرب صنعتزده داشته باشند. او دربارهی فرهنگ اسلامی به نقل از داستانی میگفت که در جنگی با سپاهیان دولت بیزانس که سپاه اسلام پیروز شده بود، مسلمانان، اسیران جنگی خود را با چند صد کتاب مربوط به فرهنگ و تمدن یونانی در زمینههای علم و پزشکی و فلسفه مبادله کردند، گرچه یقینن آنها میدانستند که آن کتب، باقیمانده و نتیجهی فرهنگ و تمدن دوران «جاهلیت» و خداشناسی دوران باستان بود. نجیب محفوظ خود دوستدار آثار دیکنز، مولیر، سوفوکلس و شکسپیر بود. آثار اجتماعی و واقعگرای انتقادی او خواننده را به یاد داستانهای موپاسان و چخوف یا رمانهای توماس مان و داستایوسکی میاندازد. و در ادبیات جهان، او آثار تولستوی، کاقکا، پروست، جویس، ایبسن، فلوبرت، استاندال، سارتر، کامو، همینگوی و فاکنر را فراموشنشدنی میدانست.