آتش خشونت های اخیر در منطقه ی خاورمیانه که با جنگ و بمباران دوباره ی غزه و همچنین قدرت گرفتن نیروهای رادیکال تحت عنوان داعش گسترده شد، گمانه ها و ترس های بسیاری را در مورد سرنوشت مردم خاورمیانه به وجود آورده است. حضور سایه شوم جنگ در این منطقه و انتشار عکس ها و تصاویر کشتارهای دسته جمعی داعش در عراق، بار دیگر منطقه ی ما را با بحران جنگ و خونریزی و نسل کشی مواجه کرده است. در این میان اعمال خشونت های خونبار از سوی نیروهای موسوم به داعش، بیشترین تاثیر را بر زندگی زنان در کشورهای اسلامی در منطقه خاورمیانه گذاشته است. از زمان قدرت گرفتن این گروه، به تناوب مسئله ی خشونت علیه زنان مطرح شده است. این خشونت ها تنها به کشتار و یا قتل عام افراد که نوع حاد از اعمال خشونت است، محدود نیست بلکه قدرت گرفتن داعش در منطقه انواع دیگری از خشونت علیه زنان از جمله به بردگی گرفتن زنان، فروش آنان، تجاوز جنسی و یا حتی شایعه ی ناقص سازی اندام تناسلی زنان را نیز در پی داشته است. به نظر می رسد که پیامدهای گسترده این خشونت ها اگرچه تنها در یک محدوده ی خاص جغرافیایی (عراق) اتفاق افتاده است، اما تاثیر خود را بر کل منطقه گذاشته و با تشویق و تقویت نیروهای رادیکال جزم اندیش و اعمال قوانین رادیکال تر علیه زنان در دیگر کشورها، احتمالا پیامدهای آن هر روز برای زنان شدت و گستردگی بیشتری می یابد.
از سوی دیگر تبلیغ این نیروهای افراطی برای جذب زنان به منظور «جهاد نکاح»، نوع دیگری از الگوهای اعمال خشونت علیه زنان را در منطقه گسترش می دهد که به خودی خود تنها به یک محدوده ی جغرافیایی خاص محدود نشده بلکه با گسترش دامنه ی تبلیغات، به کشورهای دیگر نیز تسری یافته و توانسته برخی از زنان مسلمان را برای پیوستن به این گروه رادیکال، ترغیب نماید
با این که میزان خشونت اعمال شده توسط نیروهای داعش در انبوه تصاویری که هر روز مخابره می شود، تنها محدود به نشان دادن سرهای بریده و قتل عام مردان است، اما در پشت این تصاویر دهشت بار کشتار جمعی انسانها، گروه های بسیاری از زنان وجود دارند که ناخواسته قربانی انواع و اقسام خشونت ها می شوند، در واقع ممکن است سر بریده این زنان در تصاویر دیده نشود اما این زنان هستند که به کرات مورد تجاوزهای وحشیانه، ازدواج های جباری، قرار گرفتن در گورهای دسته جمعی، و قربانی انواع دیگری از خشونت ها می گردند و به نوعی آرام و گاه بدون خونریزی، زنده به گور می شوند. از این رو توسعه و گسترش نیروهای داعش تحت عنوان حکومت اسلامی و تاثیر آن بر سرنوشت کل زنان در منطقه خاورمیانه را نباید نادیده گرفت.
در میان عکس ها و خبرهای منتشر شده از خشونت داعش علیه زنان، و به خصوص تصویرهایی که زنان را قربانیان اجباری این خشونت ها نشان می دهد، تصاویری از زنان پیش مرگه ی کُرد نیز منتشر شده است که خود را برای نبرد با نیروهای داعش آماده می کنند. بازتاب این تصویر ها در فضای رسانه ای زیاد بوده و با واکنش های متفاوتی روبه رو شده است. تمرکز خبرگزاری ها بر انتشار زنان نظامی کُرد، به نوعی حاکی از شکستن کلیشه های جنسیتی از نقش زنان در جنگ هاست. شاید به همین دلیل است که تاکید بر حضور زنان در نیروهای نظامی در برابر تصویر آمرانه و فتواهای مختلف نیروهای اسلامی داعش قرار می گیرد و کلیشه ی زنان مبارز را بار دیگر واسازی می کند.
تصویرهای منتشر شده از زنان کُرد و حضور آنان در عملیات نظامی به صورت برابر و همدوش مردان، در مقابل تصویرهای زنان به صورت قربانی جنگ می ایستد و نوعی الگوی مقاومتی را در برابر این الگوها ارائه می کند. زنان در لباس نظامی که در عکس ها به تصویر کشیده شده اند در عین برخوردار بودن از ویژگی های زنانه و یا صورت زنانه اما در حال حمل سلاح و یا دفاع از سرزمین خود هستند، همین تصویر در مقابل فتواهای اخیر داعش برای مثله کردن آلت تناسلی زنان و یا ازدواج های اجباری قرار می گیرد و در نتیجه تصویر متفاوت تری از زنان همیشه قربانی را نشان می دهد. گرچه که به نظر می رسد تمرکز بیش از حد رسانه ها برای بازتاب این تصویرها هم بی ربط با قدرت گرفتن نیروهای رادیکال اسلامی داعش نیست، چرا که از یک سو زنان قربانی خشونت های وحشیانه در جنگ می شوند، اما در سوی دیگر، همین زنان هستند که سلاح به دست به صورت برابر با مردان به مبارزه با تجاوز داعش می روند. اما سوال اساسی که خود را از لابه لای این تصاویر به رخ می کشد این است که آیا نظامی کردن زنان و مشارکت آنها در جنگ می تواند از اعمال خشونت بیشتر علیه آنان
با این که بسیاری از این زنان نیز همانند مردان به جنگ با نیروهای افراطی داعش می پردازند اما در عین حال سلاح به دست گرفتن و فرستادن آنان به جنگ نیز نوع دیگری از خشونت علیه زنان را تداعی می کند و آنان را بیشتر در معرض خشونت های اعمال شده از سوی نیروهای افراطی قرار می دهد. مشخص نیست که نیروهای افراطی اگر هر کدام از این زنان پیشمرگه را به اسارت بگیرند آیا با آنان رفتاری مشابه با مردان جنگجو خواهند داشت؟
به هر میزان هم که این تصویرها با یکدیگر در تضاد باشند اما سرنوشت بسیاری از زنان در خاورمیانه با همین خشونت ها در حال تغییر است. در این میان آن چیزی که مهم می نماید تمرکز بر نقش زنان در پیشبرد الگوها و رفتارهای صلح طلبانه و مقابله سازمان یافته با جنگ و خشونت است. اگرچه تمرکز بر زنان به عنوان قربانیان صرف، عملا تصویری منفعلانه از زنان را بازنمایی می کند و آنان را در نقش قربانی و منفعل نگه می دارد، اما در عین حال سلاح به دست گرفتن زنان هم در این جنگ ها چیزی از اعمال گسترده خشونت ها کم نمی کند و فقط می تواند به عنوان عاملی بازدارنده عمل کند. در عین حال می تواند به نوعی نقشی کمکی و برابر در جنگی مسلحانه و خونین را برای میلیونها مردم منطقه و جهان، بازنمایی کند. به هرحال آن چیزی که اهمیت دارد، فاصله گرفتن از خشونت های کنونی و تلاش زنان در کشورهای دیگر منطقه برای عدم ورود عقاید و باورهای نیروهای رادیکال چون داعش و تاثیر آن بر زندگی دیگر زنان است.
صرف نظامیزه کردن نیروهای زنان در برابر نیروهای داعش، هر چند می تواند به عنوان نیرویی بازدارنده عمل کند اما موثر و کافی نیست و چیزی از اعمال خشونت علیه زنان در منطقه نمی کاهد، اما به نظر می رسد آن چیزی که در این میان نقش کلیدی دارد، شرکت و طرح ریزی گسترده ی زنان برای بالا بردن کیفیت آموزش زنان در منطقه و به خصوص زنان مسلمان است، به طوری که الگوها و تبلیغات نیروهای رادیکال بر این زنان نتواند موثر واقع شود و الگوهای اقتدارگرا و خشونت گستر نتواند در میان زنان و جوامع اسلامی تقویت و بازتولید شود و به عنوان ارزش، باور و محرک های خاص برای تقویت و پیشبرد گفتمان مدنی در جوامع مسلمان هدف اصلی قرار بگیرد تا زنان بتوانند مشابه برخی دیگر از کشورها، نقش بنیادینی در پیشبرد حرکت های مدنی داشته باشند.
در پایان می توان گفت سرنوشت بسیاری از زنان در خاورمیانه دچار چالش جدی شده است و از این رو پیش از قدرت گیری فزاینده تر الگوهای افراطی در منطقه خاورمیانه، باید جریان های فمینیستی و نیروهای صلح طلب، بتوانند به واسازی و اصلاح و پی ریزی الگوها و برنامه ریزی های گسترده ای دست بزنند تا از این طریق بتوانند این الگوهای افراطی را از درون جامعه زنان پس بزنند تا چنین الگوهای افراطی نتوانند از میان زنان یارگیری کند.