سه شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۱

سه شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۱

خاطرات کنراد ولف در ارتش سرخ 
کنراد ولف در سال ۱۹۵۴ برای همیشه ار مسکو به جمهوری دموکراتیک آلمان بازگشت. او به خاطر فیلم‌هایی مانند «بهشت تقسیم‌شده»، «من نوزده ساله بودم» و «سولو سانی» یکی از...
۲۹ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
حزب اتحاد ملت در نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور؛ سیاست خارجی ایران نیازمند بازنگری راهبردی در قبال آمریکاست
جمهوری اسلامی ایران تاکنون فاقد یک راهبرد منسجم، واقع‌بینانه و بلندمدت در قبال آمریکا بوده و مسیر طی‌شده دستاورد مطلوبی برای کشور نداشته است. تحلیل صادقانه‌ی این روند، بدون تردید...
۲۹ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
نویسنده: حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
رضا پهلوی؛ از شعار آزادی تا ائتلاف با سپاهی؟
بهروز ورزنده: در سال‌های اخیر، رضا پهلوی کوشیده است خود را در هیئت «منجی ملی» و نماد گذار از جمهوری اسلامی معرفی کند؛ اما رفتارها و مواضع او، شکافی عمیق...
۲۹ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
از فروپاشی گفتمان تا انباشت بحران
علی جنوبی: سیاست در ایران امروز، در یک وضعیت تعلیق تاریخی به‌سر می‌برد. از یک سو، گفتمان‌های رسمی کارکرد خود را از دست داده‌اند ،از سوی دیگر، بحران‌های درهم‌تنیده اجتماعی...
۲۸ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی جنوبی
نویسنده: علی جنوبی
لزوم حفظ واژه «خشونت» و جرم‌انگاری دقیق مصادیق «خشونت علیه زنان»
الهام یزدان‌پناه: منظور «لایحه حمایت از زنان در برابر خشونت» است؛ لایحه‌ای که قرار بود چارچوب قانونی برای مقابله با خشونت علیه زنان از جمله خشونت‌های خانگی و جنسیتی فراهم...
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: الهام یزدان‌پناه
نویسنده: الهام یزدان‌پناه
به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران
شهناز قراگزلو: تحقق حق به غذا تنها با افزایش تولید ممکن نیست؛ بلکه نیازمند اصلاح ساختارهای توزیع، آموزش تغذیه‌ای، حمایت از کشاورزان و زنان روستایی و سیاست‌های زیست‌محیطی پایدار است....
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
«اعتصاب غذا علیه اعدام، فریاد حق زندگی است!»
بهرام رحمانی: «مردم شریف ایران! لحظه‌ای تصور کنید آن سرکوبی که در بیرون از زندان احساس می‌کنید، در درون زندان هر روز ما را به قتل می‌رساند. ما قربانیانی هستیم...
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی

نظری بر مدعیات آقای اژدر بهنام

آقای بهنام موظف است این جمله «همه می دانستند» خودشان را طوری اصلاح کنند که شامل «همه» نشود. ثانیا یا باید برای اثبات ادعای خودشان، ضمن ذکر نام حداقل تعداد چندین و چند نفری از میان «همه»، سند و مدرک ارائه دهند و یا منبع اطلاعات و مجاری دستیابی خود و مجموع آن «همه» منهای یک را توضیح دهند.

در پی انتشار سند «آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵» از سوی شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، آقای اژدر بهنام، مطلبی تحت عنوان «در باکو چه گذشت؟ حاشیه‌ای بر آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» بتاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۱ منتشر نموده و در بخشهای از آن می نویسند:

«یک هفته پیش از پلنوم به ما خبر دادند که پلنوم وسیع برگزار خواهد شد و تعدادی از رفقای داخل نیز در آن شرکت خواهند داشت. تصور من این بود که این موضوع را تنها به کادرها اطلاع داده‌اند. فردای آن روز در محل کارم، که یک کارخانه شیمیایی بود، همکارم که از ایرانی‌های قدیمیمقیم باکو بود از من پرسید: “تو هم به پلنوم خواهی رفت؟” از این سوال شوکه شدم… چطور ممکن است که خبری به این اهمیت که باید کاملا سری باشد، به همین راحتی به بیرون درز کرده باشد؟… همان شب بحث‌ها در حوزه‌های سازمانی شروع شد. جناح “چپ” شروع به نوشتن نامه‌های جمعی کرد… من نگرانی خودم را از برملا شدن تاریخ و محل پلنوم به همه رفقا گوشزد می‌کردم ولی در آن شرایط ملتهب اختلافات جناحی، کمتر گوش شنوایی پیدا می‌شد… امیدوارم که آوردن این موضوع در اینجا موجب شود که رفقای نامبرده، این مساله را روشن کنند… در این فاصله تمامی اعضای حزب توده ایران و فرقه دمکرات در باکو نیز از تشکیل پلنوم و مسائل مربوط به آن باخبر شده بودند… تمام اینها در شرایطی بود که همه می‌دانستند برخی از ایرانیان قدیمی روابط نزدیکی با کنسولگری جمهوری اسلامی دارند…»…

با نقل عین مدعیات آقای بهنام، جا دارد موارد مذکور را بطور مستدل مورد راستی آزمائی قرار داده و درجه دوری یا نزدیکی آنها را با واقعیت نشان دهیم:

اولین مسئله ای که از مرور نوشته آقای بهنام به ذهن خطور می کند، این است که منظور ایشان از طرح این مسائل، یا نشان دادن بی مبالاتی ها در درون سازمان بوده و یا سعی دارد به شناسائی مسئول یا مسئولان ضربات وارده به سازمان بعد از پلنوم ۶۵ کمک نماید.

من بر این باورم که اساسا شق دوم قضیه مورد نظر ایشان بوده، هر چند شق اول مسئله هم آنجا که به دستگریها در ارومیه اشاره می کند، منتفی نیست.

در هر صورت، آقای اژدر بهنام می نویسند: «یک هفته پیش از پلنوم به ما خبر دادند…فردای آن روز در محل کارم، … همکارم که از ایرانی‌های قدیمی مقیم باکو بود از من پرسید: “تو هم به پلنوم خواهی رفت؟… از این سوال شوکه شدم… همان شب بحث‌ها در حوزه‌های سازمانی شروع شد…».

آقای بهنام حتما فراموش نکرده اند که در آن سالها، ۱- جلسات حوزه های سازمان اغلب تا دیر وقت ادامه می یافت. ۲- نه تنها در خانه هیچیک از مهاجرین تلفن وجود نداشت، حتی تلفن عمومی هم در محله مسکونی ما نبود. ۳- ایرانیان «جدید» با ایرانیان «قدیمی» در یک محله یا منطقه ساکن نبودند، آشنائی و آمدوشد نداشتند. ۴- روابط ایرانیان «جدید» و «قدیمی» بسیار محدود بود و از حد همان آشنائی تک و توک در محل کار و غیره فراتر نمی رفت و الی آخر.

بنا بر اینها، آقای بهنام یا می بایست برای اثبات مدعیات خود، چگونگی مطلع شدن همکارش، «ایرانی قدیمی» را با در نظر گرفتن همه موارد فوق، حتی، بصورت فرضیه، توضیح دهند و یا بپذیرند که این، یک ادعای بی پایه و ساختگی است.

نظر:

بهیچوجه باور کردنی نیست که «همان شب»، مسئله زمان و مکان برگزاری پلوم در جلسه حوزه ها مطرح شود و تا «فردای آن روز» (حداقل در شرایط آن روزی و با وجود فواصل مکانی، نبود تلفن و امکانات دیگر)، با چنان سرعتی پخش شود که «همه» از آن اطلاع داشته باشند. به یقین می توان گفت که، حتی اگر کس یا کسانی عمدا می خواستند زمان و مکان برگزاری پلنوم سازمان را به اطلاع «ایرانیان قدیمی» برسانند، نمی توانستند با این سرعت عمل کنند.

آقای بهنام ایضا می نویسند: «همان شب بحث‌ها در حوزه‌های سازمانی شروع شد. جناح “چپ” شروع به نوشتن نامه‌های جمعی کرد…». در اینجا نیز چون آقای بهنام هیچ سند و مدرکی برای اثبات ادعای خودشان ارائه نداده و به کلی گوئی بسنده کرده اند، من بعنوان یکی از اعضای جناح “چپ”، نه آنوقت و نه امروز هیچگونه اطلاعی از «نوشتن نامه‌های جمعی» نداشتم و ندارم و نه از زمان و مکان برگزاری پلنوم خبر داشتم و نه پای هیچ نامه را امضاء کرده ام. بنا بر این، آقای بهنام یا باید این ادعای خودشان را مستند و مستدل سازند و یا حداقل آن را بترتیبی اصلاح کنند که شامل همه اعضای جناح “چپ” نشود.

نظر:

با توجه به آنچه که از روابط آن روزها بیاد دارم، شاید بعضی از افراد وابسته به جناح راست (شاید خود اژدر بهنام هم) که از رفقای سازمانی خود در پیش «همان رهبران» خبرچینی می کردند، از زمان و مکان برگزاری پلنوم خبردار بوده باشند. اما این ادعا را که «همه» در باکو می دانستند، چیزی جز فرافکنی و افتراگوئی نمی توان تلقی کرد.

آقای بهنام ادامه می دهند: «… در این فاصله تمامی اعضای حزب توده ایران و فرقه دمکرات در باکو نیز از تشکیل پلنوم و مسائل مربوط به آن باخبر شده بودند… ». بر اساس این ادعا، از آقای اژدر بهنام سؤال می شود: ایشان چگونه و از چه طریقی معین کردند که «تمامی اعضای حزب توده ایران و فرقه دمکرات در باکو نیز از تشکیل پلنوم و مسائل مربوط به آن باخبر شده بودند؟» در حالیکه اعضای این دو حزب، بخصوص، اعضای «فرقه دمکرات» در مناطق مختلف شهر پراکنده بودند، ایشان بر چه اساسی این حکم کلی را صادر کرده اند؟ در مقابل این دو سؤال، آقای بهنام دو راه بیشتر ندارد: یا باید مکانیسمهای کسب اطلاعات خودشان را نشان دهند و یا مدعیات خود را پس بگیرند.

نظر:

با در نظر گرفتن اینکه اثبات مدعای فوق، هم آنوقتها و هم امروز با توجه به شمار چندین هزار نفری «تمامی اعضای حزب توده ایران و فرقه دمکرات در باکو»، به زمان زیاد و پرس و جوی گسترده نیاز داشت و دارد و مطمئنا آقای بهنام نیز نه چنین وقتی را داشتند و نه چنین «همه پرسی» را بعمل آوردند، بطور قطع می توان گفت که این حکم صادره از سوی آقای بهنام، نه تنها کمترین قرابت و نزدیکی با واقعیت ندارد، بلکه، یک ادعای پوچ است. البته، این گفته نباید چنین معنی شود که من آگاهی اعضای حزب توده ایران و یا فرقه دمکرات آذربایجان از زمان و مکان برگزاری پلنوم سازمان را بطور کلی منتفی می دانم. برعکس، چونکه خود من هیچ اطلاعی در این مورد ندارم، «همه پرسی» هم نکرده ام و یقین می دانم که آقای بهنام هم چنین کاری نکرده است. به همین سبب، من عبارت «تمامی اعضاء» را مردود می دانم.

آقای بهنام در ادامه نوشته خود، پا را فراتر گذاشته و به نیابت از «همه»، یک همه مجهول که شمار آن بی نهایت هم می تواند باشد، به «برخی از ایرانیان قدیمی» اتهام امنیتی هم می زنند. ایشان می نویسند: «تمام اینها در شرایطی بود که همه می‌دانستند برخی از ایرانیان قدیمی روابط نزدیکی با کنسولگری جمهوری اسلامی دارند…». آقای بهنام در این مورد نیز به کلی گویی بی سند و مدرک دست زده است. در پاسخ این مدعای آقای بهنام لازم به ذکر است که این عبارت « همه می‌دانستند»، قبل از هر چیز، بدین دلیل صحیح نیست که من، بعنوان یک نفر از مجموع آن «همه» مورد نظر ایشان (همه منهای حداقل یک نفر)، نه آن روزها و نه امروز هیچ اطلاعی از اینکه «ایرانیان قدیمی روابط نزدیکی با کنسولگری جمهوری اسلامی دارند…»، نداشتم و هنوز هم ندارم. بنا بر این، اولا- آقای بهنام موظف است این جمله «همه می دانستند» خودشان را طوری اصلاح کنند که شامل «همه» نشود. ثانیا- یا باید برای اثبات ادعای خودشان، ضمن ذکر نام حداقل تعداد چندین و چند نفری از میان «همه»، سند و مدرک ارائه دهند و یا منبع اطلاعات و مجاری دستیابی خود و مجموع آن «همه» منهای یک را توضیح دهند. در غیر این حالات، ایشان باید بخاطر اتهامزنی (به نیابت از همه) به «برخی از ایرانیان قدیمی» که در تمام عمر مثل شمع در حسرت بازگشت به وطن سوختند و ذوب شدند، برای پاسخگوئی در مقابل دادگاه وجدان خود آماده باشند.

نظر:

من نه آنوقتها و نه امروز، هیچگونه اطلاعاتی در مورد «روابط نزدیک برخی از ایرانیان قدیمی با کنسولگری جمهوری اسلامی در باکو» نداشتم و ندارم. مجموع اطلاعات من بعد از قریب سی سال با «ایرانیان قدیمی» در این حد است که برخی از ایرانیان مهاجر سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی در ماههای اول پس از پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن سال ۵۷، برای اخذ روادید بازگشت به میهن، به کنسولگری ایران در باکو مراجعه می نمایند ولی، کنسولگری از دادن روادید بازگشت به آنها امتناع می کند. البته این بدان معنی نیست که من حد اطلاعات خودم و آقای بهنام را یکسان می دانم و این مسئله را هم منتفی تصور نمی کنم که احتمالا ایشان اطلاعات بیشتری از روابط «برخی ایرانیان قدیمی با کنسولگری ایران در باکو» داشته باشند. ولی، چون برای اثبات مدعیات خودشان سند و مدرکی ارائه نداده اند و تا زمانیکه ادعای خوشان را مستند نساخته اند، مدعیات ایشان را چیزی جز افتراگوئی نمی توان معنی کرد.

نتیجه گیری کلی:

بر اساس استدلالات فوق، می توان گفت:

اولا- مجموع نوشتار آقای اژدر بهنام، اقدام بیهوده ای است برای ایز گم کردن، برای فرافکنی و معرفی «تمامی اعضای حزب توده ایران، فرقه دمکرات و جناح چپ» سازمان بعنوان مسئولان ضربات و در نهایت، برای انحراف افکار کسانی که برای تعیین مسئول یا مسئولین اصلی ضربات وارده به سازمان در سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ تلاش می کنند. بعید هم نیست که سفارشی نوشته باشند.

ثانیا- از همه این مدعیات آقای بهنام که، «به ما خبر دادند…»، «من شوکه شدم…»، «من هشدار دادم…»، «همکارم که یک ایرانی قدیمی بود، از من پرسید…»، چنین برمی آید که ایشان می خواهند خود را در نظر مخاطب آدم مهمی جلو دهند. البته، این روحیه را من قبلا هم در اغلب رفقای آنوقت مشاهده کرده بودم. این تیپ آدمها معمولا پس از یک دیدار و احوالپرسی سرپائی با یکی از اعضای رهبری سازمان، مرتب اینجا و آنجا تکرار می کردند: «من به فلان کس چنین و چنان گفتم، نگرانی خودم ….را گوشزد کردم، من یادآوری کردم، من شوکه شدم، من اله گفتم، من بئله گفتم…»، تا خود را در نظر مخاطبانشان «آدم شاخصی» جلوه دهند. در مجموع، من بر این باورم که مدعیات و کلی گوئیهای غیرمستند و غیرمستدل آقای اژدر بهنام تحت عنوان «در باکو چه گذشت؟»، نه تنها نمی تواند هیچ کمکی به گشودن هیچ گرهی بنماید، بلکه، با کاربرد کلمات و عبارت توهین آمیز و مجهول از قبیل «ایرانیان قدیمی»، «همه می دانستند»، «فرقه دمکرات» و غیره  مسئله را لوث می کند.

 

تاریخ انتشار : ۹ آبان, ۱۳۹۱ ۹:۲۶ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

خاطرات کنراد ولف در ارتش سرخ 

حزب اتحاد ملت در نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور؛ سیاست خارجی ایران نیازمند بازنگری راهبردی در قبال آمریکاست

رضا پهلوی؛ از شعار آزادی تا ائتلاف با سپاهی؟

از فروپاشی گفتمان تا انباشت بحران

لزوم حفظ واژه «خشونت» و جرم‌انگاری دقیق مصادیق «خشونت علیه زنان»

به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران