چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۵

چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۵

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند...
گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
واقعیت‌های جدید در قفقاز و "جادۀ ترامپ": روی کاغذ صاف و روان بود!
ایروان به یک آزمایش پرداخت: سیستم اتحادهای سنتی و تضمین‌های واقعی را به نفع وعده‌های توهمی غرب رها کرد. روی کاغذ، همه چیز زیبا به نظر می‌رسد: صلح، همکاری، فناوری،...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی
ذکر اشتباهات حزب توده وعمل نادرست شخص آقای خسرو روزبه از سوی آقای علی مرادی مراغه‌ای و دیگر منتقدین،زمانی . می‌تواند دست‌مایه‌ای مفید در راستای ازادی و عدالت و نابودی...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اسد
نویسنده: اسد
کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی...
کشتار ۶۷ تنها یک تراژدی ملی نبود، بلکه مصداق نقض فاحش و گستردهٔ حقوق بشر به شمار می‌رود. نهادهای بین‌المللی هم‌چون عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر بارها خواستار روشن...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی...
خوش‌بینی طرف ایرانی در مورد موضع کرملین در این مورد ممکن است با واقعیت دشوار امروز در تضاد باشد. مشکل اینجا نه تنها طیف گستردۀ ارزیابی‌ها از اسناد امضا شده...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: یوری کوزنتسوف
نویسنده: یوری کوزنتسوف
کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی
ابلاغ «جراحی ساختار وزارت جهاد کشاورزی»، که ازجمله حاوی انحلال سازمان منابع طبیعی بود، بلافاصله با واکنش کارشناسان و سمن‌های تخصصی مواجه شد. به‌دنبال این برخوردهای فعال ۷ روز بعد...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بحران دولت در هلند: پارلمان خواستار تحریم دولت اسرائیل شده است
دو ماه مانده به انتخابات پارلمانی، بحران جاری دولت در لاهه بار دیگر تشدید شده است. روزنامه چپ لیبرال به نقل از یک منبع ناشناس نزدیک به دولت از «هرج...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

«… نقش خود زدم بر آب»

جنبش سبز مسئله همین امروز و فردا نیست؛ راهی است بسیار طولانی که از درون یک چالش بزرگ، از درون یک مبارزه اجتماعی برای جلب آحاد مردم، بالابردن سطح آگاهی و همراهکردن عناصر تأثیرگذار با جنبش مردمی و نگرش واقعی به توانائیهای خود و نقشمان در جنبش می گذرد. نقش وصلکننده و نه فصلکننده، که پیروزی تمام جنبشها مدیون این وصلکردن است. وصل افراد، وصل سازمانها، احزاب، وصل تودههای برآشفته. تلاش برای وصل کسانی است که در مقابل تو صف بستهاند

«… نقش خود زدم بر آب»

حافظ

“چه خوشبخت بودم که درون پوست گردوئی خود را پادشاه جهان می دانستم.”

شکسپیر

شصتساله شدهام، اما هنوز باور نمی کنم! بارها و بارها تلاش کردهام از این پوسته شاهی بیرون بیایم. پوستهای که شورانگیزترین سالهای جوانیم در آن گذشت. سرشار از عشق، شهامت و غرور مبارزه مسلحانه. دنیائی جادوئی که خود ساخته بودیم و بر آن سلطنت می کردیم. دنیائی افراشته در میان ابرها؛ مانند خدایان اساطیری یونان از آن بالا نگاه می کردیم و واقعیت را آن طور که می توانستیم تفسیر می کردیم و چون خدا نبودیم، قادر به تغییر نمی شدیم. خدایانی از هر گوشه جهان. چه گوارا، جرج حبش، جمیله بوپاشا، کارلوس، تامیلها، بریگاد سرخ، بادر ماینهووف، همه و همه خدایان این ابرها بودند که عبای سرخ قهرمانان اساطیری بر تنشان می کردیم. اینها قهرمانان ما بودند و به هر عملی که دست می یازیدند، پذیرفته می شد. نیک می دانم که اگر آن روزها، یکی از همین خدایان هواپیمائی را بر برجهای دو قلو می زد، برایش کف می زدیم. مگر نه که برای تمام عملیات با اندک انتقادی که باید به تودهها توجه کنند! اگر غیر از این بود مبارزه مسلحانه ما معنائی نداشت. چرا که عملیات انقلابی ما نیز در آن چارچوب می گنجید. و اگر هم فردی بیگناه در عملیات کشته می شد، (که کشته شدند) برای بسیج انقلابی تودهها لازم بود. اکنون سالها از آن روزها می گذرد. در گذر این سالها چه مسیرهائی طی کردهایم، گاه خار رهروان را رهنما پنداشتیم؛ از بسیار صعبراهها، پرتگاهها گذر کردیم، پر تلاطم! دوران انقلاب، پسلرزههای آن که هنوز بعنوان انقلابیون و روشنفکران گاه قامت برافراشته و گاه شرمسار باید جوابگو باشیم. این تاوان روشنفکران و انقلابیونی است که می خواستند در تابستان با اژدها شراب بنوشند.

در هر پیچ تند پوسته انداختیم، بسیار تلخ و دردآور و هنوز این زایش و پوستاندازی ادامه دارد. هر پوستی که می اندازیم به اندازه بضاعت و تجربهای که حاصل کردهایم به تفسیر جامعه خود و جهان می نشینیم تا راههای رفته را نقد کنیم و راههای آینده را با حداقل اشتباه بپیمائیم.

از شما چه پنهان که سالهاست با خودم در کش و قوسام. شکستن و گذشتن از این پوسته که پیوسته خود را با آن تعریف کردهام و هویت بخشیدهام بسیار مشکل است. پوستهای که در آن مورد تعریف قرار گرفتهام، دوستانی فراهم آوردهام، که تمام خاطراتم با آنها معنی می گیرد، در خلوت من چه آنها که رفتهاند و چه آنها که ماندهاند پیوسته حضور دارند. چرا که تلاش کردم بدون چپ و راست کردن در گوشهای از مغزم جائی برایشان باز کنم ” تا نگویند که ازیادفراموشانند.”

مشکل این که دیگر نمی توانم مانند گذشته به راحتی همه چیز را توجیه کنم، بپذیرم، با یک جزوه و چند کتاب درباره مبارزه مسلحانه همه چیز را جواب دهم. این جامعه متکثر و درهمتنیده ایران، این برآمدهای عظیم تودهای، این کشمکش در قدرت و خارج از آن، این جنگ آشکار و پنهان که در جامعه جریان دارد، برایم بسیار مشکل است. سالها قبل وظیفه من توجیه تبلیغ و تهییج بود، کاری که می توان گفت پر بدک نبود و می توانستم از عهدهاش برآیم، ترسی از چه پیش می آید، نداشتم. چرا که خود نیز بخوبی برآن واقف نبودم… کاری به دیگران ندارم! اما امروز بعداز گذشت چند دهه و هزاران نقد بر آنچه که رفته، برآنم می دارد که به هر چیزی حساس باشم و برای همه انسانها جائی باز کنم! دشمن واژه اصلی من نباشد! نهال دوستی بنشانم، با صبر و بردباری به آبیاری آن بنشینم؛ چرا که نیک می دانم این صبوری جزئی از مبارزه است. بدون این صبوری و سعه صدر قادر نیستم از این میدان گذر کنم.

تو دستگیر شو ای خضر پیخجسته که من

پیاده می روم، همرهان سوارانند.

پیاده نظامی هستم که سلاح از دست برفکنده و آغوش بر همه گشوده و تیر ملامت و برائت است که از هر طرف می بارد. شاید این آغوشگشائی نیز خود یک فانتزی و یک رویاست و پایم را بر واقعیت جامعه استوار نکردهام. اما می خواهم این بار شعارم، فقط وحدت و دوستی باشد. تمام تلاشم این خواهد بود که تا می توانم از خشونت بکاهم و از هر فرصت کوتاه برای تلطیف جامعهای که متأسفانه سی سال حکومت اسلامی برعکس شعار عطوفت و رحمت بر بخش زیادی از آن نفرت، کینه، جنگ و نابخردی را حاکم کرده است. تلاش کنم، چرا که من به انسان و جامعه انسانی عشق می ورزم و از تصور این که سرزمینام می تواند به سرنوشتی چون یوگسلاوی، عراق یا افغانستان گرفتار شود بر خود می لرزم و در تنهائیام برای هر عراقی و هر افغان می گریم.

وقتی به صفآرائی تلخی که امروز در جامعه بوجود آمده می نگرم یاد این گفته پازولینی می افتم که “فرزندان خانوادههای متوسط همان شبهانقلابیونی هستند که علیه فرزندان خانوادههای کارگران و دهقانان که در خدمت پلیساند می جنگند.” متأسفانه این تراژدی بزرگی است که حاکمان بر جامعه تحمیل می کنند…

چه باید کرد؟ آیا نباید تمام تلاشمان این باشد که از هر راه ممکن بدون خشونت در این جبهه مقابل رخنه کنیم؟ و هر قدر که می توانیم از این جنگ و رویاروئی خشونتبار پرهیز نماییم؟ تا کی گلوله را با گلوله جواب خواهیم داد؟ من می خواهم رهرو عدمخشونت باشم. شما بگوئید چه باید بکنم؟ چگونه می توانم در صفی قرار بگیرم که بتواند حداکثر نیرو را برای یک جابجائی صلحآمیز، یک گذار بیدرد و خالی از کشمکش برای قدرتگیری گروهی فراهم آورد؟ کدام شعار می تواند اکثریت آحاد را در برگیرد؟ آیا نمی توانیم زیر یک شعار فراگیر، تمامی کسانی را که امروز خواهان ایرانی آزاد، دمکراتیک و مستقل باشند را زیر یک پرچم واحد گرد آوریم؟ بیآن که گذشته او را بر سرش بکوبیم؟ بیآن که داوری کنیم در آینده چه خواهد کرد؟ چرا همیشه فکر می کنیم ما قاضی همگان هستیم؟ چرا دم از دمکراسی و انتخابات آزاد می زنیم، اما هنوز قبل از آن که در انتخابی آزاد و مردمی هر کس به اعتبار رأی خود جایگاه خود را پیدا کند، در جایگاه قاضی می نشینیم و محاکمه می کنیم؟ آیا معنائی جز این دارد که ما بهتر می دانیم و آنان که فرضاً طرفداری از سلطنت، مشروطه یا دیگر احزاب را می کنند خود صلاح خود نمی دانند؟ آیا با چنین شیوه نگرش هیچگاه قادر خواهیم شد یک جبهه واحد برای گذر از این سیلابها فراهم آوریم؟ چه کسی گفته است که ما بهترین، عادلترین و کماشتباهترین بودیم؟ مگر معیار یک جامعه هفتاد و پنج میلیونی که تلون خلقها، اقلیتهای قومی، مذهبی، گروههای اجتماعی و احزاب گوناگون آن سر به آسمان می زند، ما هستیم؟ ما نیز جزئی از نیروهای اپوزیسیون هستیم که خوبی یا بدی ما مربوط به چگونگی برخورد ما با جامعه مدنی و تلاش برای شکلگیری یک جبهه فراگیر می باشد و قضاوتی که مردم خواهند کرد. من حق دارم بعنوان یک مبارز سالها بگویم که دیگر از دست خودم و همه کسانی که فکر می کنند طبیبان حاذق برای تمام امراض جامعه هستند به تنگ آمدهام. این اما و اگرهای انقلابی است که مرا می کشد. هنوز بیسوادم و عقلم قد نمی دهد که بدانم برای رسیدن به یک جامعه مدنی، در یک فضای مجازی چرا باید آن قدر بر سروکول یکدیگر بزنیم تا همه اعتراف کنیم که اشتباه کردیم؟ فرسوده، خسته و ناتوان از این همه درگیری آنگاه بپرسیم: “خب، حال چه باید کرد؟”

حال بعد از اینهمه خستگی آیا اجازه دارم برای یک جنبش بزرگ مدنی مبارزه کنم؟ بارها برایم مطرح می شود در این کمپین یک میلیون امضاء آیا همه زنان می توانند امضاء کنند؟ آیا این کمپین، این امضاءکنندگان قابل احترام و تأثیرگذار در جنبش مردمی و امروز ایران هستند؟ نیک می دانم که این کمپین از هیچ کس نمی پرسد “که هستی، سلطنتطلبی، اسلامی هستی، مجاهدی، فدائی، تودهای، زن کارگری، دهقانی، پاسداری، زن سرمایهداری، معتادی، و …؟”

چرا که اگر چنین باشد فاقد هرگونه ارزشی خواهد بود. زیبائی این کمپین فراگیر بودن آن و حضور تمامی زنان از هر قشر و طبقه با هر گرایش فکری است. چرا فکر می کنیم خود جنبش نیز چنین کمپینی نیست؟ چرا نمی تواند یک کمپین بزرگ برای تغییر اجتماعی، کمپین میلیونی امضاء برای انتخابات آزاد و بدون تقلب، صورت بگیرد؟ کمپینی که از تو نپرسند که هستی. آیا چنین کمپین عظیمی نمی تواند بخش بزرگ جنبش سبز ایران باشد؟ و بر اعتبار و گستردگی آن و حضور اکثر نیروها و احزاب تأثیرگذار باشد و قوت آن!

جنبش سبز مسئله همین امروز و فردا نیست؛ راهی است بسیار طولانی که از درون یک چالش بزرگ، از درون یک مبارزه اجتماعی برای جلب آحاد مردم، بالابردن سطح آگاهی و همراهکردن عناصر تأثیرگذار با جنبش مردمی و نگرش واقعی به توانائیهای خود و نقشمان در جنبش می گذرد. نقش وصلکننده و نه فصلکننده، که پیروزی تمام جنبشها مدیون این وصلکردن است. وصل افراد، وصل سازمانها، احزاب، وصل تودههای برآشفته. تلاش برای وصل کسانی است که در مقابل تو صف بستهاند. و وصل این کسان میسر نیست جز از راه گذشت، تکیه بقدرت بزرگ و یکپارچه تو.

خمینی آنرا وحدت کلمه می نامید و زیر همان کلمه تمام نیروهای اپوزیسیون را زیر یک شعار واحد برای سرنگونی رژیم شاه جمع کرد. (آیا ما هیچ کلمهای برای وحدت با هم نداریم؟) چگونگی تلاش برای شکلدادن به این وحدت است که پیروزی و جایگاه هر کس در این جنبش انقلابی را تعیین خواهد کرد و تعادل نیروها را رقم خواهد زد.

تاریخ انتشار : ۳۰ دی, ۱۳۸۹ ۱۱:۲۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

واقعیت‌های جدید در قفقاز و “جادۀ ترامپ”: روی کاغذ صاف و روان بود!

روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی

کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی…

راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی…

کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی