پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۲

پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۲

نیرنگ در تاریخ: کودتا بود یا نبود؟
به دنبال اختلافات شاه و مصدق، مجلس کمیته‌ای را تعیین کرد که دقیقاً حدود اختیارات هر يك را مشخص کند و کمیته سرانجام چنین نتیجه گرفت که به موجب قانون...
۶ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی شاکری زند
نویسنده: علی شاکری زند
بازخوانی انسان‌گرایی اخلاقی ادوارد سعید در بستر نسل‌کشی غزه
این متن، با بازخوانی انسان‌گرایی اخلاقی ادوارد سعید در زمینه نسل‌کشی غزه، فرصتی است برای درک عمیق‌تر از پیچیدگی‌های تاریخی و اخلاقی نزاع فلسطین و اسرائیل. در حالی که پروپاگاندای...
۶ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش شهابی
نویسنده: سیاوش شهابی
مرا از یاد نبر، نام دخترت را مریم بگذار!
دلم می‌خواهد که تو عزیزم مرا از یاد نبری. من هر کاری کردم تا تو احساس خوشحالی کنی، شاد و آسوده باشی و همه چیز برایت فراهم باشد. و وقتی...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سپیده جدیری
نویسنده: سپیده جدیری
پشتیبانی ازبیانیه جبهه اصلاحات وظیفه همگانی است...
پاسخ به آقای رییس جمهور، بازگشت حکومت به مردم است.چه، مردم متحد، همراه با حکومت همین امروزبا مدیریت مصرف بهینه آب وبرق قادراند بحران آب وبرق راحل کنند یا تخفیف...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند...
گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
واقعیت‌های جدید در قفقاز و "جادۀ ترامپ": روی کاغذ صاف و روان بود!
ایروان به یک آزمایش پرداخت: سیستم اتحادهای سنتی و تضمین‌های واقعی را به نفع وعده‌های توهمی غرب رها کرد. روی کاغذ، همه چیز زیبا به نظر می‌رسد: صلح، همکاری، فناوری،...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی
ذکر اشتباهات حزب توده وعمل نادرست شخص آقای خسرو روزبه از سوی آقای علی مرادی مراغه‌ای و دیگر منتقدین،زمانی . می‌تواند دست‌مایه‌ای مفید در راستای ازادی و عدالت و نابودی...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اسد
نویسنده: اسد

نوروز ۶۸، نوروز غم انگیزی بود

و اگرچه جسم اورا همچون گلبرگ های گلی ارغوانی پرپرکردند، ولی روان و اندیشهٴ سترگش پیروز و سربلند برفراز شکنجه گاه در پرواز است، و نوید آینده یی روشن و رها از تاریک اندیشی، جهل و جنایت را به نسل های جوان از راه رسیده بشارت می دهد.

مزدوران پلید ارتجاع، سربازان «گمنامی» که به فرمان نمایندگان «خدا برروی زمین»، چنین مرزهای شرارت، رذالت و جنایت را درهم نوردیده بودند، برای درهم شکستن «سیمین» ماه ها اورا مدام شکنجه کردند. بدنش آن چنان شکسته و تکه تکه بود، که رویش پتو می انداختند و آنگاه برای آزار روانش اورا به سلولش می بردند که درآن دخترک کوچک چندماهه اش «نازلی» چشم انتظار مادربود. جلادان درآرزوی آهی و ناله یی کشیک می کشیدند ولی «سیمین» با چهره یی خندان به نازلی اش می رسید…

ششم فروردین امسال بیست و هفت سال از اعدام فاطمه مدرسی تهرانی «سیمین فردین» می گذرد. سیمین، عضو مشاور کمیته مرکزی حزب توده ایران، متولد سال ۱۳۲۷، فوق لیسانس در رشته حسابداری بود. او در یورش دوم رژیم جمهوری اسلامی به حزب توده ایران در سال ۱۳۶۲ به همراه دختر کوچکش نازلی دستگیر و به شکنجه گاههای رژیم ولایت فقیهی برده شد. در بند ۳۰۰۰ اوین، سیمین تحت انواع شکنجه های وحشیانه شکنجه گران رژیم ولایت فقیه قرار گرفت تا شاید بتوانند روحیه این اسطوره مقاومت را درهم شکنند. سیمین خود درباره این شکنجه ها گفته بود: «پاهام تا زانو خونی بود. خون حتی از لای پانسمان پام بیرون زده بود نازلی با دیدن پاهای خونینم وحشت زده به من چسبید. آن موقع یه چادر سفید سرم بود و می لنگیدم و نازلی رو این ور اون ور به دندون می کشیدم. توالت های زندانِ سه هزار با سلول فاصله زیادی داشت. هر دفعه می خواستم برم اونجا، باید با اون پاهای آش و لاش،. بچه وحشت زده را با خود می کشیدم. با همه درد و نگرانی می کوشیدم دنیای نازلی را با شادی بیامیزم. هربار که مرا برای بازجویی می بردند، مدام این دغدعه را داشتم، نازلی چه میشه؟» ( به نقل از عفت ماهباز از زندانیان سیاسی دهه شصت)
در سال ۶۸ بعد ازاعدام های گروهی سازمان ها و نیروهای مترقی در فاجعه ملی در سال ۶۷ ، سیمین با حکم ویژه خمینی در ششم فروردین پس از شکنجه های بسیار، اعدام گردید. هم بندی های سابق سیمین بعدها گزارش کردند که «دژخیمان رژیم زمانی سیمین را برای اعدام فراخواندند که سبزه های هفت سینی که او با دستان هنرمندش و به کمک دیگر زنان زندانی سیاسی چیده بود، هنوز طراوت و تازگی داشت.»
در سال روز اعدام این اسطوره مقاومت ، بخشی از کتاب « شهیدان توده ای» در باره سیمین فردین (فاطمه مدرسی) را نقل می کنیم:

شیرزنی از تبار اسطوره ها
تیرباران ــ فروردین ۱۳۶۸
باید چکامه یی بسراییم از سنگ، از زمردهای سبز، چکامه یی از نیروی جادویی خورشید و سلاح بامداد که بر کرانه های تاریکی و تلخی می درخشد. اینجا آوردگاه مهیبی است. در یک سو شکنجه گران جان و روان آدمیزاد، و درسوی دیگر، انسانی با جسمی نحیف، خصالی والا و سراسر شور و عشق. انسانی، به بلندای تاریخ پرشکوه نبرد بشریت برضد ظلم و جور. انسانی درشمایل پرومته و به سوزانی آتش مقدسی که بشریت را ازجهل و تاریکی نجات داد، «جوردانو برونو» یی که برای فروافکنده شدن به آتش ظلم، تاریک اندیشی و تقدس کور آماده است. و او خود خوب می دانست که، سرگذشت گذشتگان و پیشینیان، سرگذشت پررنج انسان، اگر چه سرگذشت زیستن درظلمات یاٴس انگیز، سنت های عتیق و حاکمیت ضحاکان ماردوش و «پاپ» ها و «آیت اله» های دروغین انسان سوز بوده است ولی آینده انسان درگرو همین نبرد اسطوره ای و چشم به راه طلوع فجر صادق است. و خود، در اسارت، و در تشبیه وضع خود با «برونو» ها و «گالیله» ها بدرستی گفته بود: «… گالیله گفت، خوب آقایان! هرچه شما می گویید. زمین ثابت است. و آنها هم دست از سراو برداشتند و اوباز برای شاگردانش اثبات می کرد که زمین ثابت نیست و دور خورشید می چرخد. پدیده یی که درحال حاضر از بدیهی ترین چیزهاست.
اما این آقایان از دادگاه های انگیزاسیون هم بدترند. اول می خواهند بگویی: آقایان! واقعیت دیگر این واقعیت نیست. بعد این می شود علامت ضعف و ترس برای آنها. یک قدم می آیند جلو و می گویند: حالا خودت را نفی کن. اندیشه ات را، هستی ات را … همین طور باید قدم به قدم بروی عقب و آنها بیایند جلو. تا آنجا که دیگر چیزی به عنوان یک انسان از ما باقی نماند. آنها خواهان حذف کامل تک تک ما هستند. تاپایان مرز حذف انسانیت و شرف خودمان. پس باید درهمان قدم اول محکم ایستاد…»

و چقدر با شکوه ودیدنی بود این ایستادگی ودرمقابل زبونی جانوران انسان نمایی که خسته و عرق ریزان از فرود آوردن تازیانه برپیکری پردرد وخون آلود، از حقارت خود به خشم می آمدند. و اگرچه جسم اورا همچون گلبرگ های گلی ارغوانی پرپرکردند، ولی روان و اندیشهٴ سترگش پیروز و سربلند برفراز شکنجه گاه در پرواز است، و نوید آینده یی روشن و رها از تاریک اندیشی، جهل و جنایت را به نسل های جوان از راه رسیده بشارت می دهد. درود براین پرواز گستاخ که به سوی پهنهٴ زمردین آسمان، تابلندای رویای جاودانگی پرواز کرد و امید و آرمان هایش بر پرچم گلگون سپاه میلیونی توده های رنج و زحمت حک شد.
مزدوران پلید ارتجاع، سربازان «گمنامی» که به فرمان نمایندگان «خدا برروی زمین»، چنین مرزهای شرارت، رذالت و جنایت را درهم نوردیده بودند، برای درهم شکستن «سیمین» ماه ها اورا مدام شکنجه کردند. بدنش آن چنان شکسته و تکه تکه بود، که رویش پتو می انداختند و آنگاه برای آزار روانش اورا به سلولش می بردند که درآن دخترک کوچک چندماهه اش «نازلی» چشم انتظار مادربود. جلادان درآرزوی آهی و ناله یی کشیک می کشیدند ولی «سیمین» با چهره یی خندان به نازلی اش می رسید و عشق سوزانش مرهم دردهای بی شمار جسمش بود. مقاومت اسطوره ایش زبانزد همه زندانیان سیاسی بود. دراثر دفعات بسیار «تعزیز»، درمدت کوتاهی کاهش وزن شدیدی پیدا کرده بود. از بیماری های کلیوی و ریوی رنج می برد. شکنجه گران مجال بهبود و ترمیم پاهای اورا به وی نمی دادند و هربار روی زخم های باند پیچی شده اش، اورا شلاق می زدند. مقاومت اعجاب انگیز او حتی شکنجه گران را به تحسین او واداشته بود. روزی درپشت در اطاق بازجویی صدای یکی از بازجوها شنیده می شد که به دیگری می گفت: «این سیمین هم عجب موجود عجیبی است! حیف که توده ای است …»
هیچ یک از قرارهای حزبی از طریق سیمین فاش نشد. وی همه اطلاعاتش را چون گنجی گرانبها درسینه حفظ کرد. گاه دربرخی موارد، شکنجه گران، جهت فاش کردن قراری اورا زیر شکنجه می بردند، درحالی که فرد مورد نظر قرار درهمان زمان درکمیته بود وازقبل دستگیر شده بود. همه زندانیان سیاسی، به خصوص رفقای توده ای به او احترام خاصی می گذاشتند.
وی درجریان بحث های درون زندان، مثلا برای برگزاری اعتصاب و یاحرکت های اعتراضی دیگر، درمقابل اصرار دیگران که خواهان آگاهی از نقطه نظراتش بودند، سکوت می کردو هیچ تلاشی برای تحمیل نظراتش نداشت چون می دانست که اگر نظرش را درابتدا اعلام کند همه با محبت واحترام عمیقی که به او داشتند همان نظر را اجرا می کردند. رفیق «سیمین» حکم نگرفته بود و «زیرحکم» محسوب می شد. درسال ۶۷ پس از جریان کشتار جمعی زندانیان وفروکش کردن موج اعدام ها، «هیئت عفو» جهت سوال و جواب های متداول به بند آمده بودند. پاسداران، بچه ها را به ترتیب اتاق ها، به طبقه هم کف، درمحلی که هیئت عفو درآن مستقر بود، می بردند.
زمانی که نوبت به «سیمین» رسید، بعد از شنیدن نام او، بدون اینکه سئوالی ازاو بکنند، با فریاد و توهین او را از اتاق بیرون راندند، چون می دانستند او چه پاسخی خواهد داد. درسال ۶۷، چندروز قبل از ۱۴ بهمن، سالگرد شهادت «دکترارانی» و روز شهدای حزب، برای بزرگداشت این روز، از سوی رفقا برنامه ریزی هایی صورت گرفته بود و مقاله یی نیز تهیه شده بود. این مقاله و برنامه چگونگی اجرای این بزرگداشت دریک دفترچه نوشته شده بود. گاهی نیمه شب، پاسداران زن برای سرکشی به داخل بند می آمدند. زمانی که پاسداران بطور ناگهانی وارد بند شده بودند، این دفترچه درزیر یکی از پتوهای داخل راهروی بند بود ولی گوشه کوچکی از آن از زیر پتو بیرون آمده بود. درآن زمان سیمین به دستشویی رفته بود و از ورود پاسداران به بند اطلاع نداشت، همین که از دستشویی خارج شد و دید که یکی از پاسداران زن دستش را به طرف دفترچه برده است و آن را از روی زمین برداشته است، «سیمین» بسرعت خود را به پاسدار رساند و دفترچه را از دست او بیرون کشید و به داخل اتاق رفت. درآن ساعت در اتاق ها خاموشی زده بودند و اتاق تاریک بود. پاسداران آن چنان درمقابل سرعت عمل و قاطعیت او میخکوب شدند که نتوانستند عکس العملی نشان دهند، و فقط یکی از آنها با صدای بلند گفت: «واه، واه چقدرازخودراضی.» تصور پاسداران این بود که این دفتر متعلق به سیمین است ومطالبی مانند لغات انگلیسی و امثالهم درآن نوشته شده است. اگر این دفترچه به دست پاسداران می افتاد زندانیان بند حتما بایک برنامه فشار اساسی، زیرعنوان ایجاد تشکیلات درداخل بند روبه رو می شدند.
شکنجه گران از انواع حیله ها وابزارها برای درهم شکستن روحیه مقاومت «سیمین» بهره جستند. یکی از نمونه های این ترفندها، استفاده از برخی از افراد مسئول بود که زیر شکنجه درهم شکسته شده بودند.
دراواخر خردادماه سال ۱۳۶۲، وقتی بازجوها، و از آنجمله ماٴموران آموزش دیده ساواک شاه، دربند مشترک، برای درهم شکستن روحیه او، یکی از این افراد درهم شکسته و بریده حزب را، در شکنجه گاه، به بالای سرش بردند، تا «سیمین» را نصیحت کند که: «مقاومت نکن، بی فایده است. همه ماخیانت کار هستیم. من وظیفه خود می دانم به تو بگویم که ما راه اشتباه رفته ایم.» رفیق «سیمین» با تنی رنجور و زخمی از درد تازیانه، ولی با اراده یی پولادین، پاسخ داد: «هردوی ما به وظیفه خودمان عمل می کنیم. من به وظیفه خودم که رازداری و وفاداری است و تو به وظیفه خودت که خیانتکاری است. من بهتر از هرکس دیگری به وظایف خودم آشنا هستم.»
رفیق فاطمه مدرسی، «سیمین فردین»،عضو مشاور کمیتهٴ مرکزی حزب تودهٴ ایران، متولد سال ۱۳۲۷، فوق لیسانس در رشته حسابداری، پیش از دستگیری درشرکت نفت شاغل بود. وجود او آمیزه یی از اعتقاد و ایمان خلل ناپذیر به آرمان های والای حزبش، و مهر و عاطفه یی فراموش ناشدنی نسبت به رفقایش بود. شعله مقدسی که درقلب او فروزان بود، یخ های ناامیدی، تزلزل، تسلیم طلبی و زبونی را به سرعت آب می کرد وگرما بخش روان همه هم زنجیرانش بود.
درفروردین ۱۳۶۸، اورا برای بازجویی و اتمام حجت فراخواندند و چون با پاسخ قاطع و همیشگی او مبنی برعدم انجام مصاحبه و نوشتن انزجارنامه مواجه شدند، بدون لحظه یی تردید حکم اعدام اورا صادر کردند. نوروز ۶۸، نوروز غم انگیزی بود. اکثریت بند، همسر یا برادر ویا یکی از اعضای خانواده خود را از دست داده بود. سیمین با دست های هنرمندش، که از شدت شکنجه های وارده نحیف و لرزان شده بود، درحال تزئین سفرهفت سین بود. بعد از سال تحویل، بچه ها را با عشق و مهر فراوان درآغوش کشید. غافل از اینکه تا چند روز دیگر این گوهر یگانه را از دست مان خواهند ربود. نوروز۶۸، به خزانی غم انگیز تبدیل شد. اندوه از دست دادن رفیق قهرمان، «سیمین» قلبما ن را می فشرد. ولی می دانیم، همان طوری که خود گفته بود، این پایان کارنیست. سرود پرطنین مقاومتش دیوارهای بلند زندان های رژیم پوسیده و ضد مردمی را درهم کوبید و همچون ستون های طلایی خورشید ترانه های شگرفی را بیدار کرد که از آن تاریخی نو زاده خواهد شد. از دور صدای ترنم زیبایی دیوارهای سیاه شب را درهم می شکند. سپاهی، سرود خوانان، نزدیک می شود و از کوچه ها و پس کوچه ها مردم گروه گروه و دسته دسته به سپاه سرود خوان می پیوندند. نسیمی خوش می وزد. صفوف درهم فشرده مردم گویی آهنگی دیرینه را زمزمه می کنند: «برشکن هرسد اگر خواهی آزادی ….» و مارها درلجن زارها می خوابند و کرکس ها به لانه های تاریک خود می خزند. غوغای شهرها از زیستن سخن می گویند، از انقلاب. و نسلی نو از راه فرا می رسد وفردایی روشن … و تندیسی از سنگ، از زمرد، از گرمای خورشید، از روشنایی بامداد درمیانهٴ میدان شهر است، و این حروف زرین بر پایه های تندیس حک شده اند: «به یاد قهرمان آزادی، سیمین. درود برتو که پولاد بی خلل بودی!»

* * *
خانواده رفیق فاطمه مدرسی با کمک پاره ای از محافل روحانی موفق شد بین او و پدرش که در بستر مرگ بود، یک ملاقات ترتیب بدهد. رژیم که تصور می کرد، شاید آخرین کلمات پدر «سیمین» دربستر مرگ بتواند خللی در روحیه مقاوم او به وجود آورد، با این ملاقات موافقت کرد و رفیق شهید سیمین را با پوشش دلخواه رژیم، همراه تعداد زیادی پاسدار از زندان اوین به خانه آوردند. این ملاقات چند دقیقه بیشتر طول نکشید، اما همین چند دقیقه کافی بود تا او از جنایتی هول انگیز خبر بدهد. هنگامی که درمحاصره پاسداران خانه را ترک می کرد، ناگهان فریاد کشید: «این جنایتکاران «رحمان» را کشتند! قهرمان مارا تکه تکه کردند! اما او دهان باز نکرد…» پاسداران امانش ندادند و کیسه ای را که همراه داشتند، روی سرش کشیدند و با مشت و لگد سواراتومبیلی کردند که با آن از اوین آمده بودند. «سیمین» پس ازاین ملاقات مستقیما به سلول انفرادی منتقل شد.

مازنان – ۶ فروردین / ۱۳۹۵

 

تاریخ انتشار : ۹ فروردین, ۱۳۹۵ ۱۱:۲۹ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نیرنگ در تاریخ: کودتا بود یا نبود؟

بازخوانی انسان‌گرایی اخلاقی ادوارد سعید در بستر نسل‌کشی غزه

مرا از یاد نبر، نام دخترت را مریم بگذار!

پشتیبانی ازبیانیه جبهه اصلاحات وظیفه همگانی است…

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

واقعیت‌های جدید در قفقاز و “جادۀ ترامپ”: روی کاغذ صاف و روان بود!