در این نوشتارسعی خواهیم کرد نکاتی را پیرامون خیزش اخیر طرح نموده و در رابطه با چگونگی مواجهه برخی دوستان با گرایشات متفاوت نسبت به مواضع یکدیگر اشاراتی داشته باشیم.
نکته ی اول:من و دوستانم ازجمله نیروهائی بودیم که در جریان انتخابات ریاست جمهوری سالهای نودو دو ونودو شش از حسن روحانی به طور مشروط حمایت کرده و هنوز هم از این تاکتیک انتخاباتی در آن مقاطع دفاع می نمائیم. از دوستانی که لطف نموده و وقت خود راصرف مطالعه ی این نوشته می نمایند تقاضا داریم چرائی مواضع ما را در سالهای اخیر در مطالبی که برخی از آنها در نشریه ی کار و در آرشیو نویسندگان موجود است را مطالعه نمایند. ذکر این نکته از آن جهت مورد تاکید قرار گرفته که به هیچ وجه قصد شانه خالی کردن از مسئولیت و استفاده از حربه ی کی بود کی بود من نبودم را نداشته ونداریم. نکته ی دوم: ما از خیزش مردم حمایت کرده و با راهبردهای مورد نظر خود در آن مشارکت نمودیم و سعی کردیم تاثیرات در حد توان خود را در سمت دهی اعتراضات بر جای گذاریم.
نکته ی سوم: هر تحلیلی که با ارائه ی استنادات و فاکتورهای کاملاً اثبات شده مبتنی بر کلید زده شدن این اعتراضات توسط مخالفین دولت روحانی بخواهد اعتراضات مردم را نابجا و تماماً در خدمت اهداف راست افراطی قلمداد و اعتراضات مردم را مشکوک و نادرست تحلیل نماید در محترمانه ترین قضاوت به خطا رفته است. ضمن آنکه تحلیلگرانی با درک غیر واقع بینانه و بی اهمیت جلوه دادن اهداف راست افراطی در کلید زدن این پروژه که ابعادی بسیار وسیعتر از آنچه تحلیلگران بدان اشاره کرده اند داشته است بخواهند این پارامتر را نادیده بگیرند مطمئن باشند که در آینده ی نه چندان دور که دور بعدی این اعتراضات همچنان موجود، با فراگیرشدن مجدد بروزوظهور خواهد داشت در تبیین راهبردها وتعیین استراتژی و تاکتیکهای خود دچار خطا خواهند شد.
نکته ی چهارم: در نقدها ونظراتی که توسط گرایشات متفاوت در مورد این خیزش ارائه شده شاهد بودیم که حجم عظیمی از این تحلیلها به جای آنکه ضمن نقد دیگران نظرات منطقی و راهبردهای مشخص خویش را مطرح نمایند در برخوردهای بسیار احساسی و غیر حرفه ای و با الفاظی فحاشانه و غیر متمدنانه به نیروهای مخالف نظرات خود تاخته وبا شعار دشمن شکن! دیدید ما گفتیم مدعی گشتند این اعتراضات نشاندهنده ی صحت نظرات و تحلیلهای این عزیزان بوده که در جند دهه ی گذشته فقط به نقد نظرات و راهبردهای دیگران می پرداختند و خود از بیان راهکار و راهبردعملیاتی برای تاًثیرگذاری در روند سیاست مبارزه ی مردم ایران عاجز بوده ودر تمام این سالها در آرزو های خود و البته عمدتاً با صداقت در انتظار سرنگونی بوده وهستند صد البته حساب آن بخش از نیروهای خواهان تغییرات رادیکال خصوصاً در داخل که هزینه ی مواضع خود را در عمل پرداخت می نمایند علیرغم داشتن نقد به مواضع آنان و همچنین برخی از دوستان دارای مواضع رادیکال که رگه هائی از واقع گرائی در تحلیلها و نظرات آنان به خصوص در مورد چگونگی برخورد دمکراتیک با دیدگاههای مخالف مشاهده میشود را همیشه جدا کرده ایم بار دیگر به همه ی عزیزان با گرایشات مختلف پیشنهاد میکنیم که نیروههای عدالت طلب ودمکراسی خواه در طیفهای گوناگون عمدتاً دارای خواسته های مشترک بوده و اهداف مشترک آنان در بسیاری از زمینه ها آنقدر مهم وضروری هستند که بتوانند به جای فحاشی و اتهام زنی بانقد متمدنانه ی مواضع یکدیگر قضاوت و انتخاب را در اختیارخود افراد قرار دهند.
نکته ی پنجم:
برخلاف بسیاری از دوستان با نظرات متفاوت که به غیر قابل پیشبینی بودن این اعتراضات و شوکه شدن خود نظر داده اند برای بسیاری از صاحب نظران با دیدگاههای متفاوت و حتا بخشهایی از نیروهای محافظه کار و اصلاح طلب حکومتی این خیزشها قابل پیش بینی ومورد اشاره قرار میگرفت.
نکته ی ششم:
در رابطه با تحلیل وضعیت اصلاح طلبان و نحوه ی مسئولیت پذیری و ضعفهای آنان تحلیلهای زیادی با نگاههای مختلف صورت گرفته یکی از این تحلیلها که در روزنامه ی بهار ایران منتشر ودر سایت اخبار روز هم باز نشر شده بود دارای نکات جالبیست مطالعه این نوشتار را توصیه می نماییم
نکته ی هفتم:
حسن روحانی بعد از انتخابات دوم ریاست جمهوری با این تحلیل که میتواند با عقب نشینی از وعده های داده شده با بخشهائی از هسته ی سخت بلوکهای موجود در قدرت و بخشهایی از اصولگرایان به زعم خود عاقلتر برای پیشبرد اهداف خود در رابطه با حفظ برجام…. و همچنین کاندید مطلوب شدن برای رهبری آینده وارد معامله ای آشکار و پنهان شود این استرا تژی روحانی برای آن بخش از نیروهای راست که از حضور در ائتلاف مورد اشاره برکنار مانده باعث نا خشنودی فراوانی گردید این جریان که موقعیت خود را در آینده ی نظام فعلی در مخاطره میدید به رهبری بخشهایی از بلوک قدرت درون بیت با حمایتها و همسویی های رسمی و غیر رسمی جریانات احمدی نژادی وجبهه ی پایداری (باوجود برخی اختلاف نظرات) با حمایت و میان داری رییسی و علم الهدی یک تک برنامه ریزی شده را علیه دولت با اطلاعاتی که از نارضایتی مردم داشته اند تدارک دیدند. حضور چهره های شاخص جناح راست در میان مردم در روزهای اول و دوم خصوصاً در برخی شهرستانها در کلید زده شدن این تظاهرات و همسویی بسیاری از نیروهای افراطی در باز نشر افشاگریهای آمد نیوز و تظاهر به حمایتهای آتشین از خواسته های مردم معترض در ماههای اخیر همچنین نحوه ی مواجهه ی نیروهای امنیتی در روزهای اول و دوم در بعضی شهرها در عدم برخورد جدی با تظاهر کنندگان همه نشان از وجود پروژه ای شبه کودتایی علیه دولت داشته ولی همانطور که مشاهده کردیم حضور بخش قابل توجهی از مردم با توجه به زمینه های بالقوه و بالفعل نارضایتیهای انباشته شده ی آنان چنان آتشی از خشم و اعتراضات بوجود آوردکه همه ی ارکان رژیم را لرزاند
نکته هشتم:
بعد از این خیزش تحلیل ها و نظرات مختلفی در بین نیروهای سیاسی مطرح شد که نظرات خود را در مورد خیزش مردم و مباحث مطرح شده از جمله رفراندوم مورد تحلیل قرار داده در این بخش به برخورد برخی از این تحلیلگران اشاراتی خواهیم داشت
بهزاد کریمی در رابطه با موضوع رفراندوم مباحثی را مطرح نمود که دوست عزیز فواد تابان نظر ایشان را در نوشته ای نقد کردند که بهزاد کریمی در نوشته دیگری پاسخ ایشان را دادند. ضمن آنکه از نحوه ی مواجه ی خردمندانه کریمی در برخورد با الفاظ غیر دوستانه ای که در نوشته ی فواد از آن استفاده شده استقبال می کنیم به بعضی از مسائل مطرح شده توسط بهزاد اشاراتی می نماییم. بهزاد کریمی در این نوشته می گوید که تحول طلبی به معنی آن است که نباید در مورد یک راهبرد دچار جزم اندیشی بود. بهزاد در همین نوشته در جای می نویسد که اگر کسانی هستند که برای رفراندوم در همین توازن قوا جنبه ی عملی قائل باشند من یکی چنین نمی اندیشم. ایشان در چند سطر پایینتر می فرمایند من در نوشته ی چرا رفراندوم گفتم که رفراندوم یا در وضعیت موجودیت همین حکومت البته در موقعیت نا توانی آن می تواند به حکومت گران تحمیل شود یا در شرایط پسا تلاشی کل دستگاه حکومت برگزار گردد، دومی از نظر دموکراسی قطعی ست اما اولی هم از نظر سیاسی نامحتمل نیست.
برداشت ما اینچنین است که شما احتمال برگزاری رفراندوم در همین حکومت را در شرایط ناتوانی بیشتر و فشارهای مدنی غیر ممکن نمی دانید. سوال ما این است که آیا بهتر نیست همانگونه که صبورانه سطر به سطر نوشته فواد را نقد کرده اید نظرات افراد دیگر از رضا علیجانی تا نگهدار تا محمدی و …. را هم ابتدا در نشریه منتشر و سپس آن را نقد نمایید ما فکر می کنیم مهمترین موضوع پایه نظرات نگهدار و محمدی و همفکرانشان دغدغه هاییست که در مورد توان نیروهای خواهان تغییرات رادیکال در توازن قوای موجود دارند که ما هم در بسیاری از این دغدغه ها علیرغم انتقاداتی که از مواضع ایشان در مقاطع گوناگون داشته ایم همراه هستیم، وظیفه همه ماست که به این موضوع کانونی بپردازیم آیا با توجه به خیزش های اخیر و تحولات معنی دار در عرصه سیاست ایران اپوزیسیون تحول طلب و خواهان تغییرات اساسی توان آن را دارد که با حذف و یا استقبال از حذف کامل همه اصلاح طلبان حکومتی خود نیروی بر آمده جنبش اخیر را بدون وادار کردن به همراهی بخش هایی از نیروهای توازن قوای سیاسی علیرغم میل آنان برای دگرگونی های مورد نظر رهبری نماید. در صورتی که پاسخ به این سوال مثبت باشد این تفکر قطعا می بایست مسئولیت رفتار خود را در صورت عدم تحقق سناریوی مورد نظر و حاکم شدن دیگر سناریو ها که به زیان منافع ملی خواهد شد، به عهده بگیرد.
رقیه ی دانشگری هم در نوشته ای با عنوان “آزموده را آزمودن خطاست” به طرح مسائلی پرداخته است، در ابتدای این نوشته ایشان می فرمایند: “به هر رو باید دید بستر سیاسی که عده ای را به صرافت انداخته که فعالتر از پیش در میدان سیاست ایران حرکت کنند چیست.” آیا دوست ما خود را جزو این به صرافت افتادگان فعال شده می داند؟ ایشان در نقد مواضع بهزاد کریمی آنجا که نام بهزاد را به عنوان فعال سیاسی ذکر می کنند از علامت تعجب استفاده کرده اند. دلیل استفاده از این علامت برای ما مبهم است. رقیه عزیز در رابطه با بحث نگهدار و محمدی با شریعتمداری و مخملباف از مواضع نگهدار و محمدی به خاطر بی اعتقادی آن ها به قدرت مردم ابراز شگفتی دردناکی نموده اند. با توجه به آنکه در ادامه ی این نوشته رقیه دانشگری می گوید که مردم ضمن مقاومت و مبارزه در جاهایی باعث عقب راندن بدتر شده اند، سوالی که پیش می آید این است اگر شما دوست عزیز از این عقب رانده شدن بدتر استقبال می کنید باید توضیح دهید کدام نیروها در نظرات راهبردی خود در نبود آلترناتیو از اینگونه عقب راندنها استقبال کرده و دارای برنامه بودند. ما هم با نظر بهزاد کریمی در مورد اینکه تحولات سیاسی را باید بصورت روند مورد ارزیابی قرار داد موافقیم همه ی نیروهای سیاسی به شمول همفکران و مخالفان نظرات من و دوستان همفکر مان نیر موظف هستیم با نگاهی منصفانه تحولات سیاسی ایران خصوصا از بعد از انقلاب و بعد از سرکوب و کشتارهای دهه شصت را مورد ارزیابی قرار داده و صادقانه اعلام نماییم کدام راهبردها از ابتدای دهه هفتاد تاکنون علیرغم همه انتقادها و ضعف هایی هم که می توان برای آن ها بر شمرد توانسته است تاثیرات به سزایی در از کما در آمدن نیروهای چپ و دموکرات داخل کشور در آن سالها و تاکنون داشته باشد. در ادامه ی نظرات رقیه دانشگری ایشان ضمن برشمردن سرکوبها و جنایات رژیم چاره کار مردم را در سازمان یافتگی اعتراضات و مبارزات کارگران، زحمت کشان و … با اشکال گوناگون نا فرمانی مدنی،اعتصابات و استفاده از روش های گوناگون مبارزه مورد تاکید قرار میدهد. ای کاش ایشان همه این خواسته ها و پیشنهادات بسیار درست را به همراه ارائه برنامه برای اجرایی شدن در شرایط ایران درفرصتی دیگر به جنبش ارائه فرمایند.
نکته پایانی:
به نظر ما مهمترین دستاورد و درسی که تجارب خونبار تاریخ سیاسی ای ایران به نیروهای چپ و دموکرات آموخته این است که سیاست ورزی را بجای آنکه با حرکت از ایده آلها به واقعیات پیگیری نماییم باید از واقعیت ها به سمت ایده آلها پیگیر باشیم در خاتمه با تاکید مجدد درخواست می کنیم همه نیروهای سیاسی خواهان عدالت و دموکراسی و منافع ملی موظفند بدون تعصب و جزم اندیشی ضمن استفاده از تجارب گذشته برنامه ها و راهبرد های خود را که بتواند در اوضاع عملا موجود کشور تاثیر گذار باشد ارائه نمایند
با تشکر
سهراب ایرانی