روزپنجشنبه گذشته، ۲ آوریل، کنفرانس سران “گروه ۲۰” (جی۲۰)، در موجی از تظاهرات گاه چندهزار نفره، که از روزهای پیشتر آغاز شده بودند، در مندن برپا شد. کنفرانس لندن در ادامۀ کنفرانس جی۲۰ در واشنگتن، منعقده در نوامبر ۲۰۰۸، دومین کنفرانس گروه ۲۰ است، که در فاصلۀ کوتاهی به منظور “سامان دادن به مناسبات مالی در سطح جهان و مقابله با بحران مالی و اقتصادی جهانی” برگزار شده است.
در معرفی گروه ۲۰ غالباً از ۱۹ کشوری که دارای بیشترین تولیید ناخالص ملی در جهان اند (سوای اتحادیۀ اروپا که یکی از اعضای ۲۰ گانه آن است) نام برده می شود (۱). اما حضور عربستان سعودی و افریقای جنوبی در این ترکیب، که طبق تمام رده بندیهای موجود از تولید ناخالص ملی کشورها در رده های پائینتری نسبت به ایران قرار می گیرند، و یا عدم حضور کشورهائی چون لهستان، مصر و هلند، و به عوض حضور کشوری چون آرژانتین در این مجموعه نشان می دهند که تعریف گفته شده از ترکیب گروه ۲۰ تماماً مصداق ندارد و عوامل سیاسی، و تاحدودی جغرافیائی برای تأمین “نمایندگی جهانگستر”، در تعیین آن دخالت داشته است. با این حال واقعیت این است که این مجموعه حدود ۹۰ درصد تولید ناخالص ملی، ۸۰ درصد حجم تجارت و دوسوم جمعیت جهان را به خود اختصاص داده است.
گروه ۲۰ سابقه ای حدوداً ۱۰ ساله دارد و از بدو استقرارش، حداقل از جانب اعضای آن به عنوان “پاسخی هم به بحرانهای مالی [اواخر قرن گذشته] و هم به عدم نمایندگی کشورهای مقدم در حال توسعه در نهادها و مدیریت اقتصاد جهانی” تلقی می شده است.
اما تنها در خلال سالهای اخیر، و خاصه در جریان دو نشست آخری آن در واشنگتن و لندن بوده است که، چه توسط خود گروه و چه در بیرون آن، توجه دم افزونی به این “رسالت”، یعنی پاسخ به بحرانهای مالی و تأمین نمایندگی کشورهای مقدم در حال توسعه در نهادها و مدیریت اقتصاد جهانی، نشان داده شده است. ابعاد مهلک بحران مالی جاری البته در این توجه دو افزون نقش مقدم داشته است.
کنفرانس واشنگتن، که در روزهای پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و در آخرین روزهای ریاست جمهوری بوش فاقد شأن ملی و بین المللی برگزار شد، جز تأکید بر خواست و اراده کار بیشتری از پیش نبرد. اما کنفرانس لندن را با توجه به شرایط برگزاری اش، تصمیماتش و تعهدات نسبتاً مشخصی که در ارتباط با ثبات مالی و نقدینگی جهانی در وجوهی از آن داده است، در کادر رسالت تعریف شده اش، می توان یک موفقیت نسبی به شمار آورد.
این کنفرانس البته در مورد بیکاری و مقابله با آن، وضع زنان در اقتصاد جهانی، مسائل محیط زیست و “اهداف هزاره” (۲)، که از زمره انتظارات رادیکال [در بیرون از آن] بودند، تصمیمی نگرفت و تعهدی نسپرد. همچنین صراحتی را که پاره ای از اعضای آن در مقابله با “بهشتهای مالیاتی” و نیز راسخیتی را که در برابر “حمایتگری” از آن انتظار داشتند، نشان نداد. بعضی از اعضای گروه خواهان آن بودند که کنفرانس رأساً دست به تهیه لیست سیاه “بهشتهای مالیاتی” بزند، اما اکنون این اقدام به “سازمان همکاری اقتصادی و توسعه” سپرده شده است. همچنین کنفرانس گروه ۲۰ به جای اخذ تصمیمات تنبیهی نسبت به سیاستهای “حمایتگر”، که باز عده ای از اعضا خواهان آن بودند، به سرزنش و تقبیح این سیاستها در قطعنامۀ پایانی اش اکتفا کرد.
موفقیت نسبی کنفرانس را مقدمتاً در حصول اشتراک بین اعضای آن بر سر قطعنامۀ نهائی ذکر کرده اند. کنفرانس لندن در شرایطی برگزار شد که پیشتر از آن از سوئی چین و سپس روسیه خواهان سلب نقش دلار به عنوان واحد ذخیره ارزی جهانی شده بودند و چین حتی تهدید به معرفی ارز جدیدی به این عنوان کرده بود (اگرچه روشن بود که این تهدید یک حرکت پیش کنفرانس بیشتر نیست)، و از سوی دیگر فرانسه به صراحت و آلمان به تلویح از عدم امضای قطعنامۀ نهائی، در صورتی که فاقد منویات آنها باشد، سخن گفته بودند. می توان گفت که اختلاف مرکزی پیش از کنفرانس بین امریکا و این دو کشور، یا به اعتباری اتحادیۀ اروپا، بود. امریکا تا پیش از کنفرانس از مشارکت محدود اروپا برای “تشویق اقتصاد” از طریق پمپاژ پول در آن شکایت داشت و این در حالی بود که آلمان و فرانسه مخالفتشان را به این سیاست اعلام کرده و به عوض بر لزوم تشدید نظارت بر بانکها و مؤسسات مالی بین المللی تأکید داشتند.
اگرچه کنفرانس در باره بازتوزیع نقش ونفوذ کشورها در صندوق جهانی پول تصمیمی ندارد، اما قرار این است که در پایان همین ماه در اجلاس سالانۀ این صندوق، موضوع نقش کشورهائی مثل چین، هند و همچنین دیگر کشورهای غربی (غیر از امریکا) در این صندوق، که اکنون زیر نقش هژمونیک امریکا است، رسیدگی شود. به علاوه توافق در بارۀ تحقق و تشدید نظارت بر فعالیتهای بانکی و مالی در سطح بین المللی، توافق در بارۀ برخورد به کشورهای موسوم به “بهشت مالیاتی”، و نیز افزایش اعتبار صندوق بین المللی پول به سه برابر مقدار فعلی آن را می توان از زمره دلایل موفقیت نسبی این کنفرانس به شمار آورد. در دید وسیعتری می توان اجلاس گروه ۲۰ را صحۀ سرمایه داری بر پایان دوران نئولیبرالیسم، به قامتی که در دهه های آخر قرن گذشته چهره کرد، دانست.
این جا و آن جا گاه از دو کنفرانس اخیر گروه ۲۰ بعنواان “برتون وودز دوم” (۳) نام برده شده است. این قیاس ممکن است وجوهی از واقعیت را در خود داشته باشد. بهرحال تشکیل این هردو برای “سامان دادن به مناسبات مالی و تجاری در عرصۀ جهانی” بوده است. اما “برتون وودز” تشکیل شد تا در واپسین ماه های جنگ جهانی دوم و در اثر تغییر توازن قوا در میان قدرتمندترین کشورهای سرمایه داری آن روزگار، به هژمونی مالی پوند خاتمه دهد و به هژمونی دلار رسمیت بخشد؛ بعلاوه اگرچه اتحاد شوروی پیشین نیز در کنفرانس “برتون وودز” شرکت داشت، اما این کنفرانس مشخصاً پایه گذار اتحاد اعلام نشده ای علیه شوروی و از زمره تدارکات مقدم جنگ سرد آتی بود. در حالی که هر دو کنفرانس جی۲۰ نشان داده اند که اولاً در مورد دلار ما نه با سقوط هژمونی دلار بلکه با زوال این هژمونی مواجهیم. موضوع این کنفرانسها مطلقاً این نبوده است که ختم هژمونی دلار را در یک نشست و برخاست رسمیت بخشد. از این زاویه می توان گفت که “برتون وودز” کنفرانسی بود که توازن قوای ایجاد شده در میان قدرتمندترین کشورهای سرمایه داری در جریان جنگ جهانی دوم به آن راه برد تا مناسبات مالی پس از جنگ شان را انتظام دهند، جی۲۰ کنفرانسی است که مناسبات مالی کشورها را تنظیم می کند تا شاید، از جمله به یمن آن، به جنگ راه برده نشود.
دیگر این که “برتون وودز”، چنان که گفته شد، مشخصاً اتحادی اعلام نشده از کشورهای امپریالیستی علیه شوروی، در شرایط اوجگیری اقتدار آن، و از تدارکات مقدم جنگ سرد بعدی بود. قریب ۲۰ سال پس از فروپاشی شوروی و در شرایط زوال نقش جهانی دلار، برداشتی از این دست از گروه ۲۰ اصلاً میدانی نمی یابد.
واقعیتهای امروز برداشت دیگری از گروه ۲۰ را ایجاب می کند. برداشتی که، با توجه به وجود کشورهائی چون برزیل، چین، هند، … در ترکیب آن و کیفیت این حضور، تلاشی جهانی و ملی برای بسط این گروه و دموکراتیزه کردن آن را به تلاشی بامعنا تبدیل می کند.
زیرنویسها:
(۱) اعضای گروه ۲۰ عبارتند از: آرژانتین، آلمان، آفریقای جنوبی، آمریکا، اتحادیۀ اروپا، استرالیا، اندونزی، ایتالیا، برزیل، بریتانیا، ترکیه، چین، روسیه، ژاپن، عربستان سعودی، فرانسه، مکزیک، کانادا، کره جنوبی و هند.
(۲) اهداف هزاره: ۸ هدف ویژه برای توسعۀ بین المللی و مبارزه با فقر مفرط در پهنۀ جهانی اند که تا سال ۲۰۱۵ می باید تحقق یابند. این اهداف از “بیانیۀ هزاره”، که در سال ۲۰۰۰ میلادی به تصویب بزرگترین مجمع عمومی تاریخ سازمان ملل رسید، استخراج شده اند. ۱۹۲ کشور و بیش از ۲۰ سازمان بین المللی این اهداف را تأئید کرده اند.
(۳) برتون وودز: در ماه ژوئیه ۱۹۴۴، در حالی که جنگ جهانی دوم ماه های واپسین اش را می گذراند اما تکلیف آن تقریباً روشن شده بود، نمایندگانی از عموم کشورهای عضو جبهۀ متفقین در کنفرانسی با نام “کنفرانس پولی و مالی ملل متحد”، در “برتون وودز” آمریکا گرد هم آمدند و مقررات تجاری و مالی بین بزرگترین کشورهای صنعتی وقت را در سند “پیمان برتون وودز” تنظیم کردند.