در ماههای اخیر، شهروندان افغانستان مقیم در ایران، روزگار تلخ و ناگوار و پر از بیم و هراسی را میگذرانند. مردم افغانستان که همواره از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی مورد ظلم و تبعیض و تحقیر قرار گرفتهاند، در ماههای اخیر با مشکلات جدیدی روبرو شدهاند؛ از جمله تبعیض و تحقیر آشکار از جانب رژیم و تهاجم به خانهها و محلههای آنان از سوی مردم خشمگین شهر یزد، که تهاجم اخیر میتواند زنگ خطری برای آینده باشد و آغازی گردد برای خشونت علیه افغانها و افغانستیزی.
مردم افغانستان که سالهاست به دلیل شرایط خاص کشورشان، یعنی جنگ و عدم امنیت که خود مشکلات اقتصادی و تأمین هزینههای زندگی را در پی دارد، به منظور برخورداری از امنیت و یافتن کار، ناچار، سرزمین خود را ترک کرده و به کشورهای همسایه، یعنی ایران و پاکستان پناهنده شدهاند. اکثر فارسیزبانان و شیعیان، ایران را برای زندگی برگزیدند و پشتونها و پیروان مذهب تسنن به پاکستان مهاجرت کردند و میلیونها نفر در این دو کشور بطور قانونی و غیر قانونی ساکن شدند و در این سالها ظلم و تحقیر حکومتهای ایران و پاکستان را تحمل میکنند. اما به ندرت از جانب مردم مورد اهانت و تحقیر و یا تهاجم قرار گرفتهاند؛ هر چند در مواردی از سوی کارفرمایان و پیمانکاران سودجو مورد سوءاستفاده قرار گرفته و حقوق آنان نادیده گرفته شده است و در مواردی هم مورد سوءظن و اتهام قرار گرفتهاند اما هیچگاه از سوی مردم مورد تهاجم و هتاکی قرار نگرفتهاند.
در ماههای اخیر در پی سخنان استاندار استان گلستان و تعیین مهلت برای اخراج افغانها از این استان و ممانعت از ورود افغانها به پارکها در روز سیزده بدر در اصفهان و نیز سخنان یکی از مسئولین استان فارس در باره اقامت افغانها و ارتکاب قتل دختری در یزد، باعث تهییج بخشی از افکار عمومی علیه افغانها شد. با توجه به اینکه مردم یزد به سختکوشی و مدارا مشهورند این مورد میتواند نشانگر آینده ناخوشایندی در برخورد با افغانها باشد.
جمهوری اسلامی در آغاز حاکمیت خود برای کسب مشروعیت و مقبولیت در جهان اسلام و گسترش باورهای خود و جذب افکار عمومی تودههای مسلمان و به دست آوردن رهبری معنوی جهان اسلام با آغوش باز از پناهندگان افغانی استقبال کرد و در تبلیغ علیه حکومت کمونیستی افغانستان با امریکا و عربستان و پاکستان همسو گردید و خمینی اظهار داشت که اسلام مرز ندارد و ایران جایگاه و مأمن مسلمانان است از اینرو بیش از دو میلیون افغانی به ایران پناهنده شدند و اکثریت آنان در شرق ایران بهویژه در استان خراسان سکنی گزیدند و تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی و مذهبی که مورد تائید جمهوری اسلامی بودند در ایران فعالیت داشتند و افغانهایی که مورد اعتماد رژیم بودند در کارهای اداری بهویژه حوزه قضایی و اداره زندانها به کار گمارده شدند و حتی بعضی نیز به علت اعتقادات مذهبی در جنگ شرکت کردند اما اکثریت افغانها که فاقد تخصص بودند در کارهای سخت بدنی مانند کارگری ساختمان، کار در مزارع و راهسازیها به کار مشغول شدند و بیشتر آنان افزون بر تأمین هزینه زندگی خود و خانوادههایشان بخشی از درآمد خود را برای اقوام و یا آشنایان خود به پاکستان یا افغانستان ارسال میداشتند.
بدیهی است که برخی از جوانان مجرد افغانی مانند دیگر جوانان، بهویژه هنگامی که در یک کشور بیگانه به سر میبرند اقدام به کارهای غیراخلاقی و غیرقانونی مینمایند و این مشکلی است که در تمام جهان وجود دارد؛ اما متأسفانه دیدگاه بعضی از هموطنان ما در باره افغانها غیر منصفانه و غیر عادلانه است زیرا نمیتوان اقدامات خلاف یا حتی جنایتکارانه یک فرد یا گروه را به یک قوم تعمیم داد و آن را به عنوان دستاویزی برای رفتار و عملکرد یک ملت مبنای قضاوت قرار داد.
آیا میتوان وجود صدها نفر ایرانی را که در کشورهای آسیای جنوب شرقی بهویژه مالزی به جرم قاچاق مواد مخدر در زندان به سر میبرند و بعضی نیز به اعدام محکوم شدهاند را، معیار قضاوت در باره ایرانیها قرار داد. بهعنوان مثال در سال گذشته ۱۶۰ نفر ایرانی به جرمهای مختلف از جمله قاچاق مواد مخدر، سرقت، باجگیری و قتل و دیگر موارد مشابه در زندان هامبورگ زندانی بودند. آیا وجود این زندانیان اندک میتواند مبنای قضاوت ما در باره هزاران ایرانی تحصیلکرده که به مقامهای علمی نائل آمدهاند باشد و یا میتواند نماینده هزاران ایرانی که از بام تا شام به کارهای شرافتمندانه در این شهر اشتغال دارند باشد. در همین شهر هزاران افغانی نیز مانند ایرانیان مشغول تحصیل و کار هستند و چندین کانون سیاسی و فرهنگی تشکیل دادهاند.
در ایران، پس از پایان جنگ، برخورد با افغانها روز به روز سختگیرانهتر و تحقیرآمیزتر شد بطوری که در سالیان اخیر در اغلب شهرها حق تحصیل و آموزش از آنان سلب شد و فرزندانشان از حق آموزش محروم بودند و تنها خارجیانی که در صورت ازدواج با شهروند ایرانی نمیتوانستند تابعیت ایران را به دست بیاورند افغانیها بودند. اینگونه تبعیض غیر انسانی در هیچ کجای دنیا یافت نمیشود. کسانی که تا دیروز برادران مظلوم دینی بودند امروز از حق تحصیل محروم اند و در صورت ازدواج با شهروند ایرانی حق شهروندی ندارند.
تصاویری که در تلویزیونها و سایتهای اینترنتی از رفتار تحقیرآمیز و ستمگرانه با افغانها به چشم میخورد بسیار دردناک است. در یکی از این تصاویر دهها افغانی روی زمین نشستهاند و پاسداران با خنده و تمسخر، آنان را وادار میکنند که بر سر خود یا فرد دیگری بکوبند و اخیراً در مرز ایران و ترکیه ۱۸ نفر از شهروندان افغانی که عازم ترکیه بودند به دست پاسداران بیرحم و فرومایه کشته شدند.
آیا مقامات رژیم حاضر به پاسخگویی در باره این همه بیداد که بر برادران دینیشان روا میشود هستند. آنها که ستم بی حد و مرزی را بر ملت ایران روا میدارند بدیهی است که این ستم بر افغانها نیز روا خواهند داشت.
در این سالها سازمانهای سیاسی و روشنفکران و رسانههای گروهی مردمیف آنچنان که ضروری بود به نحوه رفتار جمهوری اسلامی با افغانها نپرداختند و اکنون قبل از این که افغان ستیزی نهادینه شود و افکار عمومی مردم علیه افغا نها بسیج گردد این کم کاری گذشته را باید جبران کنیم و وظیفه مندیم در حد توان خود، اما با صدای رسا و پیوسته، نگذاریم که پدیده افغان آزاری که عامل اصلی آن عملکردهای انسانستیزانه رژیم است، گسترش یابد و باید تلاش کرد تا فضایی آکنده از دوستی بین ملت ایران و افغانهای ساکن ایران بوجود آید.
در خارج از کشور باید با همکاری سازمانهای مترقی افغانی، ائتلافی برای پیشبرد این امر بهوجود آوریم که خوشبختانه در شهرهای برلین و هامبورگ، اقداماتی در این زمینه صورت گرفته است.
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به گیتی همی دست نیکی بریم