هنگامیکه پیر دو کوبرتون- اندیشمند صلح خواه فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم با تلاش وکوشش بیمانندی بازیهای المپیک نوین را بنیان نهاد، هدف او از این همایش بزرگ جهانی، ایجاد صلح و آشتی بین ملتها و نیز دوستی و رقابت شرافتمندانه بین ورزشکاران بود. اما از همان اوایل برگزاری بازیهای المپیک و دیگر بازیهای جهانی، قاره ای و منطقه ای، دولتها تلاش کردند از ورزش برای اهداف و مقاصد سیاسی خود بهره جویند، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم که رقابتهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فضایی بین دو قدرت شرق و غرب وجود داشت، درعرصه ورزش نیز این رقابت پدید آمد و آمریکا و شوروی هر یک از پیروزی هایی کە ورزشکارانشان در میدان های ورزشی کسب می کردند برای تبلیغ برتری نظام هایشان بر دیگری استفادە می نمودند. نظام های دیکتاتوری در کشورهای افریقایی و آمریکای لاتینی نیز پیروزیهای فوتبالیست هایشان در فوتبال را وسیلە تبلیغ سیستم های خودکامه ی خود قرار می دادند. اما سرنوشت ورزش تنها عرصه ی رقابت دولتها نیست بلکه صدها میلیون انسان به ورزش عشق میورزند و رویدادهای ورزشی را با شور و هیجان نظاره و پیگیری می کنند.
ورزش با گذشت زمان بە پدیدەای بسیار تاثیرگزار در عرصه های مختلف از جملە در اقتصاد، سیاست و تبلیغات تبدیل گردیدە .در اواخر دهه ی شصت میلادی که کشور پهناور و پر جمعیت چین در انزوای سیاسی به سر میبرد با دیپلماسی موسوم بە پینگ پنگ و ورود به عرصه ی سیاست جهانی بە انزوای خود پایان داد.
جمهوری اسلامی نیز هموارە تلاش نمودە تا از پدیده ی ورزش که مورد علاقه ی میلیونها جوان قرار دارد مانند دیگر عرصه های فرهنگی و هنری برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خود استفاده کند و از آن به عنوان ابزار تبلیغاتی و ازمحبوبیت زنده یاد تختی نزد میلیونها ایرانی و دیگر ورزشکاران نامدار در بین جوانان بهرە بجوید. بعنوان نمونە برگزاری جام تختی و سئو استفادە از محبوبیت زندە یاد تختی بهمین منظور بودە است.
ورزش باستانی که رو بە زوال بود و فقط در محله های سنتی برخی از شهرها هنوز هواخواهان اندکی داشت، به علت اینکه در این ورزش شعائر اسلامی رعایت میشد ، جمهوری اسلامی با صرف هزینههای گزاف آنرا رونقی دوباره بخشید و زورخانه های قدیمی را ترمیم و کلاس تربیت مرشد ایجاد کرد و حتی در کشورهای اسلامی نیز به ترویج ورزش باستانی پرداخت.
اما جمهوری اسلامی در این سالها برای انطباق عقاید اسلامی با ورزش به موانعی در داخل و خارج کشور مواجه گردید کە قبلا بە فکرش هم نمی رسید. رژیم هرچند توانست نوع پوشش را به زنان ورزشکار تحمیل کند و از حضور زنان در ورزشگاه ها برای تماشای مسابقات مردان ممانعت کند اما در نهایت در هدف اسلامی کردن ورزش مانند دیگر عرصه ها با شکست مواجه شد، زیرا مقررات و قوانین ورزش با باورهای اسلامی سران حکومت سازگاری نداشت و از سوی دیگر با مقاومت ورزش دوستان و ورزشکاران بهخصوص زنان ورزشکار مواجه شد. هرچند رژیم نمی خواهد که زنان در عرصه های هنری و ورزشی فعالیت چشمگیری داشته باشند، اما آزاد زنان کشورمان با تمام مشکلات موانع با تلاش خستگی ناپذیر و حضور در عرصە های ممنوعە ورزشی خط بطلان بر این باور کشیدند و با اراده ای آهنین در عرصه های ورزشی داخلی و بینالمللی درخشیدند ودر عرصه ی کوهنوردی نیز قلههای بلند جهان را فتح نمودند.
اکنون ورزش در کشورما از موانع و مشکلات عدیده ای رنج میبرد. تلاش رژیم برای انطباق ورزش با قوانین اسلامی،: سلطه ی سپاهیان بر ورزش، وجود موانع متعدد برای ورزش زنان و حضور آنان در ورزشگاه ها، عدم اختصاص بودجە لازم برای ورزش، یکسان نبودن امکانات ورزشی در سراسر کشور، دلالی و فساد اخلاقی در بخشهایی از ورزش از جملە موانعی هستند کە مانع پیشرفت مناسب ورزش کشور هستند. همین موانع موجب محروم ماندن جوانان محلات فقیر نشین از امکانات ورزشی گردیدە کە اگر این محرومیت نبود آمار معتادان این همە بالا نمی رفت. مسئلە دیگر کە این روزها پس از استعفای رسول خادم برجستە و نقل محافل گردیدە، جلوگیری حکومت از رقابت ورزشکاران ایرانی با ورزشکاران اسرائیلی و محروم ماندن ورزشکاران ایرانی از مدال های جهانی بیشتر گردیدە است ومورد اعتراض ورزشکاران ایران قرار گرفتە.
رسول خادم رئیس فدراسیون کشتی که دارای عنوانهای قهرمانی المپیک و جهانی ، عضو اتحادیه ی جهانی کشتی و همچنین مورد اعتماد رژیم می باشد و سالها عضو شورای شهر تهران بوده است ، در میان کشی گیران نیز از احترام ویژه ای برخوردار است. خادم اخیرا در اعتراض بە جلوگیری از رقابت ورزشکاران ایرانی با ورزشکاران اسرائیلی، استعفا داد. وی در مورد علت استعفایش میگوید، “دیگر حاضر نیست برای توجیه مسابقه ندادن کشتی گیران ایران با اسراییل دروغ بگوید و یا کشتی گیران را وادار به تمارض و باختن کند و اگر بنا بر آنست که ببازیم، بهتر است با هم ببازیم” . پس از استعفای خادم تمام هیأت های کشتی استانها نیز استعفا دادند که بازتاب گسترده ای را در محافل سیاسی و ورزشی به دنبال داشت و مسئولین جمهوری اسلامی را در برابر یک چالش بی سابقه در امور ورزشی قرار داد.
ممنوعیت مسابقه با کشتی گیران اسراییل از سال 1983 در مسابقات جهانی اوکراین آغاز شد. در آن مسابقه برای اولین بار یک کشتی گیر ایرانی به نام بیژن سیف خانی در مسابقه با کشتی گیر اسراییلی به پیروزی دست یافت. این رودررویی مقامات عوام فریب رژیم را به خشم آورد و بلافاصله آقای ولایتی- وزیر وقت امور خارجه دستور بازگشت تیم به ایران را داد و این تیم که یکی از بهترین تیمهای تاریخ کشتی ایران بود، مجبور شد با این فرمان بدون مدال به کشور بازگردد.
در مسابقات جهانی اخیر جوانان زیر 23 سال که در کشور لهستان برگزار گردید، علیرضا کریمی که امید اول ایران برای کسب مدال طلا بود، چون در دور بعد باید با کشتی گیر اسراییل روبرو میشد، به دستور مربی خود در حالیکه چند امتیاز از کشتی گیر روسیه پیش بود در ثانیه های آخر مبارزه را به حریف خود واگذارنمود. این بار اتحادیه جهانی کشتی که قبلاً چندین بار به فدراسیون کشتی ایران در مورد تمارض و باخت عمدی کشتی گیران به فدراسیون کشتی ایران تذکر داده بود، این بار در صدد محروم کردن تیم ایران بر آمد که با وساطت رسول خادم محرومیت تنزل یافت و مربی تیم به مدت دو سال و علیرضا کریمی نیز به مدت شش ماه از شرکت در مسابقات محروم شدند و آقای خامنه ای در یک نمایش فریبکارانه در عوض این محرومیت اجباری انگشتر خود را به علیرضا کریمی هدیه داد.
رسول خادم در نامه ی استعفای خود اشاره کرده که” با توجه به اینکه تیم کشتی اسراییل با حضور مهاجرین یهودی از روسیه و اروپای شرقی تقویت شده است و در آینده در تمام مسابقات بینالمللی شرکت خواهد کرد، ما دیگر نمیتوانیم به بهانه ی تمارض درمقابل کشتی گیران اسراییل حاضر نشویم تا بعد از روی ناچاری ، با خواهش و التماس مانع از محرومیت تیم شویم.”.
جمهوری اسلامی در حالیکه در زمان جنگ از اسراییل اسلحه و قطعات یدکی خریداری میکرد و بارها با مقامات آمریکایی به طور پنهانی مذاکره کرده است، اما برای حفظ شعارها و عوام فریبی، ورزشکارانی را که سالها برای کسب مدال زحمت کشیده اند، قربانی می کند.
مشکلات رودررویی در ورزش کشتی با اسراییل و همچنین ممانعت زنان از ورود به ورزشگاهها اکنون تبدیل به یک مشکل بزرگ برای رژیم شده است و در این مورد هم از سوی ورزش دوستان کشور و هم از سوی مقامات جهانی ورزش تحت فشار می باشد. حل این مشکلات در گرو چارهاندیشی برای سیاستهای کلان رژیم است. موارد ذکر شده نشانگر آنست که مدیریت ورزش کشور نیاز به تحولی اساسی دارد.
آیا این تحول در آیندهای نزدیک تحقق خواهد یافت؟