موقعیت آرایش نیروهای سیاسی در ایران با سرعت زیادی در حال تغییر وضعیت است. به نظر می رسد با سلب رهبری کودتای مستقر از سیدعلی خامنه ای و انتقال این رهبری به اتحاد “بیت” و “مصباح” دورۀ جدیدی از تحولات سیاسی را در آیندۀ سیاسی ایران شاهد خواهیم بود (رصدِ نمایشِ تقابل و در نهایت آرزویِ معاملۀ کثیف این جریان و تیم احمدی نژاد خود حکایت جالبتری است).
در این چهارچوب است که سخنرانی رسائی در مسجد اهل بیت (ع) قم را که در قامت سخنگوی تیم هدایت کودتا انجام شده می توان با جزئیات بیشتری مورد توجه قرار داد (اینجا بخوانید).
رسایی با تاکید بر این که “اعتقاد دارم موسوی، کروبی و خاتمی راس فتنه سال ۸۸ نبودند”، تصریح کرد: “چهار نهاد امنیتی و اطلاعاتی در کشور پس از انتخابات مامور شدند تا متوجه شوند راس فتنه سال ۸۸ چه کسی بود که تمام این نهادها به یک نفر رسیدند.” (نقل از سخنرانی)
در واقع در صورتی که ایشان به ماموریت چهار نهاد امنیتی و اطلاعاتی به درستی اشاره کرده باشد، می توان تایید کرد که نتیجۀ این بررسی می توانسته به برائت میرحسین، کروبی و خاتمی از در راس فتنه (؟!) بودن بیانجامد. چرا که واضح است که آن چیزی که فتنه نامیده می شود «تقابل با مردم و مطالبات مردمی است که سیستم کودتا قادر به فهم، درک و تامین آنها نیست». در حالی که رسایی به غلط آدرس دیگری را رو کرده و به سوم شخص مفردی اشاره دارد، که صرفاً می تواند اشاره به هاشمی رفسنجانی باشد.
سئوالی که پیش می آید، در وحلۀ اول این است که چگونه و چرا یک کفن پوش خیاباتی تا قامت سخنگوی یک جریان سیاسی – مخفی – ارتقاء یافته و دوم این که به چه منظوری آدرس غلط می دهد.
در جواب باید مطمئن بود که تیمی که در راس حکومت کودتا واقع شده است به نحو اسفناکی فاقد ریشه های اجتماعی و محروم از همراهی سخنوران شناسنامه دار در میان روحانیت است. کل بضاعت این جریان از “دو مجتبیِ” در خفا و مجتبی ذوالنور که طاس مقبولیتش در میان روحانیون و مردم قم – در رقابت انتخاباتی با علی لاریجانی در انتخابات مجلس – بر زمین افتاد و صدای آن را همه شنیده اند، بعلاوۀ “دو طائب” و محسنی اژه ای بیشتر نیست.
رهبری ارشد این مجموعه هم که بلامنازع در اختیار محمد تقی مصباح یزدی است خود بیشتر از رقبای خود می داند که بیش از حدّ معینی نمی تواند در انظار ظاهر بشود و حضور ایشان به عنوان “سرباز” در صف اول، نه تنها به نفع جریان “مصباحبه” نیست بلکه اثر منفی در کل برنامۀ آقایان خواهد داشت.
می توان از این موضوع که کفن پوش دیروز و گردن کش امروز در مجلس به سطح بالاتری از حضور اجتماعی ارتقاء یافته خوشحال بود و از این حرکت که در چهارچوب رعایت قواعد بازی جامعۀ مدنی هست، استقبال کرد. اعتراف به این که رهبران جنبش سبز را نمی توان به بیگانگان چسباند و ابراز نگرانی از عواقبی که این اعلام در جامعه برای رهبران کودتا خواهد داشت، در تریبون سخنرانی، صد البته بهتر از طرح این موضوعات در نهانخانۀ ترور و آدمکشی است.
ولی این که چرا ایشان “آدرس” غلط می دهند واقعیت دیگری را در خود نهان دارد، که در اطلاعیه های وزارت اطلاعات (اینجا) در خصوص موضوع دستگیری کور و فله ای گروهی از روزنامه نگاران جوان در دو هفتۀ گذشته نمود بیشتری هم پیدا کرده و آن ضعف مفرط و توهم نسبت به تجزیه و تحلیل واقعیت زندگی و عدم درک تقابلِ آرزوها و برنامه های آنان با مطالبات مردم ایران است.
نکته ای که می شود به عنوان راهنمایی برای آن چهار نهاد امنیتی و اطلاعاتی ابراز داشت و امیدوار بود در سخنرانی های بعدی رسایی ها نیز منظور گردد، توجه به این واقعیت است که آن “غول بی شاخ و دم” که موجب هراس آنها شده نه تنها خاتمی، میرحسین و کروبی نبوده، بلکه هاشمی هم نیست! اقدامات ایذایی برای ترساندن مردم با برپا داشتن دارهای قتل و یا دستگیری روزنامه نگاران بیشتر نیز کمک حال دوام حکومت کودتا نخواهد بود. چرا که آقایان موضوعِ عدم امکان اعمال حاکمیت و مقابله با مطالبات تاریخی یک ملت آرزومند ۷۵ میلیون نفری را در پیشِ رو دارند و بهتر (برای خودشان) است، با چشم باز با این پدیده روبرو شوند.