سال ۱۳۵۷ در ایران مردم شاه را نمی خواستند. مشکلات سیاسی فراوان و بی فکری های آشکاری بود که ایران را به امروزش رسانده است، ما ایرانیان بهای سنگینی برایش پرداخت کرده ایم و غرب هم بی نصیب نمانده است چرا که ضمن نعمات آقتصادی بسیار پی آمدهای منفی اش را نیز همچنان بدوش میکشد.
انقلاب ۱۳۵۷ که با خواست دگرگونی و آزادی از طرف مردم ایران از سوئی و دخالت مستقیم غرب برای منافع اقتصادی از سوئی دیگر بود، بی هیچگونه تردیدی حاصلی جز ویرانی برای ایران و سرگردانی و خسارت های بی پایان برای چندین نسل از مردم ما بدنبال نداشت. پی آمدهای این فاجعه همچنان دامنگیرمان است و همه ما هم لحظه به لحظه بدنبال این هستیم که راه فراری را جستجو کنیم و آزادی کشورمان را بدست آوریم، خواست با ارزشی که می رود بسرعت به بار بنشیند.
تجربه انقلاب ایران درس بزرگی برای غرب بود که می توان رئیس حکومتی را تغییر داد ولی سیستم حکومتی را برای تحولات بعدی همچنان بر جای نگاهداشت، کاری که امروز در تونس و مصر بانجام رسید و بی تردید گامی به جلو و مانعی برای ویرانی کشورشان بود و شاید بتوان امید داشت که سیستمی آزاد جایگزین شود.
تحولات منطقه و جنبش های مردم تونس و مصر که موفق شدند روسای جمهورشان را سرنگون کنند و بقیه کشورهائی در منطقه که در صدد چنین حرکتی هستند اگر چه جنبش هایی هستند مردمی ولی هیچگاه نمی تواند و نباید سمبل خواست های آزادیخواهانه مردم ایران در گذر یک قرن گذشته باشند.
در این میان سناریوی غرب برای حفظ منافع خود در فرستادن نمایندگان نظامی اش یکسان بود ولی دستورات و نتایجش متفاوت، درسال ۱۳۵۷ “هویزر” به ایران آمد و ارتش ایران را مضمحل کرد اما با تجربه از تحولات ایران، فرستاده های ارتش امریکا به تونس و مصر تنها به کنار گذاشتن روسای مملکتشان انجامید. تجربه ی امروز برای مصر و تونس و…، تغییر شخص اول مملکت و بنوعی امکانات و احتمالن آزادی های بیشتری برای مردم آن کشورهاست ولی متاسفانه برای ما نتیجه اش از دست شدن حدود یک میلیون نفر از جوانان مان، میلیاردها ثروت کشورمان و بی اعتباری و تروریست شناخته شدن مان در سطوح بین المللی بوده است.
امروز ما شاهد جنبش هائی اجتماعی – اقتصادی و نه الزامن سیاسی در منطقه هستیم که بسیار هم قابل ارزش است – مهمتر آنکه بدین ترتیب سطح آگاهی اجتماعی رو به افزایش گذاشته است، ولی این سوال همچنان باقی است که آیا مردم تونس و مصر به آزادی و دموکراسی رسیده اند و یا تنها موفق به برکنار کردن بن علی و مبارک شده اند و ارتش با کمک دولت، رژیم حاکم را حفظ کرده است؟
امروز اگر بیشترین خواست های مردم در کشورهای خاورمیانه در عین تنفر از رژیم های استبدادی، خواست های اقتصادی – اجتماعی است ولی مردم ما به رغم داشتن همانگونه مشکلات گسترده، به مانند سی و دو سال گذشته به دنبال دموکراسی و آزادی و رهائی از استبداد و دیکتاتوری می باشند.
امروز ما ایرانیان در مرحله جدیدی از تاریخ کشورمان قرار گرفته ایم و نباید فراموش کنیم که حکومت جمهوری اسلامی که برای ما فاجعه، سیاهی، بی هویتی و حقارت است برای منافع غرب در منطقه همچنان مفید و با ارزش است و امروز دیگر تنها خامنه ای و احمدی نژادش خوب نیستند و صد البته خاتمی و موسوی و کروبی اش بسیار هم کارسازترند، پس برای آنان به هر شکلی این حکومت باید حفظ شود:
– چرا که جمهوری اسلامی برای منطقه خوبست چون با حکومت اسلامی می توان در آینده ای نه چندان دور باز هم در مقابل نفوذ روسیه ایستاد.
– چرا که جمهوری اسلامی برای کشورهای مسلمانِ ثروتمندِ سُنی مذهب خوبست که همچنان بر طبل شیعه گری بکوبد و آنها را برای محافظت از خود نیازمند امریکا و اروپا و دیگر ابر قدرت ها نماید.
– چرا که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از حرکت و جنبش مردم ایران خوبست چون غرب به خوبی می داند که اگر ناسیونالیسم ایرانی زمینه و بستر رُشد پیدا کند جلوگیری از آن به راحتی انجام پذیر نخواهد بود.
برای حکومت جمهوری اسلامی نیز به چند دلیل حفاظت تام و تمام از آقایان خاتمی، موسوی و کروبی حیاتی است:
– به این دلیل که وحشت دارد اگر موسوی و کروبی و خاتمی آزادانه رفت و آمد کنند گروهی از تند روهای حکومت به آنها آسیبی رسانده و یا آنها را به قتل برسانند – این تندروها با این فکر ساده لوحانه تصور بر این دارند که اگر اینها نباشند دیگر مشکلی برای حکومت اسلامی وجود نخواهد داشت؛
– به این دلیل که نگران هستند مردمی که بدنبال آزادی در ایران هستند و آقایان موسوی، کروبی و خاتمی را مانع این آزادی می دانند آنها را به قتل برسانند و باز هم با این فکر که تنها آنها هستند که مانع آزادی در ایران می باشند؛
– جمهوری اسلامی به خوبی می داند که در تمامی این موارد و با کشته شدن هر یک از این سه نفر بهانه ای برای مردم آزادیخواه بوجود خواهد آمد که حکومت حتا با کشتار و سرکوب بیشتر هم راه به جائی نخواهد برد و چه بسا پی آمدش به از میان رفتن کل حکومت نیز بیانجامد و به همین دلیل است که نهایت حراست و حفاظت را از آنها خواهد داشت.
ما باید هشیار باشیم که با جایگزین شدن آقایان موسوی کروبی و یا خاتمی نوع رقیق تری از جمهوری اسلامی بر ما حکومت خواهد کرد و ما همچنان در افسوس خواسته های از دست رفته امان خواهیم ماند.
هشدار من اینست که به یکسال و نیم گذشته و به سی و دو سال پیش برگردیم، هیچیک از این سه نفر هیچگاه به دنبال منافع ایران و ایرانیان نبوده اند و همانگونه که خودشان بارها گفته اند حفظ نظام و حکومت جمهوری اسلامی برایشان مهم بوده و ارجحیت داشته است.
هشدار دیگرم اینست که دقیق تر به مسائل نگاه کنیم، تردید نداشته باشیم که عمر جمهوری اسلامی با گروه حاکمش به سر آمده است وتحولات منطقه نیز آنرا سرعت بسیار بخشیده است. نگران حصر آقایان موسوی، کروبی و خاتمی نباشیم، آنها جایشان بسیار امن است و در محافظت کامل قرار دارند، این ما هستیم که باید بدانیم چگونه از این مهلکه می توانیم بیرون بیائیم.
اگر ادامه اعتراض های منطقه بتواند در ایران هم موثر واقع شود و به حقیقت بپیوندد و در نهایت به فرار آقایان خامنه ای و احمدی نژاد منجر شود. گام نخست آن از هم پاشیده شدن سپاه پاسداران است و بسیار هم ساده خواهد بود. در آینده ای نه چندان دور سپاه بدلیل مشکلات درونی اش از هم خواهد پاشید و پس از یک دوره نابسامانی، ارتش آنرا جمع خواهد کرد. بطور طبیعی تعدادی کشته و مجروح و فراری و بقیه هم در اختیار ارتش قرار خواهند گرفت و ارتش همان نقشی را بازی خواهد که در تونس و مصر شاهدش بوده ایم و رژیم بدون خامنه ای و احمدی نژاد و با خاتمی و موسوی و…، و همان حکومت جمهوری اسلامی ادامه پیدا خواهد کرد.
فراموش نکنیم و باید بدانیم که اگر مردم ایران با همراهی غرب بتوانند به مانند تونس و مصر تنها خامنه ای و احمدی نژاد را از میان بردارند هیچ چیز عوض نخواهد شد و این بار با آشتی کردن و لبخند و حرف های قشنگ و امکانات بیشتر ومشخص تر از سوی امریکا جمهوری اسلامی رقیق تری که خواسته امریکا و تمام غرب است بر جای خواهد ماند و بازهم تنها ما بهایش را پرداخته و خواهیم پرداخت.
باید اضافه کنم که ناآگاه بدین مسئله نیستم که ممکن است تعدادی از شما که خواستار بی چون و چرای نبودن جمهوری اسلامی هستید در این روزهای بحران زا و سرنوشت ساز با هیجان بسیار این تصور را داشته باشید که اگر خامنه ای و احمدی نژاد نباشند همه چیز درست شده است، ولی این همان هیجانی است که در سال ۵۷ برای ما وجود داشت که اگر شاه نباشد همه چیز درست خواهد شد. همینطور ناآگاه نیستم که آن تعدادی که بدنبال دموکراسی و آزادی طرفدار “رهبران” جنبش سبز هستند از این تحلیل آزرده خاطر شوند. اما امروز با آنروزها تفاوت بسیار کرده است ولی در یک مورد مشترک است و آن اینکه “رهبران” جنبش سبز بصراحت می گویند که چه می خواهند و آن حفظ نظام و بازگشت به دوران طلایی امام است و باز هم این ما هستیم که نمی دانیم چه می خواهیم و یا در هیجان خود نمی خواهیم بشنویم که آنها چه می گویند.
هدف من از نوشتن این مطلب تنها هشداری است که بازهم فردا شیون و فریاد برنیاوریم که فریب خوردیم و انقلاب ما را دزدیدند و…، روی سخنم بیشتر با آنهائیست که نسل امروز را با تمامی آگاهی ها و هشیاری هایشان تشکیل می دهند و بیشترینشان از پدر و مادر هایشان گله دارند که چرا در سال ۱۳۵۷ ایران را به چنین روزی انداختند. بدانید که اگر شما هم همچنان با هیجان به امروزتان نگاه کنید مورد سوال و جواب فرزندانتان قرار خواهید گرفت و باید پاسخگوی فردای بچه هایتان باشید. در شروع انقلاب شخص من که کم و بیش در سنین امروز شما بودم هیچ تجربه ای را از نسل های پیشین خودم در اختیار نداشتم ولی امروز با تمام وجودم تمامی تجربه سیاسی خودم را با شما در میان می گذارم، شاید که گوشه بسیار کوچکی از آن موثر واقع شود.
با هیجان می توان به ادامه جمهوری اسلامی کمک کرد و با اندیشه و تامل بیشتر می توان امروز و فردای روشن تری را برای فردائی بهتر به ارمغان آورد.
به مانند همیشه با امید به امروز و فردائی بهتر که بسیار نزدیک است.