چندین پدیده همگن و ناهمگن در ایران به نوعی و شاید بیشتر از بنوعی (منظور بطور قاطع است)، روانشناسی و رفتار تودهها را در قبال امر انتخابات های متفاوت در کشور تعیین کرده است:
ـ ضعف اپوزیسیون مخالف نظام،
ـ بروز و برآمد گرایشاتی در درون نظام حکومتی که بنوعی متاثر از الزامات جهان و محیط پیرامون خود، از قرائت اصولگرایانه موجود و رایج در درون نظام دوری جستهاند، و عملا به ساز ناهمگونی در کل ارکستر رژیم مبدل شدهاند،
ـ و سرانجام عدم وجود یک جامعه قوی و مدنی که الزاما نه فقط تنها از دریچه مخالفت، بلکه از طریق پیشبرد یک روند مطالب محورانه مداوم، می تواند خواستهای خود را به رژیم تحمیل کند.
پدیده هایی از این دست، وجود داشتهاند و کماکان نیز وجود دارند. هنوز در تاریخ زندگی جمهوری اسلامی در این رابطه ما شاهد بروز شرایطی دیگر نیستیم. بقول معروف ” در کماکان بر همان پاشنه می چرخد”.
آنچه می تواند نتیجه وجود چنین شرایطی باشد و از دل آن به عنوان عمل اجتماعی و سیاسی بیرون بیاید، یک رفتار سیاسی و اجتماعی عملگرایانه (پراگماتیستی) است که بویژه در مقاطع انتخاباتی بروز می یابد. یک کنش سیاسی که حساب را بر وجود تفاوت ها، حتی و چه بسا اندک هم می بیند، و با بازکردن حساب ویژه بر روی آنها، دست به انتخاب می زند. در واقع پراگماتیسم، نقطه بهم رسیدن خواستن و نتوانستن است.
در شرایطی که در آستانه انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری نظام قرار داریم، چنین به نظر می رسد که این پراگماتیسم کماکان پایه نظری و عملی رفتار سیاسی تودههای مردم را تشکیل بدهد، و آنان در غیبت یک اپوزیسیون و نظام مدنی قوی، به پشتیبانی از آن نیروهائی برخیزند که می توانند جامعه را گامی به سوی “بهترشدن” و یا “متفاوت تر شدن” بکشانند. و آن دو نیروئی که در مقطع فعلی می توانند در صحنه سیاسی کشور مطرح باشند همانا اصلاح طلبان و نیروهای نزدیک به دولت یعنی جناح احمدی نژاد هستند.
شاید در کنار هم قراردادن این دو نیرو غریب به نظر بیاید، اما می توان آنها را به علت داشتن یک خصلت مشترک در کنار هم قرار داد، که همانا داشتن مرزهای مشخص با کل اصولگرایان (بویژه سنتی) می باشد. اصلاح طلبان در زمینه آزادیهای مدنی و سیاسی بازتر عمل می کنند، و جناح احمدی نژاد با طرح ناسیونالیسم ایرانی، بحث آزادیهای نسبی اجتماعی (در زمینه پوشش و مد) و سازش با غرب در برنامه هستهای، خصلت دیگری به صحنه موجود بخشیدهاند.
حال سئوال این است که آیا در انتخابات امسال، در صورت تائید شدن کاندیداهای احتمالی این دو جریان، توده های مردم یکبار دیگر از همین پراگماتیسم حرکت کرده و دوباره با امر انتخابات تماس برقرار خواهندکرد؟
ظاهرا حتی خود آمار منتشر شده از طرف نیروهای اصولگرا نیز بروز این رفتار اجتماعی را تائید می کند (روزنامه ایران طی یک نظرسنجی گفته که خاتمی و احمدی نژاد دارای بیشترین رای هستند)، و این امریست که بشدت ناخوشایندشان می باشد، و بدین منظور آنان برای به عقب نشاندن تاثیرات چنین کنش اجتماعی هر بار به همه وسائل سرکوب، فریب و تقلب متوسل می شوند تا آنی را از صندوق بیرون بکشند که خود می پسندند. و این بار نیز متوسل خواهند شد. اما تجارب حاصله از این پراگماتیسم رفتاری نشان داده است که چنین روشی به نتایج مطلوب مورد نظر نرسیده است، و اگر هم در مواردی رسیده باشد، اما کافی به مقصود نبودهاند و مشکل اصلی دوباره یا در جای خود باقی مانده است یا اینکه دوباره بازتولید شدهاست.
برای غالب شدن بر این معضل ظاهرا می تواند دو راه وجود داشته باشد: راه اول فرارفتن از آن، یعنی نفی آن است، و به این طریق فراروئیدن به یک کنش اجتماعی با مختصاتی دیگر (بمانند تحریم گسترده)، و راه دوم تعمیق این روش از طریق ایجاد جنبشهایی مطالبه محور که با حضور دائمی و مستمر خود (نه تنها در فرم خواست، بلکه در فرم حضور فیزیکی)، اصل امکان و فرصت موجود را بیشتر گسترش می دهد.