۲۴ سال از فاجعه کشتار زندانیان سیاسی ایران در تابستان ۱۳۶۷ می گذرد. امسال نیز آزادیخواهان ایرانی مانند سال های گذاشته یاد جان باختگان در آن کشتار را گرامی خواهند داشت. این گرامیداشت، نه درجازدن در گذشته، که بیش از هر چیز یادآوری این پیام است که «دوباره هرگز!»
در سالی که گذشت، رفتار کسانی که حفظ قدرت به هر قیمت را سرلوحه کار خود قرار داده اند، بار دیگر نشان داد پیشگیری از تکرار فجایعی مانند قتل عام زندانیان سیاسی ایران در ٢۴ سال پیش، هم چنان وظیفه مبرم ماست. جنایاتی که دیکتاتوری ها نه تنها در ایران، که همچنین در برخی دیگر از کشورها (مانند سوریه) کماکان بر سیاهه اعمال خود می افزایند، برای ما مهم تر از همه حامل یک پیام است: اینکه از عزم خود در مبارزه با پدیده هائی که این جنایات را می آفرینند بازنایستیم. از جمله خطراتی که این عزم و اراده را تهدید می کند، فراموشی است. این ندا که نباید در گذشته بمانیم، اگر به فراخوانی برای فراموشی تاریخی فراروید، تهدیدی برای آگاهی پیشگیرنده از تکرار فجایع گذشته است.
برخی رویدادها در سالی که گذشت، نشانگر اهمیت هشدار علیه فراموشی است. در سایه مصایبی که استبداد مذهبی در طول بیش از سه دهه به مردم ایران تحمیل کرده است، شماری از مسئولان و نیز توجیه کنندگان جنایات کهنه تر تاریخ معاصر ایران مجال یافته اند تا بگویند جنایاتی «مختصر»، لازمه حکومتداری و اداره کشور است. گویی این سرنوشت محتوم انسان ایرانی است که به قول برتولت برشت «چکمه در صورت» داشته باشد.
آزادیخواهان می گویند هیچ انسانی سزاوار نقض حقوقش نیست. یادمان فاجعه ۱۳۶۷ از جمله این کارکرد را دارد که پیوسته گوشزد کند آن کس که «اندکی» جنایت را می پذیرد، راه را بر جنایات عظیم می گشاید.
خوشبختانه در ۲۴ سال اخیر راهی دراز در زایش و گسترش این آگاهی پیموده ایم. در سالی که گذشت، برگزاری تریبونال نمادین برای بررسی جنایت رژیم جمهوری اسلامی از جمله نشانه های نهادینه شدن یادمان در جامعه ایرانی بود. نشست هایی دیگر از این گونه در دست تدارک است و شایسته پشتیبانی. این پشتیبانی نه تنها ادای دین ما به یارانی که ۲۴ سال پیش جان باختند، که پرداختن به وظیفه ای مبرم برای امروز و فردای ماست.
دستاوردهای تلاش ۲۴ ساله برای افکندن پرتو حقیقت بر رویدادهای ۱۳۶۷، اکنون دیگر ملموس است. ۲۴سال پیش، حلقه کسانی که فریاد دادخواهی سر دادند، به زحمت از دایره خانواده و همرزمان قربانیان فراتر می رفت. وابستگان به حکومت در آن روزها اساس را بر انکار گذاشتند، گویی آن چند هزار نفری که قربانی شدند، اصلا وجود نداشته اند. تنها اینجا و آنجا اشاراتی به این می شد که گویا کسانی در زندانها خیال همدستی با مهاجمان از خارج داشته و از این رو «مجازات» شده اند.
۲۴ سال تلاش خستگی ناپذیر نزدیکان و بستگان جان باختگان، بازماندگان و فعالان حقوق بشری در جامعه ایرانی اما موقعیت را به کلی دگرگون کرده است. امروز دیگر کسی را یارای انکار و لاپوشانی فاجعه نیست. در نتیجه، برخی از متهمان به دخالت در آن جنایت، به صرافت برائت جویی فردی افتاده اند. این تلاش، هرچند کماکان اقدامی برای فراموشی است، اما نشانگر یک عقب نشینی بزرگ از موضع انکار از اساس است، نشانگر آنست که افشای پلشتی فاجعه حتی عاملان آن را وا می دارد از گذشته خود فاصله بجویند. این پیروزی برای دادخواهی، آسان به دست نیامده و مدیون سال ها کوشش شاهدان و حامیان آنان است.
«دوباره هرگز!» ندایی است که اهمیت کلیدی در تلاش کنونی جامعه ایرانی برای ساختن آینده ای دمکراتیک و متضمن حرمت انسان دارد. بر نقد بی حرمتی به انسان و والاترین گوهرش، یعنی جان او است که جامعه ای آزاد استوار می گردد. اگر در مقیاس جهانی، نقد و نفی نازیسم و فاشیسم بود که سه ربع قرن پیش به نهادینه شدن حقوق بشر فرا رویید، در ایران ما نیز استواری در یادآوری فجایع تاریخی است که تنها تضمین برای تحقق ندای «دوباره هرگز!» است.
هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۲۶مرداد ۱۳۹۱(۱۶ اوت ۲۰۱۲)