سحرگاه نهم اسفند پیروز ایران در گذشت. یوزپلنگ ایرانی که ده ماه پس از تولد به امید دهها میلیون مردم این سرزمین تبدیل شده بود، او مُرد تا آرزوی دیگری بر خاک شود. از آن روز که نامش بر سر در «برای» یک آهنگ مردمی به شهادت و برای امیدها و آرزوهای جوانان ایرانی ثبت شد، چند ماهی بیشتر نمیگذرد. آنروز، تمام روز اما همه جا پر بود از یاد او، و اشکی که در چشم تیماردارش علیرضا شهرداری حلقه زده بود، بر چشمان میلیونها نفر به بغض نشست. همهٔ ما نه در غم او که به سوگواری خویش نشسته بودیم. به سوگواری نسلی که بر خاک شده است، به سوگواری آرزوهایی که به باد رفته است. به مرگی که برآن باور نمیکنیم وآن باور دل من مرگ خویش را.
به دنبال سالهای میانهٔ دههٔ هفتاد و انتخاب خاتمی دورانی را شاهد بودیم که ایران شاهد رشد جامعهٔ مدنی بود. در همان ایام مسئلهٔ محیط زیست به درستی به فضای مورد توجه نشریات و رسانههای نوشتاری و اینترنتی راه پیدا کرد. قرنها پیش یوزپلنگ آسیایی در غرب آسیا به ویژه ایران و ترکمنستان تا عربستان و سوریه دیده میشد. اما در بیست سال گذشته تنها به تعداد معدودی نزدیک به ۳۰ تن از آن تنها در ایران دیده شده است. هم از این رو تنها باقیماندههای این نسل منقرضشده آسیایی یوزپلنگان ایرانی هستند. در سال ۱۳۹۲معصومه ابتکار رئیس سازمان محیط زیست از سپ پلاتر رئیس وقت فدراسیون بینالمللی فوتبال درخواست کرد که اجازه دهند تصویر یوزپلنگ را به عنوان نشانهٔ تیم ملی فوتبال ایران انتخاب کنند. فدراسیون جهانی که مقررات ویژهای دربارهٔ آنچه بر لباس تیمهای ملی میتواند نقش ببندد دارد، به طور استثنایی با این درخواست ایران موافقت کرد. و تیم ملی در سال ۲۰۱۴ در جام جهانی برزیل با این علامت به جام جهانی رفت، تصویری که چهارسال بعد در روسیهٔ ۲۰۱۸ نیز تکرار شد. تیم ملی بنام یوزپلنگان ایرانی شناخته میشدند.
حسن اکبری – معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست – در بارهٔ وجود تصویر یوز روی پیراهن تیم ملی فوتبال در ادوار اخیر جام جهانی به ایسنا اظهار کرد: وجود تصویر یوز روی پیراهن تیم ملی طبیعتاً همه را حساس و به مشارکت در حفاظت از این گونهٔ ارزشمند ترغیب کرده است؛ به عبارتی این موضوع تاثیرگذار بوده است و در صورت تداوم میتواند همچنان مؤثر باشد. وی با بیان اینکه ما باید با روشهای متنوع نسبت به فرهنگسازی و ایجاد حساسیت در حوزهٔ محیط زیست عمل کنیم، گفت: وجود تصویر یوزپلنگ آسیایی روی پیراهن تیم ملی فوتبال میتواند ورزشدوستان را به موضوع ضرورت حفظ یوز ترغیب و حساس کند. وی یادآور شد: هر فعالیت و اقدامی سؤالاتی را برای افراد ایجاد میکند که پرداختن به آنها موجب حساس کردن جامعه به موضوع است. حتی برای ما که در حوزهٔ فنی هستیم، این اقدام دستاوردهایی دارد. به عنوان نمونه وقتی سازمان موضوع تداخل معدن با زیستگاهها، ایمنسازی جادهها، پیگیری تأمین اعتبار برای حفاظت یوز، ارتقای سطح مناطق حفاظتی یوز را دنبال میکند، طبیعتا هرچقدر جامعه ، اصناف دولتی یا خصوصی نسبت به این مسئله حساستر باشند، نتیجهٔ بهتری خواهیم گرفت. بنا بر این حساس کردن جامعه و فرهنگسازی در زمینهٔ این موضوع در حوزهٔ اجرا و حفاظت بسیار مؤثر است و میتواند نقش خوبی را ایفا کند.
موجی که در دل شهر فرو افتاده بود، باور هابرماسی که دو دهه پس از انقلاب جامعهٔ مدنی را نوید میداد، حکایت جامعهای که قرار بود مکمل دولت – ملت باشد نیز بود. بازار مکارهٔ هنر و ادبیات، نشریه و کتاب، نمایش و موسیقی و در کنارش آنچه تبلور زندگی در محیط زیستی انسان بود، تصویر ملت و نه امتی بود که باور داشتند همه چیز در سیاست شکل نمیگیرد، زندگی و مدنیت ورای آرمان های سیاسی عمر و وجود خود را دارند و همه چیز در دولت خلاصه نمیشود. شهروند نیز وظایفی دارد، جامعه نیاز دارد که خواستگاه خود را بپرورد و آنچه از دولت کم میآید را جامعه باید با نیروی خود جایگزین کند. در هیچ کجای جهان دولت جای ملت را نگرفته است. به واقع تمدن از مدنیت آمده است و نه از دولت. همهٔ اینها در تقابل با رژیم سختی که جبههٔ خلاف مدنیت بود. مذهب و خرافهای که جامعهٔ مدنی را به تمسخر میگرفت.
در آن دوران چندین مؤسسهٔ غیرانتفاعی برای کنشگری زیستمحیطی به ویژه بر روی حفاظت از حیوانات نادر مانند پلنگ و یوزپلنگ شروع به کار کردند. این مؤسسات به عنوان تشکلهای جامعهٔ مدنی مورد غضب هیئت حاکمه و به ویژه دستگاه امنیتی سپاه قرار گرفتند و همانطوریکه میدانیم مؤسسهٔ حیات وحش میراث پارسیان که براى کمک به حفظ طبیعت و حیات وحش ایران و جلوگیرى از نابودى جانوران این کشور و زیستگاههاى آنها، که به دلیل رشد جمعیت و توسعهٔ محدودههاى فعالیت انسانى بسیار آسیبپذیر شدهاند، به مدیریت کاووس سیدامامی در ایران تشکیل شده بود، به دنبال دستگیری کنشگران و قتل دکتر سید امامی در حین بازداشت سپاه تعطیل شد. بسیاری از اعضای این مؤسسه هنوز هم بدون دادگاه در زندان جمهوری اسلامی هستند، در حالی که کل هدف و مأموریت این مؤسسه به استناد وبسایت سازمان گسترش آگاهىهاى عمومى در بارهٔ ضرورت پاسدارى از طبیعت و حیات وحش ایران و ترویج ارزشهای این میراث کمنظیر از یک سو و تعریف و اجراى طرحهاى علمى و سنجیده براى کمک به حفظ گونههاى در معرض خطر و زیستگاههاى شکنندهٔ حیات وحش است. سازمانهای مشابه دیگر نیز با توجه به ریسک و خطر ناشی از رفتار سازمان امنیت سپاه کارشان را تعطیل کردند.
أساساً دستگاه امنیتی سپاه تحت امر مستقیم خامنهای که خود مأمور پروژههای هستهای و نظامی است، فعالیت این مؤسسات زیستمحیطی را که برای شناسایی و ردگیری حیوانات در حال انقراض مجبور به استفاده از دوربینهای استتارشده در محیط زیست این حیوانات هستند را مغایر با عملیات مخفی و سیطرهٔ کارهای زیرزمینی خود دیده و درنتیجه حذف فیزیکی آنها را وظیفهٔ خود دانست و با حمایت بیچونوچرای ولی امر و با ساختن داستانهای معمول جمهوری اسلامی مبنی بر جاسوسی، آن را اجرا کرد. بودجههای اختصاصیافتهٔ سازمانهای بینالمللی برای نجات جان این حیوانات منقرضشده قطع و آنچه مأموریت آموزشی و عملیاتی برای شناسایی و حفاظت این حیوانات بود، مانند برقی به چشم این آمران سپاهی امنیتی فرو رفت و انتقامشان را تا حد کشتن دکتر سید امامی از این کنشگران گرفتند.
به دنبال توقف کنشگریهای غیر انتفاعی در فضای جامعهٔ مدنی، دولتهای بعدی که از امکانات داوطلبانهٔ کنشگران برای رصد و شناسایی حیوانات محروم شده بودند، برای حل مسئلهٔ انقراض حیات وحش به روش غیرعلمی تکثیر در اسارت روی آوردند. تولد پیروز، حاصل یک تکثیر در اسارت بود. حسن اکبری، معاون محیط زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست به اعتماد آنلاین میگوید: «ما در طبیعت یوزهایی داریم که بسیار برای ما ارزشمندتر هستند. ترجیح ما این است که عمدهٔ اعتبار، هزینه، انرژی و وقت خود را بر یوزهای موجود در طبیعت صرف کنیم. اگر اقداماتی را در جهت تکثیر نیز انجام میدهیم، به این دلیل است که ظرفیتی به شکل ناخواسته و ناخودآگاه در اختیار ما قرار گرفت. یوز چندماههای به نام «ایران» از طبیعت جدا شده بود، او در اسارت نگهداری شده و قابل برگرداندن به طبیعت نبود، در نتیجه تبدیل به ظرفیتی شد که باید از آن استفاده میکردیم. بدین جهت از او در قالب یک مادر برای شرایط تکثیر در اسارت استفاده شد. فیروز در اسفند ۹۹ به طور مخفیانه اسیر شد؛ تا در محیطی مصنوعی و بسته، جفتگیری داشته باشند.» بنا بر این، با حذف فیروز و ایران از طبیعت و انتقال آنها به اسارت، این دو یوزپلنگ اولین قربانی پروژهٔ «تکثیر در اسارت» بودند. پروژهای که از همان ابتدا انتقادهای فراوانی به آن از سوی کارشناسان زیستمحیطی مطرح بود.
اکبر همدانیان، مدرس دانشگاه و مدیر بازنشستهٔ سازمان حفاظت محیط زیست به ایسنا گفته بود: فیروز، شانس بزرگی برای تولد یوزپلنگهای جدید در «طبیعت» بود و هریک از این توله یوزپلنگها میتوانستند شانسی برای حفاظت از نسل یوزپلنگ در طبیعت ایران باشند که متأسفانه حذف فیروز از طبیعت، این شانسها را از کشور گرفت. «محمدرضا کوهستانی»، یکی دیگر از کارشناسان زیستمحیطی در شهریور ماه ۹۹، یعنی ۶ ماه پیش از زندهگیری فیروز و یکسالونیم پیش از تولد پیروز، گفته بود: «طرح زندهگیری و تکثیر در اسارت، نه تنها باعث حفظ یوز ایرانی نمیشود؛ بلکه آن را به انقراض نزدیک میکند.» به گفتهٔ همدانیان «حاصل زندهگیری و انتقال فیروز به محوطهای محصور، در بهترین حالت که امکان آن بسیار اندک است، تولد تولههایی است که مهارتهای لازم برای شکار و بقا در طبیعت را نیاموختهاند. بنا بر این نمیتوانند در طبیعت به حیات خود ادامه دهند. آنها تا پایان عمر در اسارت باقی میمانند.»
به عبارت دیگر مرگ پیروز حاصل مجموعهای از اقداماتیست که خواسته و ناخواسته رژیم جمهوری اسلامی و سیاستهای امنیتی و نظامی آن بر اجتماع و محیط زیست ایران تحمیل کرده است. یکی از درگیریهایی که تشکلهای جامعهٔ مدنی در محیط زیست با آن روبرو بودند و در سخنان معاون زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست هم ابراز شده است، وجود معادن و جادهسازی برای دسترسی به این معادن و تخریب زیستگاههای طبیعی این حیوانات است که در تقابل مستقیم با منابع مالی و حامیان اقتصادی اولیگارشهای سپاه و رژیم اسلامی قرار گرفته است. این تضادها که به مثابه مداخله در اقتدار وابستگان حکومت جبار دیده میشد، عامل اصلی سرکوب وحشیانهٔ آنان، اسارت و زندان و شکنجهٔ تا حد مرگ کنشگران جامعهٔ مدنی در حیطهٔ محیط زیست شد.
با این وجود اما شکست یک جنبش اجتماعی – سیاسی یا پیروزی یک قدرت سیاسی، در یک مقطع زمانی مؤید مرگ جامعهٔ مدنی نیست، زیرا جامعهٔ مدنی به حوزههای مستقل از قدرت گفته میشود که بنا به ماهیت و موجودیت خود هیچگاه از تلاش در جهت تأمین و تحقق خواستهشان بازنمیایستند. حضور فعالین مستقل حوزههای مختلف اجتماعی ممکن است تضعیف شود، اما نابود نمیشود. هر گونه مقاومت حوزههای اجتماعی در برابر قدرت حاکم سیاسی، مؤید وجود جامعهٔ مدنی است که در جهت گسترش، تقویت و تحکیم موجودیت خود فعالیت میکند.