نگاهی به رویدادهای سیاسی منطقه، از آغاز سال نو میلادی به این سو، گویای این نکته است که سیاست افزایش تشنج نسبت به سیاست صلح و پِیشبرد عقل سلیم، پِِیشی گرفته است. بررسی رویدادها و نیز سخنرانی ها و دیدارهای مقامات مختلف منطقه ای و جهانی می تواند در درک بهتر این موضوع ، یاری رسان شود.
ازجمله رویدادهای چند هفته اخیر می توان برای نمونه به مسائل پِیرامون غنی سازی اورانیوم از جانب ایران، و ادعاهای آخرین گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی پیرامون سوداهای اتمی جمهوری اسلامی و نیز نشست لندن در رابطه با افغانستان و به دنبال آن، آغاز عملیات نظامی گسترده ازجانب نیروهای ناتو و ارتش افغانستان که تحت عنوان “مشترک” صورت می گیرد، سفر ناتان یاهو به مسکو، سفر هیلاری کلینتون به کشورهای منطقه خلیج فارس را نیزنام برد.
ابتدا مورد غنی سازی اورانیوم و سوداهای احتمالی جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح اتمی:
می توان بدون وارد شدن به جزئیات مسئله که پیرامون آن دهها و شاید هم صدها مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته می شود، موضوع را در عرصه دیگری مورد بررسی قرار داد؛ و آن هم اهداف سیاسی و اقتصادی پنهان شده در صفوف مدافعان و مخالفان غنی سازی از جانب ایران و نه فقط ایران، بلکه دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه و نزدیک است. در عرصه سیاسی، باید اذعان داشت که زبان گفتگوی “جامعه بِین الملل” با کشورهای دارنده سلاح اتمی در مقایسه با کشورهایی که هنوز آن را دراختیار ندارند، کاملا متفاوت است، و این متاسفانه به امری بدیهی تبدیل شده است. تا زمانی که نگرشی این چنین، از طریق ایجاد اعتماد واقعی بین دولت ها، تصحیح نگردد، جامعه جهانی و بویژه منطقه خاورمیانه با مواردی هم چون ایران و درآینده چه بسا دیگرکشور های منطقه نیز، مواجه خواهد شد. هنوز تجربه تلخ کره شمالی درانجماد تعدادی از نیروگاه های اتمی در اوائل دهه ۹۰ سده ای که گذشت، حداقل از اذهان مردم و رهبران این کشور پاک نشده است. در آن زمان، پس از کسب وعده دریافت سوخت غیر اتمی از جانب آمریکا، و انجماد چند نیروگاه اتمی مورد نظر آمریکا در کره شمالی، حتی قطره ای هم سوخت غیر اتمی به این کشور ارسال نگردید و در همان سطح وعده بر روی کاغذ باقی ماند، تا این که مقامات کره شمالی، جهت راه اندازی دوباره این نیروگاهها، از روسیه طلب یاری نمودند.
در تداوم موارد ذکر شده لازم است به این نکته مهم نیز توجه نمود که سوداهای تجاوزکارانه برخی از دارندگان و یا “کوشندگان” به دستیابی به سلاح هسته ای را نمی توان تا تعیین تکلیف جامعه جهانی با معضل خلع سلاح هسته ای در سطح جهان، مسکوت گذاشت و در برابر آن سکوت اختیار نمود.
در عرصه اقتصادی، مهم ترین و فعالترین عنصر، همانا رقابت برسر کسب بازار انرژی اتمی از جانب کشورهای دارنده تکنولوژی غنی سازی اورانیوم و راه اندازی نیروگاه اتمی است. آنچه که تحت عنوان سماجت و پایداری روسیه درمخالفت با انواع و اقسام قطعنامه ها و سیاست های تحریم علیه برنامه هسته ای ایران صورت می گرفت، چند هدف به دنبال داشت، که ازمهمترین آنها جلب اعتماد کشورهایی بود که خواهان ایجاد نیروگاه های اتمی در کشورهای خودشان هستند. پیشرفت مذاکرات احداث نیروگاه اتمی از جانب روسیه درمنطقه آسیای جنوب شرقی و نیز ترکیه را می توان در این چارچوب دید. اما این تلاش ها نه تنها از جانب روسیه، بلکه سایر کشورهای دارنده این تکنولوژی صورت گرفته اند و هنوز نیز به شدت ادامه دارند. منافع میلیاردی کنسرن های انرژی هسته ای تبدیل به معضلی اساسی برای جامعه جهانی گشته است و برخورد با آن نیز امری نیست که بدون خواست و اراده کشورهای دارنده این تکنولوژی امکان پذیر باشد.
از سوی دیگر نمی توان ازگزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی، که در آن ادعاهای جدیدی در مورد کوشش جمهوری اسلامی برای دستیابی به تکنولوژی تولید سلاح های هسته ای مطرح شده است، بی تفاوت گذشت. مواضع اتخاذ شده توسط آژانس، حداقل در زمان نقشه کشی بوش برای حمله به عراق و در جریان تنشهای ۷ سال گذشته بر سر پرونده اتمی جمهوری اسلامی ، نشان می دهند که ادعا های آژانس را نمی توان بسادگی به “فرموده های قدرت ها” و یا “آلت دست شدن آژانس” نسبت داد.
نشست لندن و عملیات “مشترک” در افغانستان:
درماه ژانویه گذشته، نشستی پیرامون اوضاع افغانستان در لندن برگزار گردید، که مهمترین دست آورد آن توافق ضمنی کشورهای شرکت کننده در اختصاص منابع مالی بیشتر با هدف تامین مالی نیروهای طالبان و تشویق آنان به کنار گذاشتن سلاح و بازگشت به زندگی عادی مانند دیگر شهروندان افغانی بود. در همین رابطه لازم است به گزارش مطبوعات پاکستانی مبنی بر نشست مخفی نمایندگان دولت افغانستان و نمایندگان طالبان درکشور مالدیو اشاره نمود. اما هم زمان با نشست لندن، از جانب نیروهای آمریکائی و ناتو و نیز ارتش ملی افغانستان، نقل وانتقالات نظامی وسیعی در ولایت هلمند افغانستان که هم مرز با پاکستان بوده و به عنوان مرکز اصلی نیروهای طالبان از آن یاد می شود، با هدف تدارک عملیات نظامی علیه طالبان، صورت گرفت. این عملیات در تاریخ ۱۳ فوریه با رمز”مشترک” آغاز گردید. بنا بر اظهارات ناظران سیاسی و کارشناسان نظامی، شرکت ۱۵۰۰۰ تفنگدار آمریکائی و نیز نیروهای ناتو و خود ارتش افغانستان در عملیات “مشترک”، با آغازافدامات جنگی در سال ۲۰۰۱ در این کشور، قابل مقایسه است.
این عملیات اما ظرافت هایی را نیز به همراه دارد که در بررسی آن و چه بسا در جمعبندی نتایج، می باید آنها را در نظر داشت. نخست آن که این اولین عملیات جنگی آمریکا است که در مقیاسی چنین وسیع، پس از ورود باراک اوباما به کاخ سفید، صورت می گیرد. پاسخ به این پرسش که آیا این عملیات تداوم “استراتژی نوین آمریکا در افغانستان و پاکستان” است و یا نشانه ای است ازشکست سیاست جذب “طالبان معقول”؟ امری است که احتیاج به زمان دارد، ولی آنچه که مسلم است، “مشترک” را نمی توان همخوان با روح جاری در نتایج نشست لندن ارزیابی نمود. استفاده از ۱۵۰۰۰ نیرو و همچنین بمباران های وسیع توسط هواپیماها و هلی کوپترهای جنگی، آنهم در منطقه کوچکی از ولایت هلمند، پیام و پی آمدهای دیگری را با خود یدک می کشد. به احتمال بسیار، پیام این عملیات، نمایش قدرت است و نه بیش از آن. هدف نمایش قدرت نیز نه طالبان و مردم افغانستان، بلکه جامعه جهانی و بویژه کشورهایی هستند که نیرو در افغانستان دارند و با هر تلفات از جانب این نیروها، زمزمه های ترک افغانستان و در تداوم آن کاهش ارسال کمک های مالی و نظامی به عملیات جنگی در افغانستان، و یا اختصاص کمک ها فقط به عرصه های عمرانی و آبادانی در افغانستان، در افکار عمومی این کشورها شدت می گیرند. در رابطه با پی آمدهای این عملیات نیز باید گفت که آوارگی ساکنین عادی ولایت هلمند ازخانه و کاشانه شان که اکنون تبدیل به ویرانه شده اند، بطور “سهو” از جانب آمرین و فرمانده هان این عملیات، مورد فراموشی قرار گرفته اند. اگرغیراز این بود مسئولین ولایت نیمروز، که در همسایگی ولایت هلمند قرار دارد، از مقامات افغانستان و نیز همه جهان، برای کمک به این آوارگان، درخواست کمک نمی کردند. به گفته مقامات ولایت نیمروز، این آوارگان، بدون سرپناه و بدون امکان تامین مایحتاج اساسی به این ولایت سرازیر شده اند و این در حالیست که خود مردم این ولایت، محتاج نان و سرپناه هستند.
در ارتباط با سفراخیر نتان یاهو به مسکو و اظهارات هیلاری کلینتون که در جریا ن دیدارش ازکشورهای حوزه خلیج فارس، بدون پرداختن به جزئیات می توان با اطمینان گفت که هم اقدامات و سخنان تحریک آمیز مقامات جمهوری اسلامی در روزها و هفته های اخیرو هم اشتیاق نتان یاهو به اعمال تحریم های نفتی علیه ایران و همچنین اعلام خطرناک بودن ایران برای منطقه از جانب هیلاری کلینتون را نمی توان درخدمت کمک به صلح و آرامش و تلاش به تشنج زدائی ارزیابی نمود. تشویق به شرکت افکار عمومی جهان درتحریم های وسیعتر اقتصادی و بویژه درعرصه صادرات نفت علیه ایران، پی آمد های ناگواری در زندگی مردم عادی به دنبال خواهد داشت، که نتیجه آن به فلاکت کشیده شدن هرچه بیشتر زندگی مردم خواهد بود. دررابطه با خطر استفاده از نیروی نظامی علیه ایران، وظیفه ای سنگین بر دوش وجدان بیدار جهانی قراردارد، تا از تکرارفجایع عراق و افغانستان، در ایران جلوگیری نماید. اما این وظیفه سنگین نه تنها اندکی از مسئولیت جمهوری اسلامی در پرهیز از تشنج آفرینی نمی کاهد، بلکه درست به چنین مسئولیتی تاکید مضاعف می نهد.