جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۳

جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۳

نقش بی‌بدیل تقوایی در تولد «هنر و ادبیات جنوب»
نسیم خاکسار: بی‌عدالتی اجتماعی در آبادان حضور  بسبار عریان و برهنه ای داشت. کافی بود در منطقه‌های پر از گُل و گیاه و خانه های شیک و مجهز به تهویه...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نسیم خاکسار
نویسنده: نسیم خاکسار
ایران باید اعلام کند، با اجرای «طرح دو دولت» به پیمان ابراهیم خواهیم پیوست!
فرخ نگهدار: پس از جنگ ۱۲ روزه، به ویژه حالا با پایان جنگ غزه و اجلاس شرم الشیخ، به نظر می‌رسد روندی تازه برای تعیین سرنوشت فلسطین آغاز شده است....
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار
در‌نقد نظرات آقای عمادالدّین باقی
علی جنوبی: باید صریح گفت: دین تا زمانی که در مقام قدرت است، نمی‌تواند ضامن حقوق بشر باشد. تنها زمانی که از اقتدار سیاسی کنار رود و در جایگاه انتخاب...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی جنوبی
نویسنده: علی جنوبی
ترک تحصیل دختران؛ تلاقی فقر، جنسیت و سیاست‌های آموزشی نابرابر
گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): قوانین ناکافی، ازدواج زودهنگام که گاهی معلول فقر خانواده ها، فقر ساختاری در میان کارگران و زحمتکشان، کمبود امکانات آموزشی در مناطق...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت ناصر تقوایی
شک نباید داشت که تقوایی در سراسر کار خلاقه و زندگی خود همواره انسان را رعایت کرد و هرگز از معیارهای حق‌طلبانه‌ی خود قدمی واپس ننشست. هنر مستقل او را...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
پایان آپوکالیپس، نه آغاز صلح
سیاوش قائنی: شاید این همان چیزی است که واشنگتن، تل‌آویو و پایتخت‌های عربی خلیج فارس آن را «پایان بحران» می‌نامند: پایان آتش، بازگشت کالا، بازسازی خانه‌ها. اما در واقع، شاید...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
ایران جدید و خاورمیانۀ جدید
ایران به آرامی درحال گذار از یک وضعیت استراتژیک به وضعیت جدیدی است. این گذار شامل سیاست‌های داخلی هم می‌شود. ولی راه ساده‌ای نیست. بن‌بست فعلی حاصل یک پروسۀ چهل...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش
نویسنده: سیاوش

چرا اصل موضوع فراموش میشود؟

سیاهکل بغض فرو خورده و انتظار به سرانجام نرسیده از مبارزه و مقاومتی بود که در برابر کودتای ۲۸ مرداد صورت نگرفته بود. سیاهکل پاسخی به جزیره ی ثبات شاهنشاهی بود، پاسخی به خفقان و فقر و افزایش فاصله های طبقاتی بود. سیاهکل پرچم مبارزه در راه آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم بود. سیاهکل نشانه ای از اعتقاد به استقلال فکر و عمل و تحول به نیروی مردم خود در عین وفاداری به انترناسیونالیسم بود.

به نظر می رسید که حجم انبوه مطالب گاه بسیار در خور توجهی که در مورد پنجاهمین سالگرد سیاهکل منتشر شد، نوشتن بیشتر در این مورد را غیرضروری کرده باشد. اما خواندن تعدادی از این مطالب و همچنین حجم انبوهی از اظهارنظرها در شبکه های اجتماعی یک بار دیگر نشان داد که فقط دوستداران چپ نیستند که به مناسبت سیاهکل به بزرگداشت و نقد این رخداد می پردازند، دشمنان چپ هم مترصد فرصتند تا کینه ی تاریخی و طبقاتی خود علیه سیاهکل و چپ را به نمایش بگذارند. همین مرا تشویق کرد که نکاتی را در مورد اظهارنظرهایی که این روزها پیرامون این سالگرد خوانده ام را مطرح کنم.

در تاریخ معاصر ایران سه واقعه است که هر بار با چنین حجم عظیمی از نفرت پراکنی و کینه مورد هجوم قرار می گیرد. کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، انقلاب بهمن ۵۷ و حادثه ی سیاهکل در سال ۴۹. این حجم نفرت پراکنی نشان می دهد این سه واقعه کماکان جزو مهم ترین حوادث سیاسی شصت – هفتاد سال اخیر ایران هستند. من توجه خود را در این یادداشت بر واقعه ی سیاهکل قرار می دهم و این پرسش را در این نوشته – از نظر گاه خود – پاسخ می دهم که چرا چنین تلاش عظیمی برای نفی سیاهکل – که به گفته ی نفرت پراکنان، موضوعی ظاهرا بی اهمیت و تمام شده است، صورت می گیرد و چرا این واقعه همچنان بر فضای سیاسی ایران سنگینی می کند.

توجه این نوشته فقط به دوران «مبارزه ی مسلحانه» یعنی «چریک های فدایی خلق ایران» تا انقلاب بهمن است و در مورد تحولات بعدی در این جریان، انشعاب ها و سیاست های هر کدام از گروه های انشعابی اظهارنظری نمی شود. 

هر سال و به ویژه امسال که مصادف با پنجاهمین سالگرد این حادثه بود، طیف گسترده ای از مخالفان که بخش عمده ی آن ها را سلطنت طلبان و سپس چپ هایی که گذشته ی خود را نفی کرده و دیگر چپ نیستند و بیشترشان از گذشته ی خود نادم و ضدچپ هستند، ارکستر پرسروصدایی را می سازند و نه با ذره بین که با تلسکوپ های بسیار قوی در صدد برجسته کردن نقطه ضعف ها و اشتباهات سیاهکل و جنبشی که از آن بر آمد می گردند. نقد و حتی نفی روا و لازم است، موضوع اما این جاست که در این نقد و نفرت پراکنی؛ اصل مساله که چریک های فدایی یک جریان ضداستبدادی، مدافع آزادی و سوسیالیست بوده اند فراموش می شود.

به برخی از این استدلال ها توجه کنیم.

گرامی داشت سیاهکل غالبا به عنوان «فرهنگ عاشورایی» مورد نفی و تمسخر قرار می گیرد. این اصطلاح از اردوی سلطنت طلبان افراطی در آمده و توسط چپ های پشیمان به وسعت بکار می رود و چنان فضایی با آن می سازند که بزرگداشت یک جریان سیاسی جزو «گناهان مذهبی» شود. این واژه ی «فرهنگ عاشورایی» تا آن جا که من می دانم فقط در مورد دو واقعه سیاسی در ایران استفاده می شود، یکی ۲۸ مرداد و دیگری حادثه ی سیاهکل که هر دو وقایعی در محکومیت حکومت پهلوی است. هیچ کدام از احزاب و سازمان ها و گروه های دیگری که سالروز تاسیس خود را جشن می گیرند با ادعای «فرهنگ عاشورایی» مورد تهاجم قرار نمی گیرند.

بزرگداشت و گرامی داشت روز تاسیس احزاب و سازمان های سیاسی و دیگر مناسبت های مهم در تاریخ این احزاب و گروه ها و حتی مردم یک کشور و جهان، امری کاملا عادی در تاریخ فعالیت هر حزب و سازمان سیاسی نه تنها در ایران که در سرتاسر جهان است. همه ی احزاب سیاسی سالروز تاسیس خود و رخدادهای مهم تاریخ فعالیت خود را یاد می دارند و طبعا از چنین مناسبت هایی برای گسترش نفوذ سیاسی خود در سطح جوامعشان بهره می گیرند. منتسب کردن چنین اقدام عادی ای به «فرهنگ عاشورایی» سواستفاده سیاسی برای تحریک احساسات ضدمذهبی جهت نفرت پراکنی علیه سیاهکل است و هیچ نشانه ای از سلامت سیاسی و اخلاقی در آن نمی توان یافت.

کلیه ی نیروهایی که به هر دلیل ریشه ی خود را در سیاهکل می یابند و یا نسبت به آن احساس تعلق می کنند، حق دارند این روز را گرامی دارند و به این مناسبت پیام خود را به جامعه برسانند. حکومت سرکوبگر در ایران با تفنگ و زندان آن ها را از این حق محروم می کند و گروهی در خارج از کشور که تفنگ و زندان ندارند (یا فعلا ندارند) با جنگ روانی به نفی این حق طبیعی کمر بسته اند.

در نقرت پراکنی علیه این جنبش به بسیاری دلایل متوسل می شوند، حتی نحوه ی لباس پوشیدن چریک ها و غذا خوردن آن ها و محل زندگی شان و میز و صندلی خانه هایشان زیر آن «تلسکوپ های نیرومند» قرار می گیرد تا دلیلی برای نفی آن ها سرهم بشود. ما در نقد هیچ حزب سیاسی ایرانی نمی بینیم که چنین مسائل و «ریزه کاری»هایی برای نفی و یا حتی انتقاد از آن احزاب و جریانات سیاسی بکار بیاید. کسی به نحوه ی لباس پوشیدن و غذا خوردن اعضای ده ها گروه ریز و درشت سیاسی دیگر ایرانی کاری ندارد، اما در مورد «چریک»ها همه ی این موارد جمع می شوند تا در محکومیت آن ها مورد استفاده قرار گیرد.

«بیسوادی» و «کم سوادی» و «بی تجریگی» همیشه در فهرست اتهامات علیه چریک ها هستند، از این ارکستر مشترک همه چیز بیرون می آید، اما همه ی این اتهامات غالبا هیچ وقت در برابر اضداد خود قرار نمی گیرد، گفته نمی شود چه کسانی در آن دوران «باسواد» و «باتجربه» بوده اند. گفته نمی شود باسوادها و باتجربه ها چه کرده اند و کدام راه ها را ارائه داده اند و کدام جنبش ها را رهبری کرده و چه نیروهایی را فراهم آورده اند. سلطنت طلب هایی که این ارکستر را رهبری می کنند می دانند چه می خواهند و چه می کنند، آن ها تلاش دارند تا اساسا مبارزه علیه حکومت استبدادی سلطنتی را بی ارزش کنند و این تلقی را جا بیاندازند که اگر چریک ها و دیگران می گذاشتند، جامعه ی ایران تحت رهبری شاهنشاه به پیشرفت و رفاه و تمدن بزرگ دست می یافت، اما سایرینی که با این گروه همراهی می کنند فقط خشم و نفرت خود نسبت به گذشته ی خود را فریاد می زنند.

«حیف شدند!»، این یکی از استدلالات رایج است، جالب تر از همه این است کسانی در این «مجلس عزاداری» شرکت می کنند که در دوران حکومتشان جان های بسیاری را گرفتند و امروز بر «صداقت و شجاعت» «چریک» ها فاتحه می خوانند.

هیچ تردیدی نیست که بر خاک افتادن هر یک از «چریک» ها در نبرد خود با حکومت استبدادی غمی سنگین و ضربه ای بزرگ برای همه ی هواداران آن جنبش و حتی دیگر نیروهای چپ بوده است. ما به موقع خود اشک هایمان را ریخته ایم و نفرتمان از هر گونه استبداد بیشتر کرده ایم. من این را خوب می دانم که احمدزاده ها، پویان ها، حمید اشرف ها، جزنی ها و دیگران، در متن آن جنبش به رهبرانی تبدیل شدند که امروز نامشان در تاریخ مانده و برای جنبش چپ اعتبار می آورد. من این را می توانم بفهم که خسرو گلسرخی ها و سعید سلطان پورها، در متن همان مبارزه بود که به نام هایی فراموش نشدنی و الهام بخش در تاریخ چپ ایران تبدیل شدند. من نمی توانم تصور کنم خارج از متن آن مبارزه، پویان ها و اشرف ها و جزنی ها در کجای تاریخ می توانستند بایستند. اما این را به تجربه دیده ام که بسیاری از فعالان و رهبران «توانمند» و «پرتجربه» و «باسواد»، هیچ کدام نتوانستند منشا جنبش و حرکتی بشوند و در هیج کجای تاریخ بایستند.

در این روزها مقالات بسیاری نوشته شد در مورد گرایشات داخلی چریک های فدایی، نظرات مسعود احمد زاده، امیرپرویز پویان، بیژن جزنی و کم و کسری هایی که در این نظرات وجود داشته است. چنین مقالات و تحقیقاتی در تحقیق پیرامون این جنبش و تدقیق تاریخ آن دارای اهمیت است، اما به نظر من هیچ اهمیت سیاسی از نظر امروز ایران و موقعیت چپ در آن ندارد و از همین رو من نیز اصلا به آن نمی پردازم. آن مبارزه در آن شرایط به پایان رسیده است و جنبش چپ ایران امروز نه قرار است تاکتیک های سیاسی مسعود احمد زاده را سرمشق قرار بدهد و نه نظرات و تاکتیک های بیژن جزنی را.  

آن چه از آن سال ها برای ما مانده است، یک میراث و یک پرچم است. این میراث و پرچم، مبارزه ی فداکارانه در راه آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم است. در این میراث و پرچم مسعود احمد زاده، امیرپرویز پویان، بیژن جزنی، همه ی چریک هایی که رزمیدند و بر خاک افتادند، همه ی شعرا و هنرمندانی که به آن پیوستند، همه ی روشنفکران، دانشجویان، معلمان و استادان و کارگرانی که برای آن پای به میدان مبارزه نهادند، سهیم اند. سیاهکل سهم مشترک آن هاست. این پرچم یک بار به سبب اشتباهات مهلک و مرگ بار در مساعدترین زمان در سال های بعد از انقلاب بهمن فرو خوابید، اما اکنون بار دیگر نسل های جدید و جوان چپ که پای در راه مبارزه می گذارند آن را در دستان خود می گیرند.

جنبش چپ ایران با سیاهکل زاده نشد و پیش از آن نیز صفحات پرافتخاری داشته است. سیاهکل پرچم این جنبش را که به دلیل شکست های سنگین بر خاک افتاده بود، بار دیگر برافراشت، سیاهکل بغض فرو خورده و انتظار به سرانجام نرسیده از مبارزه و مقاومتی بود که در برابر کودتای ۲۸ مرداد صورت نگرفته بود. سیاهکل پاسخی به جزیره ی ثبات شاهنشاهی بود، پاسخی به خفقان و فقر و افزایش فاصله های طبقاتی بود. سیاهکل پرچم مبارزه در راه آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم بود. سیاهکل نشانه ای از اعتقاد به استقلال فکر و عمل و تحول به نیروی مردم خود در عین وفاداری به انترناسیونالیسم بود.

نسل های تازه ای که به جنبش چپ می پیوندند، وقتی به گذشته ی خود در حکومت استبدادی پهلوی و چهل و چند سال حکومت اسلامی می نگرند، هنوز آن را پرچمی و میراثی می بینند که می توانند به آن تکیه کنند، با آن می توانند سر خود را بالا نگاه دارند. چه باک اگر مسعود احمد زاده در اینجا و بیژن جزنی در آن جا اشتباه کرده و به کج راه رفته باشند. تاکتیک ها و خط مشی های سیاسی می آیند و می روند و آن چه بر جای می ماند، اهداف و آرمان های بزرگ و انسانی است. سیاهکل از آن همه ی ماست. پرچمی که بر روی آن نوشته شده، آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم. باقی راه بر عهده ی ما نیروهای چپ، سوسیالیست و کمونیست ایرانی است که چگونه از این پرچم و از این آرمان های بزرگ محافظت کنیم، با شرایط جدید منطبقشان سازیم و آن ها را به مقصد نزدیک سازیم.

فواد تابان – سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۹

 

تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن, ۱۳۹۹ ۱۰:۳۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نقش بی‌بدیل تقوایی در تولد «هنر و ادبیات جنوب»

ایران باید اعلام کند، با اجرای «طرح دو دولت» به پیمان ابراهیم خواهیم پیوست!

در‌نقد نظرات آقای عمادالدّین باقی

ترک تحصیل دختران؛ تلاقی فقر، جنسیت و سیاست‌های آموزشی نابرابر

بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت ناصر تقوایی

پایان آپوکالیپس، نه آغاز صلح