سفر هیات ایرانی به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، از برخی حواشی برخوردار بود که موجب پررنگتر شدن حاشیه نسبت به متن شد. در حالی که در متن این سفر و برخی اتفاقاتی که افتاد، نکات بسیار مهمی است که کمتر مورد توجه قرار گرفت. یکی از این موارد اظهار آمادگی رییس دولت ایران برای مذاکره با ایالات متحده امریکا و بهبود روابط فیمابین بود. این دیدگاه فقط از سوی برخی نمایندگان مجلس با اعتراض مواجه شد، ولی نکته مهم آن بود که سیاستمداران به ویژه در دولتهای غربی و نیز وسایل ارتباط جمعی، اهمیتی برای آن قائل نشدند. در حالی که انتظار میرفت بیان این موضوع همچون بمب خبری (البته نه از نوع بمب نتانیاهو!) در جهان منفجر شود و به صدر اخبار جهانی برود. شاید کمیته سیاستگذاری و تبلیغاتی دولت نیز منتظر چنین واکنشی بودند، در حالی که هیچکس به آن اهمیت چندانی نداد. دلیل این برخورد چه بود؟ شاید بتوان گفت که دلیل اصلی بیتوجهی به این اظهارات، فاقد پشتوانه دانستن آن از سوی محافل سیاسی بود. به عبارت دیگر منابع مطلع سیاسی یا حتی غیرمطلعان به خوبی میدانند که رییس دولت ایران در موقعیت و مقامی نیست که قادر به اتخاذ چنین تصمیمی و انجام آن باشد. در واقع ما بهازای قدرتی که باید اجرای این سیاست را تضمین کند نزد او وجود ندارد. اتفاقا اعتراضی که از سوی برخی نمایندگان مجلس ایران هم به این موضعگیری رییس دولت وارد شد از همین زاویه تلقی میشد. به عبارت دیگر اعتراض به بروز رفتار و بیان و گفتاری بود که در حیطه صلاحیت و قدرت رییس دولت نبود. این نکتهیی است که مخاطبان غربی هم به خوبی آن را میدانستند. مگر آنکه گمان میکردند بیان این موضع از سوی رییس دولت ایران به نمایندگی از کل حکومت بوده است. در این صورت هم باید در اظهار موضع، نکتهیی که دال بر تایید این احتمال باشد بیان میشد یا شواهد و قراین قبلی از سیاست کلی حکومت که همسو با این موضع است دیده میشد که هیچ یک از این دو مورد وجود نداشت. سهل است که شواهد و قراین قبلی برخلاف این موضع بود. اظهار نظرات مقامات سیاسی به طور معمول باید واجد یک ویژگی مهم باشد. این اظهارات باید معطوف به قدرت آنان باشد. اعتبار آنان نیز به واسطه همین ویژگی است. وقتی که در پشت این اظهارات قدرتی دیده نشود، میتوان آنها را با اظهارات افراد عادی مقایسه کرد. شاید به دلیل بیتوجهی به همین نکته بود که رییس دولت هنگام بازگشت ضمن انتقاد از بازداشت مشاور مطبوعاتی خود گفت که این خبر در صدر اخبار جهان قرار میگیرد، ولی توجه نکرد که این خبر نشاندهنده همان برداشتی است که در این یادداشت درباره فقدان قدرت دولت نوشته شد و اصلا هم این خبر به صدر و حتی وسط اخبار جهان نرفت که در ذیل اخبار بازداشت اعضای خانواده آقای هاشمی قرار داشت. مشکل دولت این است که از شیوهها و ابزاری که برای بیان مطالب در داخل سود میجوید، در روابط بینالمللی هم از همانها استفاده میکند. ولی توجه چندانی نمیشود که اگر در داخل به هر دلیلی نتوان بیاعتباری این شیوهها را نشان داد، در سطح بینالملل قضیه متفاوت خواهد بود. وقتی که در یک گفتوگو وضع اقتصادی ایران را بهتر از اروپا و امریکا معرفی میکنیم، مخاطب خارجی چگونه این موضوع را تحلیل میکند. اگرچه ما و رسانههای ایرانی در داخل کشور به شنیدن این نوع اظهارات عادت داریم و کار چندانی هم نمیتوانیم درباره آنها انجام دهیم، ولی رسانههای خارجی چنین نیستند. میتوانند همزمان وضعیت قیمت ارز و سیاستهای روز به روز و متغیر پولی و ارزی؛ و آمار و ارقام فروش و تولید نفت و نیز شاخص قیمتها و تورم و بیکاری و اوضاع نامساعد تولید و واردات و نیز رشد اقتصادی را به همراه گزارشهای اقتصادی از وضعیت مردم ضمیمه مصاحبه کنند تا مخاطبان آنان بهتر متوجه شوند که این ادعاها تا چه حد از واقعیتهای جاری دور و با آنها بیگانه است. وقتی که چنین مقایسهیی را میبینند، چارهیی ندارند جز آنکه اعتبار سایر ادعاها از جمله آمادگی برای گفتوگو و بهبود روابط با غرب و امریکا را نیز غیرجدی و در راستای دیپلماسی عمومی قلمداد کنند. شاید بیان چنین اظهاراتی در عرصه سیاست خارجی و امور فرهنگی غیرممکن نباشد، ولی هنگامی که به حوزه اقتصادی وارد میشویم، جایی که با عدد و رقم سر و کار داریم، نمیتوانیم با گفتن اینگونه مطالب خیال خود و مردم را راحت کنیم. دولت باید به صورت شفاف و روشن اعلام کند که ریشه مشکلات موجود در کجاست و آیا قادر به حل آنها هست یا نه؟ اگر میتواند بر مشکلات فائق آید، چگونه و اگر نمیتواند، از خود سلب مسوولیت کند و تبعات آن را هم بپذیرد.